دهمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به نمایندگی پرستار؛ با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر دانیال و دبیری مسافر علی رضا با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" در روز دوشنبه مورخ ۲۲ آبانماه ۱۴۰۲ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد؛
سخنان استاد جلسه:
سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر؛
خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر این اذن صادر شد که بتوانم در این جایگاه خدمت کنم و در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم؛
دستورجلسه وادی دهم است که میگوید "صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است"
اگر بخواهیم بحث وادی را در مورد موضوع مشترک خودمان که درمان اعتیاد است درنظر بگیریم و یک مصرفکننده را درنظر بیاوریم او که از ابتدا و با اولین مصرف نمیخواسته مصرفکننده شود بلکه ذره ذره مصرف کرد و شاید بین اولین دفعات مصرف او چندین ماه فاصله افتاده و بعد به ماهی يکبار و در ادامه به هفتهای یکبار و هفتهای چندبار و سپس به روزی چندبار مصرف رسیده است.

وادی نهم پیشنیاز وادی دهم است که درباره نقطه تحمل صحبت میکند که اگر بخواهم کاری را امتداد بدهم باید نقطه تحملم بالا برود و برای بالا بردن نقطه تحمل به من دو پارامتر داده است که یکی تکرار منظم موضوع و دیگری پارامتر زمان است، حالا من میخواهم از یک فرد مصرف کننده مواد تبدیل شوم به فردی که مواد مصرف نمیکند و میخواهم تبدیل به یک آدم تولید کننده شوم که هم سیستم شبه افیونی ام تولید کند و هم خودم تولیدکننده شوم یعنی یک نقش مثبت و محوری در جامعه و در کنگره و در خانواده داشته باشم و برای اینکه این صفت در من تغيير کند باید برگردم و حتما وادی نهم را درنظر بگیرم؛
خب الان میبینیم وقتی جلسات ما شروع میشود ممکن است در شروع جلسات یک تعدادی از صندلیها خالی باشد و دلیلش این است که یکسری از بچهها تازهوارد هستند و تا آن تازهوارد بتواند خودش را پیدا کند و برنامهریزی کند که بتواند قبل از جلسه در شعبه حاضر شود یک مدتی زمان خواهد برد، اما اگر من آمدهام و چندماهی است که دارم سفر میکنم و هنوز نتوانستهام برنامه خودم را تنظیم کنم که قبل از ساعت هفده در محل جلسه حضور داشته باشم پس هنوز آن تغييرات لازم در درون من ایجاد نشده است که تبدیل به یک انسانی شوم که دیگر مواد مصرف نمیکند و در مسیر درمان پیشرفتهایی داشته است، چون آقای مهندس همیشه میگویند که هدف اول در کنگره۶۰ درمان اعتیاد است ولی این مسیر ادامه دارد و در ادامه هدف رسیدن به تعادل و تبدیل شدن به درمان شدهای است که بشود روی او حساب کرد، اگر هنوز من نمیتوانم برای خودم برنامهریزی کنم یا اگر هنوز راهنما نمیتواند مسئولیتی را به من بسپارد مثلا اگر نتواند بگوید صبحانه صبح جمعه برعهده تو باشد یا اگر من نتوانم از پس انجام چنین مسئولیتی برآیم و یا اگر مسئولیت مصرف داروی من را به من داده و گفته دارو را در این ساعت و این تایم مصرف کن و اگر نتوانم این کار را درست انجام بدهم خب قطعا من به آن درمان نخواهم رسید؛
راهنما روی کاغذ و طبق پروتکل داروی من را تا روز رهایی کاهش میدهد و در روز رهایی مهندس هم برگه رهایی من را امضا میکند ولی آیا آن تغييرات لازم در من ایجاد شده است یا نه؟
اینها را من باید در خودم بررسی کنم و ببینیم آیا این تغییرات در من بوجود آمده است یا نه؛
حالا متن وادی میگوید برای انجام این تغییرات در خودم باید من جهت گیرنده و فرستنده را در خودم تغيير بدهم، و حالا چیزی که هفته گذشته تاکنون زیاد بر آن تاکید شده این است که باید ببینم آیا روی من هنوز به طرف تاریکی ها است یا به طرف روشنایی است؛ اگر روی من به طرف تاریکی ها است که خب اصلا صدای راهنمایم را نخواهم شنید و صدای هیچ نیروی مثبتی را هم نخواهم شنید و آن الهام و القای در جهت مثبت را هم دریافت نخواهم کرد،
حالا اگر مثالی از صور آشکار بخواهم بزنم شما ماهواره را در نظر بگیرید که دیش آن ماهواره را در جهت اروپا تنظیم میکنید و آنوقت نمیتوانید شبکههای داخلی را دریافت کنید و فقط خواهید توانست کانالهای اروپا را دریافت کنید و دیگر نمیتوانید مثلا شبکه قرآن ایران را دریافت کنید، پس وقتی که روی من به طرف تاریکی ها هست هم نمیتوانم صدای راهنما را بشنوم یا صدای مرزبان را بشنوم و مشارکتهایی که قرار است سرنوشت من را تغییر بدهد را نخواهم شنید، چرا؟
چون هنوز روی من به طرف تاریکی است و موج فرستنده ام هم در همان جهت است؛
فرستنده یعنی چه؟
یعنی میگردم و کسانی که مثل خودم هستند را پیدا میکنم که مثالش را در جزوه جهانبینی دوم به قشنگی بیان کرده که آب میگردد و گودال را پیدا میکند، که میگردم و کسانی مثل خودم را پیدا میکنم و از نقطهای که در آن قرار دارم شروع به سقوط کردن میکنم؛
این وادی باز به من امید میدهد و میگوید در هر نقطهای که هستی از امروز به بعد جهت خودت را تغيير بده، اگر تا امروز سفر تو مرتب نبوده این روند را تغيير بده، اگر مثلا من به عنوان راهنما تا امروز عملکرد خوبی نداشتهام عملکردم را تغيير بدهم و اگر راهنمای خوبی هستم هم به من هشدار میدهد که تا ابد اینگونه نخواهی ماند و باید پیوسته و هميشه روی خودت کار کنی و اگر غفلت کنی سقوط خواهی کرد؛
خب نگهبان پایان فرصت مشارکتم را اعلام کردند، از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
ثبت تصاویر: مرزبان خبری مسافر امیرحسین
نگارش متن: مسافر علی اکبر( رهجوی لژیون ششم)
بارگزاری و ارسال: مسافر علی اکبر (رهجوی لژیون ششم )
تهیه و تنظیم وبسایت نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
334