دهمین جلسه از دوره هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه همسفران نمایندگی قائمشهر به نگهبانی همسفر سارا، دبیری همسفر صدیقه و استادی همسفر سکینه با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» در روز دوشنبه بیست و نهم آبان ماه رأس ساعت 15 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خدا را بسیار سپاسگزار و شاکرم که در این جایگاه قرار دارم. از راهنمای بسیار خوب خودم خانم لیلا عزیز خیلی تشکر میکنم که به من اعتماد کردند و استادی و مسئولیت جلسه را به من واگذار کردند تا بتوانم خدمت کنم و از خدمت خودم آموزش بگیرم. دستور جلسه در مورد رابطه یادگیری و معرکهگیری است، رابطهی دو موضوعی که کاملاً متضاد هم هستند. اصولاً یادگیری از آموزش گرفتن میآید. وقتی کودک به دنیا میآید در بدو تولد بلد است از پستان مادر شیر بخورد، یعنی اینکه یادگیری بهصورت ذاتی و فطری در انسان قرار دادهشده است و تا زمانی که خلقت ادامه دارد این آموزش گرفتن هم ادامه دارد. اینگونه نیست که من بگویم من خودم بلد هستم، من همهچیز را میدانم، من دانای کل هستم و اصلاً نیاز به آموزش ندارم و بدانم هرجایی که از آموزش گرفتن غافل شدم یا توقف کردم قطعاً در تاریکیهای درونم غوطهور شدهام. در جهان میدانیم که انسان بهعنوان اشرف مخلوقات بهحساب میآید و بر اساس اختیار و انتخابی که دارد همیشه بر سر دوراهی قرار میگیرد و گاهی اوقات بر اساس جهل و نادانی خود راهی را انتخاب میکند که به شکست منجر میشود و شکست موضوعی است که اصلاً هیچ ایرادی ندارد و حتی خداوند آن را برای ما برنامهریزی کرده تا تاریکیها را تجربه کنیم و به عظمت روشناییها پی ببریم؛ ولی گاهی اوقات ما انسانها به جهل و نادانی خودمان ادامه میدهیم و اصرار میورزیم، پافشاری میکنیم و راه اشتباه خودمان را ادامه میدهیم و سر از ناکجاآباد و جهنم درمیآوریم؛ ولی گاهی اوقات انسانها تفکر میکنند و به یک آگاهی میرسند و از شکست خودشان درس میگیرند و تجربه کسب کرده و با یک ایمان قوی قد علم میکنند و در صراط ارزشها و مستقیم به راه خودشان ادامه میدهند و این همان چیزی است که خداوند دوست دارد و برای ما مقدر کرده است. اگر این دستور جلسه را من یاد بگیرم، متوجه میشوم که من وارد کنگره شدهام که یکچیزهایی را به دست بیاورم و یکچیزهایی را از دست بدهم و بدانم که این مکان مقدس مکانی آموزشی است. همهی افراد درکنگره که در هر سطحی هستند از همسفر، مسافر، تازهوارد، راهنمایان عزیز و مرزبانان عزیز، همه و همه در حال آموزش گرفتن هستیم تا دانایی خودمان را بالا ببریم و میدانیم که مثلث دانایی از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش تشکیلشده است. این سه ضلع باید به یک اندازه رشد کنند تا به یک تعادل و دانایی برسیم و دانایی خودمان را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم. در مقابل یادگیری، معرکهگیری وجود دارد. همانطور که عارضهی سرماخوردگی آبریزش بینی و عطسه است، عارضه معرکهگیری هم نق زدن، بهانه گرفتن و توجیه کردن است.

آقای مهندس میگویند که معرکهگیری یعنی آوردگاه یعنی جایی که جنگ و درگیری هست، جایی که نمایش داده میشود و ذهنی که معرکهگیر هست بههیچعنوان نمیتواند هیچ آموزشی را جذب کند. انسان وقتیکه در یک باتلاقی گیر میکند هرچه بیشتر دستوپا میزند بیشتر در آن باتلاق فرو میرود. من هم در یک جاهایی در زندگی شخصی خودم بهوضوح این را احساس کردم و نادانیهای خودم باعث شد که عمیقترین تاریکیها را تجربه کنم. حتماً شنیدهاید که میگویند اگر از آموزگار آموختی که آموختی، اگر نیاموختی روزگار به تو میآموزد. یک جاهایی من هم از آموزش گرفتن کوتاهی و غفلت کردم و باعث شد که روزگار بهطور خیلی فجیع و با خشونت تمام به من درس بدهد. زمانی که پسر عزیزتر از جانم درگیر اعتیاد مواد مخدر شد و با این غول بی شاخ و دم دستوپنجه نرم میکرد، من بهعنوان مادر یک معرکهگیر واقعی شدم و عالم و آدم را مسبب و مقصر اعتیاد پسرم میدانستم. میگفتم که اگر پسرم را وارد دانشگاه نمیکردم پسرم روی به اعتیاد نمیآورد. اگر پسرم با فلان همسایه یا فلان دوستش رفتوآمد نمیکرد معتاد نمیشد یا اگر مادربزرگش به او پولتوجیبیهای زیادی نمیداد پسرم معتاد نمیشد. خدا را هزاران بار شکر میکنم در مسیر کنگره قرار گرفتم و سعی کردم دوربینها را به سمت خودم بگیرم و بگویم سکینه تو یک سال ونیم درکنگره هستی و از آموزشهای ناب کنگره استفاده میکنی، چه تغییری در درونت به وجود آوردی؟ کجای درونت را گل کاشتی و آباد کردی؟ کجای درونت بینظمی صورت گرفته و بوی گند تعفن تمام منطقه را گرفته و منطقه را خراب کردی. این دستور جلسه بیشتر آدرس خودم را به خودم میدهد که نقاط ضعف و قوت خودم را بشناسم. بدانم که معرکهگیری، نق زدن، بهانه گرفتن، حسادت، کینه، نفرت، همهی اینها از فاضلابهای شهر وجودی من هست. باید ذرهذره این ضد ارزشها را از درون خودم بیرون بریزم تا حسم را سالم کنم و بتوانم آموزشهای کنگره را دریافت کنم و به دیگران هم انتقال بدهم و زکات علم به انتشار آن است و هرجایی که خسته و بریده شدم، آقای مهندس را الگوی خودم قرار بدهم و بگویم آقای مهندس با این سن و سالشان هر صبح ساعت 5 برای خدمت کردن به افرادی مثل من از خانه خارج میشوند. افرادی مثل من که آتش اعتیاد زندگیمان را به نابودی کشیده بود و ما را دوباره احیا کرد و به آرامش رساند. نه یک روز، نه دو روز، 27 سال است که این کار را انجام میدهند؛ پس من سکینه باید در مورد علم کنگره خیلی خود را قوی و قدرتمند کنم تا بتوانم پای خود را در جا پای راهنمای خود بگذارم و بتوانم فرد مفیدی برای کنگره باشم. باید ساخته بشوم و برای ساختهشدن باید بیاموزم تا آن درجهای که ممکن هست. برای سلامتی آقای مهندس، سلامتی ایجنت و مرزبانهای محترمان و برای سلامتی راهنمای خیلی خوب خودم که خیلی زحمت من را کشیدند تا هستی هست و من هستم، من مدیون این عزیزان هستم. بهافتخار این عزیزان دست بزنید. ممنونم.
عکس و ویرایش: همسفر محدثه (مرزبان خبری)
تایپ و ارسال: همسفر فاطمه، راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
400