هفتمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار ویژه مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر علیرضا، نگهبانی کاندیدای پهلوانی مسافر جمشید و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «گلریزان» در روز دوشنبه 29 مهرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا خدا را شکر میکنم که لیاقت این را به من داده است که توانستم در این جایگاه بنشینم. از آقا جمشید، آقا مهدی و آقا سعید هم تشکر میکنم که اجازه دادهاند در این جایگاه خدمت را تجربه کنم.
در این جلسه چیزهایی که در دل من هست را دلی میخواهم بگویم. برداشت من از دستور جلسه گلریزان، این است که جناب مهندس در خیلی از مواردی که ما تصور میکنیم راه درست را داریم میرویم، به تعمق و فکر پرداختند و راهکارهایی را پیداکردهاند که شخص بنده علیرضا بتوانم در آن موضوع آگاهی بیشتری پیدا کنم و تجربه بهتری کسب بکنم. درواقع به این فکر میکردم که زندگیام، در خیلی مواقع یکسری محدودیت و دیوار در ذهنم کشیده و حتی جرئت آن را نداشتم که به آنسوی دیوار نگاه کنم بااینکه تصور میکردم که اصلاً توانایی انجام آن کار را ندارم.
به عقیده بنده یکی از مواردی که جناب مهندس موضوع گلریزان را در کنگره مطرح کردهاند جدای اینکه کنگره به ساخت دانشگاه نیاز دارد مثلاً آزمایشگاههایی که دارد و حتی تأمین هزينه هر شعبه اعم از اجارهبها، یکی از ابعاد قضیه است. به فرض اگر جناب مهندس میخواستند که کنگره را بهرایگان در اختیار همگان قرار ندهند یا حتی به فرض، آن را قسطبندی میکردند. هنگامیکه قدم به داخل این محیط میگذاشتم و مشاهده میکردم که افرادی که پنج سال یا شش سال به پاکی رسیدهاند، هر طور که شده بود این مبلغ را آماده میکردم و حتی این مبلغ را به فرض پنجاه میلیون تومان را بهصورت اقساط پرداخت میکردم.

در نظر بگیرید در حدود صد شعبه و حتی بیشتر در حال حاضر وجود دارد، اگر تمامی افراد حاضر در شعبات این مبلغ را پرداخت مینمودند بههیچعنوان احتیاج به امر گلریزان نبود اما به اعتقاد من اینیکی از ابعاد قضیه است. درحالیکه این موضوع به ذهن جناب مهندس رسیده است. بعد اصلی این است که ما آن دیوار فرضی که به دور ذهنمان کشیدهایم را درهم بشکنیم. بنده شاغل هستم و در چند جا تدریس میکنم اما درآمدم طوری نیست که بتوانم از پس این مبالغ بربیایم. زمانی که توانستم بهای ورود به لژیون سردار را پرداخت کنم و زمانی که وارد به لژیون شدم با کمکها توانستم این دیوار ذهنی را درهم بشکنم و مطمئن بودم که خداوند دست یاری میرساند از همان زمان یکسری موضوعات وارد ذهن من شد که میتوانم کارهایی را انجام بدهم که به نتایج مطلوبی دست پیدا کنم. و بهزودی خود را برای جایگاه پهلوانی آماده و برای آن اقدام بکنم و خداوند را شکر میکنم که در جایگاهی قرارگرفتهام که آن تابو در خیلی از سطوح زندگی من توسط جناب مهندس عزیز شکسته شده است.
من در ارتباطم با دیگران خیلی به مشقات و مشکلات زیادی برمیخوردم، از زمان ورودم به کنگره آن ترس کاذب در من از بین رفت و آگاهی پیدا کردم که چگونه میتوانم به مشکلاتم غلبه کنم از ارتباط با دیگران اجتناب داشتم و همیشه یک ترس کاذب سراسر وجود من را فراگرفته بود و در این مدتی که در کنگره حضور دارم خیلی از این موارد برای بنده رفع شده است.
خدمت به کنگره و بحث گلریزان اولین تجربه واقعی زندگی من بوده است در این زمان به باوری رسیدهام که میتوانم هر عمل و هر کاری را بهراحتی انجام بدهم. هر شخصی که بتواند این تابو را درهم بشکند میتواند روزنههایی از نور را در ذهن خود پرورش بدهد از جناب مهندس سپاسگزارم که این قضیه را در من شکوفا نمودند. بنده قبل از اینکه بخواهم اقدامی در آن روز انجام بدهم در ابتدا کتاب عبور از منطقه شصت درجه زیر صفر را بازکرده و پیامی از استاد سردار دیدم که میفرمایند: جلودار واقعی آن است که ناممکنها را در برابر چشمهایتان ممکن بسازد و اندیشههای برتر خود را جامه عمل بپوشاند.

تایپ: مسافر سپند (لژیون چهارم)
عکس، ویراستاری و ارسال: مسافر محمدحسن (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
636