جلسه اول از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر سامان، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه گلریزان روز پنجشنبه ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداراشکر میکنم که امروز اینجا حضور دارم؛ از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و همچنین از دیدهبانان محترم تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا بتوانم خدمتگزار کوچکی باشم.
امروز شاهد یک انشعاب دیگری از کنگره هستیم و این خیلی ارزشمند است. خیلیها منتظر بودند مثل سفر اولیهای آبیک که اینجا هستند. یک حرکتی پارسال شروع شد، اول آبان ماه بود، آقا یوسف، آقا مهدی، اکبر آقا و دوستانی که خدمتگزار بودند، این حرکت را شروع کردند و من هم برج ۱۰ بود که به دستور آقای خدامی اضافه شدم به این عزیزان؛ زمستان بود و هوا هم خیلی سرد بود، مشکلات خودش را داشت؛ بههرحال باهمت و تلاش عزیزان توانستیم به اینجا برسیم.
از طرف خودم از تمام خدمتگزاران تشکر میکنم، از سفر اولیهای لژیون آبیک تشکر میکنم، از سفر اولیهایی که هنوز نیامدهاند و فعلاً جز نیستان هستند و بعداً به ما خواهند پیوست، از آنها هم تشکر میکنم. ما قرارداد اینجا را ۷/۲۰ نوشتیم و چهار روز بعد آن آمدیم و کلاً دو هفته زمان داشتیم تا اینجا را برای برگزاری اولین جلسه آماده کنیم، از همه بچهها تشکر میکنم، از سفر دومیهایی که در کنار ما بودند از آنها هم تشکر میکنم. انشالله بتوانیم شعبه خیلی خوب و پرباری داشته باشیم.
آقای مهندس کنگره را به یک درخت تشبیه نمودهاند؛ ریشه این درخت آقای مهندس است و تنه این درخت دیدهبانان هستند، بعد میرسد به شاخههای فرعی که راهنمایان هستند و بعد شکوفههای این درخت سفر اولیها هستند. سفر اولیها خیلی برای ما مهم هستند، اگر سفر اولیها نباشند ما کاری نمیتوانیم انجام بدهیم. سفر اولیها مثل خون تازهای هستند که در رگهای کنگره در جریان هستند. اینهمه حرکتها و آمدن و رفتنها برای این است که یک سفر اولی به درمان برسد.

هفته گلریزان را به عزیزان تبریک میگویم. جلسه اول ما مصادف شده با جشن گلریزان که این هم جای خوشحالی دارد، بعد از مدتها امروز هم بارندگی شد و اینها همه به نظر من یک نشانه است و جای شکر دارد. در تاریخ ۲۶ /۹/ ۷۸ کنگره رسماً کار خودش را آغاز کرد، آقای مهندس درمان شدند و دو سال بعد از درمانشان اولین جلسه کنگره برگزار شد و به قول یکی از استادها کنگره آغازی نموده است که پایانش در اختیار ما نیست.
در خاطرات، آقای مهندس میگفتند موقعی که میخواستند کتاب ۶۰ درجه را چاپ بکنند هزینه چاپ کتاب ۶۰ درجه را نداشتند و خیلی وضعیت خوبی نداشتند، کارخانه و دفتر هم پلمپ شده بود و مشکلات مالی خیلی زیادی بود ولی همیشه یک ایمان و تفکر قوی و محبتی که درونشان بود باعث شد که به اینجا برسند. واقعاً چطوری شد که آقای مهندس این جایگاه را پیدا کرد؟ چرا خداوند اینقدر به آقای مهندس جایگاه داده؟ چقدر دوستش داریم و اعضای غیر از کنگره هم آقای مهندس را دوست دارند؟ به خاطر اینکه وقتی درمان DST را کشف کردند، همهچیز را برای خودشان نخواستند؛ گفتند: من یکچیزی را پیدا کردم فقط برای خودم و خانواده من نیست و این را باید در اختیار بقیه قرار بدهم.
اینیک صفت خیلی خوبی است. کسی میتواند این صفت را داشته باشد که درونش پر از محبت است. اگر کسی محبت نداشته باشد به نظر من بخشش هم ندارد. آن تفکر و آن ایمانی که آقای مهندس داشتند باعث شد که بتوانند به این جایگاه برسند. وقتی رهجویی میداند لژیون سرداری وجود دارد و باید وارد این بازی بشود، شروع میکند به خدمت مالی کردن، این لطفی است که از طرف کنگره و راهنما به آن رهجو داده میشود. وقتی از بیرون نگاه میکنید شکل آن این است که میگویند کنگره رایگان نیست یا ما بخواهیم هزینهای پرداخت بکنیم ولی واقعیت این است که اگر کنگره پولی باشد اول میگوید که شما اینقدر پول پرداخت بکنید بعد وارد بشوید؛ در کنگره هرکسی میآید با آغوش باز پذیرفته میشود و به درمان میرسد.
آنهایی که محبتشان برقرار میشود، آن بند عشقی که در پیام سفر اول خوانده میشود، آن برقرار میشود، آن افراد میمانند و کمک میکنند. من از استاد سردار هم تشکر میکنم. لژیون سردار، لژیون خیلی ارزشمندی است وقتی در پیام محبت میگوید نگهبانان ماورا به آنچه در زمین میگذرد نیازمند هستند، علم و دانش از زمین به آسمان در حال رفتوبرگشت است؛ ما استادهایی داریم در کنگره که میگویند کنگره باراهنمایی نیروهای ماورایی هدایت میشود. این علم و دانش میرود و برمیگردد؛ الآن کنگره کارش فقط درمان اعتیاد نیست چون خیلی پا را فراتر گذاشته و گامهای مؤثر و بزرگتری برمیدارد؛ الآن یک سری آدمهایی هستند که از سرطان رنج میبرند، از اعتیاد رنج میبرند و هیچ راه درمانی برایشان نیست.

