دومین جلسه از دوره بیستوسوم کارگاههای آموزشی ویژه همسفران نمایندگی حسنانی با دستورجلسه «وادی دهم و تاثیر آن روی من» با استادی راهنمای محترم همسفر سمیه، نگهبانی همسفر شیما و دبیری همسفر الهام ساعت ۱۶ در روز سهشنبه 23 آبان ماه ۱۴۰۲ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است وقتی قصد خواندن یک کتاب و یا دیدن یک فیلم را داریم به عنوان آن خیلی توجه میکنیم چون درصدی از محتوا را نشان میدهد، عنوان وادی دهم نیز کاملا مشخص است که چه می خواهد به من آموزش دهد، این وادی میگوید: من باید حرکت کنم و فارغ از گذشته تمام ناخالصی هایم را تغییر دهم. این وادی از جاری بودن صحبت میکند و جاری بودن خیلی لذتبخش است؛ چون انسان جاری بودن را دوست دارد، اکثر ما دوست داریم در جریان اتفاقات باشیم و به ما حس امید و حرکت میدهد. همانطور که وقتی کنار رودخانهای قرار میگیریم صدای آب را میشنویم و زلالی و خنکی نسیم آب را حس میکنیم که همه از در جریان بودن آب است و دوست داریم حتی لحظهای در کنار آب بمانیم و لذت ببریم؛ ولی از طرفی اگر بدانیم در مسیر، گودالی است که به گنداب تبدیل شده و بوی تعفن دارد سعی میکنیم حتی از آن مسیر عبور هم نکنیم. در مجموع وادی دهم به من میگوید: حرکت کنم و به گذشته کاری نداشته باشم اشتباهات گذشته من به خاطر کمبود آگاهی من بوده است؛
خواست تغییر کار راحتی نیست و معمولا ما انسان ها از تغییر میترسیم و یکی از دلایلی که تمایل داریم به جای خودمان، دیگران را تغییر دهیم همین موضوع است. ما اگر بخواهیم، میتوانیم ناخالصیها را جدا کنیم؛ ولی نیازمند یک فرایندی هستیم. این وادی مثل شمشیری دو لبه است یک طرف به تو امید میدهد و یک طرف تو را میترساند، به این شکل که اگر تا الان انسان خوبی بودم و از چیزی که به دست آوردم به خود میبالم، میگوید: مواظب باش؛ اگر لحظهای غفلت کنی تمام این چیزها را از دست میدهی؛ اگر آدم با صداقتی هستی، خیلی زیبا هستی، خیلی مال و مکنت داری، تحصیلات داری و هر آنچه که داری با لحظهای غفلت ممکن است از دست بدهی و سقوط کنی، از طرفی هم به من امید میدهد و میگوید: حالا اگر تو آدم خطاکاری بودی نگران نباش با اینکه دانسته یا ندانسته خطا کردی؛ اما راه برگشت برای تو باز است میتوانی برگردی و اگر بخواهی میتوانی آدم بهتری شوی؛ پس من میتوانم در وادی دهم تغییر کنم. من مجموعهای از صفات پسندیده و ناپسند هستم هر دو را در وجود خود دارم و تا امروز در کنگره آموختم که باید صفات پسندیدهام را حفظ کنم و اگر میخواهم سقوط نکنم باید برای حفظ و ارتقای آنها انرژی صرف کنم و برای آنها ارزش قائل شوم و افتخار کنم؛ اما نه اینکه به آنها بنازم!
اما اگر من بخواهم آدم بهتری شوم چکار کنم؟
ما در کنگره یک قانون بسیار مهمی داریم که برای رسیدن به هر هدفی یا برای ایجاد هر تحولی صدق می کند، ما برای رسیدن به هدف خود باید سه مرحله تغییر، تبدیل و ترخیص را بگذرانیم. این هدف ممکن است تغییر صفت باشد و یا بدست آوردن هر آنچه که من دنبال آن هستم باشد، باید این سه مرحله اتفاق بیفتد. برای اینکه صفت در من تغییر کند باید لحظه لحظه و آرام آرام پیش بروم، بهطور مثال؛ من تا الان آدم دروغگو، لجباز، متوقع، افسرده، ناامید و تنبل و بی مسئولیت و زود رنج و قدرت طلب و ... بودم؛ ولی اما دیگر نمیخواهم این صفات را داشته باشم و میخواهم آدم بهتری باشم، برای اینکه بخواهم آدم بهتری باشم نمیتوانم بگویم من دیگر از الان دروغ نمیگویم. آقای مهندس میگویند: تو یک عمر دروغ گفتی و زندگیات را با دروغ پیش بردی، چهارستون زندگیات با دروغ ریز و درشت است و تو عادت کردی چطور میتوانی بگویی من دیگر از امشب دروغ نمیگویم؟ غیبت نمیکنم؟ امیدوارم و حرکت میکنم؟ وقتی تمام زندگی من با دروغ سپری شده مسلما اگر بروم راستش را بگویم زندگی خود را به آشوب میکشم؛ پس مراحل تغییر، تبدیل و ترخیص باید به تدریج اتفاق بیفتد من نمیتوانم انقلابی هیچ کاری کنم. همانطور که مسافران ما به تدریج سفر میکنند من هم به عنوان همسفر برای تغییرات صفات خود باید به تدریج عمل کنم و این عمل زمان میبرد، کنفیکون فقط برای خدا است و برای من نیست حداقل الان نیست، اکنون من در جهان فیزیک زندگی میکنم و همه چیز باید ذرهذره اتفاق بیفتد؛ پس نباید سراغ چیزی که به من مربوط نیست بروم. حکمی که در کنگره آموختیم این است که مرحله به مرحله پیش برویم؛ اگر یک پله را جا بگذاریم یا دو پله را یکی کنیم هیچگاه به مقصد نمیرسیم؛ اگر صفتی را بخواهم تغییر دهم و آن صفت برای من پايدار بماند، بایستی مرحله به مرحله پیش بروم. جناب مهندس میفرمایند: اولین قدم برای تغییر، تفکر سالم، عمل سالم سپس عقل سالم است و ... وقتی چرخه درست ادامه پیدا میکند که همه آنها زیر سایه آموزش باشد. آموزش، بازی در آگاهی است و خطا کردن در آگاهی بسیار رنجآورتر است .
دانش و آگاهی مانند یک سرعتگیر عمل میکند، سرعتم را کم میکنم و این مکث به من اجازه میدهد که کمی تفکر کنم و مسئله را حلاجی کنم و احتمال اینکه اینجا تصمیم بهتری بگیرم بیشتر است؛ اگر من در مسیر آموزش باشم، حتی اگر زمین هم بخورم به عقب برنمیگردم و این زمین خوردن در قالب تجربه به من کمک میکند و باعث میشود که من پیشروی بهتری داشته باشم ولی اگر در مسیر آموزش نباشم و یا آموزشم متوقف شده باشد قطعا زمین میخورم و قطعا به عقب برخواهم گشت و کار برایم سخت خواهد شد.
تایپ: اعضاء سایت
عکس: مرزبان خبری همسفر مرضیه
ویرایش نهایی: مسئول سایت همسفر مریم لژیون نهم
ارسال: همسفر الهام لژیون نهم
همسفران نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
448