اگر یک نفر بگوید من ۱۰۰ میلیارد دارم ولی میخواهم اعتیاد فرزندم را درست کنم، نمیتواند درست کند چون علمی نیست. یکی سرطان دارد میگوید من حاضرم تمام زندگیام را بدهم تا این سرطانم خوب بشود و راهی برایش نیست؛ بنابراین این علم در کنگره پیداشده و به شهادت بهترین دانشگاههایی که در جهان حرف اول را میزنند و دارند تلاش میکنند که در تحقیقات کنگره اسمشان برده بشود؛ چون فهمیدند کنگره دستش پر است و فهمیدند این علمی است که به نتیجه میرسد؛ بنابراین ما موقعی که داریم کمک مالی انجام میدهیم، داریم کمک میکنیم برای کشف خیلی از سرطانها و خیلی از بیماریها و داریم سهیم میشویم با آدمهایی که اصلاً نمیشناسیم و این علم دارد کمک میکند که اینها درست بشود و همه به حال خوش برسند.
اگر کسی میخواهد به دیگران حال خوش را هدیه بدهد، میشود گفت که درون آن آدم محبت وجود دارد؛ درواقع آقای مهندس قبول میکند شخصی پهلوان بشود و آن خدمت مالی انجام بدهد، دارد یک لطفی به آن شخص میکند. آقای مهندس خوشحال میشود وقتی کسی به رهایی میرسد میگوید این آدم فهمیده که نباید مواد مصرف بکند، این آدم فهمیده که باید از ضد ارزشها دوری بکند، وقتی شخصی از مال خودش میبخشد میگوید این شخص فهمیده که بخشش خوب است و بخشش میکند.
موقع بخشیدن آن جن درون میآید و نمیگذارد ولی ما با آن نغمههایی که درونمان است نباید توجه بکنیم و به حرف آن روح گوش بدهیم؛ حسابوکتاب آنهم دست ما نیست. یکوقتهایی من نمیتوانم حسابوکتاب بکنم و بگویم من کم میآورم، آن حسابوکتابش دست کسی دیگری است؛ به قول استاد امین که میگویند که در خدمت مالی طوری باید عمل بکنیم که احساس بشود، آن خدمت احساس بشود. کسی که خیلی پول زیادی داشته باشد و یک بخش کوچکی را بدهد آن خیلی احساس نمیشود و ساختاری برایش ایجاد نمیکند. انشالله امروز هم بتوانیم جشن گلریزان خوبی برپا بکنیم. از اینکه به حرفهای من گوش دادید، ممنون و متشکرم.
















تایپ: مسافر میثم
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1080