جلسه ششم از دوره چهارم لژیون آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر حمید، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر علی با دستور جلسه (( گلریزان )) جمعه ۵ آبان ماه ۱۴۰۲ ساعت ۷ صبح آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شکر میکنم که دوباره قسمت شد در این جلسه شرکت کنم؛ سری قبل که آمدم آبیک، گفتم که انشالله دفعه بعد برویم داخل ساختمان آبیک آنجا جلسهها را آغاز کنیم و این اتفاق به کمک آقا سامان و راهنماهای محترم و هرکسی که در این کار خدمت کرده، اتفاق افتاده است و از هفته آینده روز پنجشنبه جلسه عمومی آبیک شروع میشود و انشالله دفعه بعد شاهد رهاییهای آبیک باشم.
دستور جلسه امروز گلریزان است. من از روز اولی که آمدم در کنگره ۶۰ اتفاقات زیادی برای خودم افتاد؛ لحظهای که وارد شدم چه چیزهایی نصیب من شد و چه هدیهها و گلهایی دریافت کردم. اولین روز لبخند یک تازهوارد هدیهای بود که به من بخشیده شد، بعد در لژیون معرفی شدم، یک سری دوستهای جدید و راهنما به من هدیه شد و در چهارچوب که قرار گرفتم از من مواد گرفته شد و بهجای آن داروی اوتی به من داده شد؛ توسط روش DST آقای مهندس که آنهم به من بخشیده شد، سفر اولم تمام و گل رهایی به من بخشیده شد؛ در سفر دوم فهمیدم که خیلی گرهها درون خودم دارم مثل کینه، نفرت، حسادت و خیلی چیزهای دیگر، کمکم از من گرفته شد و بهجای آنها حسهای خوب بخشش، محبت و عشق، آرامآرام به من بخشیده شد.
در تصویر آخر کتاب ۶۰ درجه، حال خوب بستگی به تلاشهای آدمها دارد و این حال خوب باهم فرق میکند. رهاییها هم باهم فرق میکند. سفر دومیها باهم فرق میکنند. اینها بستگی به تلاش و عملکرد آن شخص دارد. هرچقدر بهتر عمل کنی در این مسیرآگاهی و دانایی آن چیزی که نصیبت میشود پرواز قشنگتر و بهتری است. خیلی چیزهای قشنگی به من بخشیده شد. خانواده به من بخشیده شد، خانوادهای که در کنارش بودم و انگار که نبودم؛ من آدمی بودم که از کارم متنفر بودم، حتی دوستی نداشتم. صبح زیبا به من بخشیده شد، برف میآمد متوجه نمیشدم، سرما را متوجه نمیشدم؛ ولی در این چند سالی که در کنگره ۶۰ هستم اتفاقات خوب برای من رقم میخورد و روزبهروز کنگره ۶۰ برای من یک ورق جدیدی رو میکند؛ هر جلسه که آمدم در کنگره ۶۰ یکچیز جدیدی به من داده شد، آن حس قشنگ و انرژی به من داده شد، این برای آدمهایی است که دنبال آگاهی و حال بهتر هستند.
یک سری چیزها نقطه تفکر است. من به اینها فکر میکنم. این نقطه تفکرها همگی یک پله صعودی دارند و یک جهشی دارند و یک اتفاق درونی دارند که به بیرون هم انتقال داده میشود؛ ولی قبل از آنیک آگاهی و دانایی لازم است، یک علم میخواهد. این علم کسب میشود؛ ولی جهش برای همه نیست برای انسانهایی است که از فرصتهایشان در شرایط و لحظاتی که باید استفاده کنند، استفاده میکنند. این جهش برای آنها است وگرنه همه دارند در یک خط جلو میروند. دوتا سفر دومی با همدیگر جلو میروند و شرایط مالی یکسانی دارند؛ ولی یکی از آنها میشود پهلوان و آنیکی برگشت به مواد میکند یا در حد همان سفر دومی میماند. آگاهی یکسان انتقال دادهشده ولی یکسان دریافت نشده است، معلم یا استاد و یا راهنما برای همه صحبت میکند ولی دریافتها با همدیگر متفاوت است، دریچههای دریافت در یکجاهایی برای بعضیها خیلی بهتر باز میشود و آنجایی است که لطف خداوند شامل حال آن بنده میشود و این لطف خداوند قبلاً باید بسترش در درون من حمید فراهمشده باشد که اجازه داده بشود.
لطف خداوند شامل هرکسی نمیشود. این جهش برای کسانی است که دارای ایمان کافی باشند، نهفقط تفکر یا آگاهی؛ در کنگره ۶۰ یک مثلثی داریم به نام عقل، عشق و ایمان؛ اگر این سه کنار همدیگر قرار بگیرد آن جهش برای همه آدمها اتفاق میافتد؛ اگر یکی از این ضلعها کم باشد قطعاً آن اتفاق نمیافتد.

دستور جلسه گلریزان است. حرف از گل میزند؛ اگر بحث مادیات است تشبیه شده به گل که میتواند ریخته شود روی سر یک سری آدمهایی که ما خودمان هم قبلاً این شکلی بودیم و با این آگاهی ما در مراسم گلریزان شرکت میکنیم. کنگره ۶۰ از هیچکسی پول نمیخواهد، فقط آگاهی میخواهد. کنگره ۶۰ اول میدهد و بعد میگوید اگر تو هم دوست داشتی در این مسیر مشارکت کن؛ اگر آقای مهندس حرف از پاکت میزند و زمانی که پهلوانها شال میگیرند یک پاکت میدهند به آقای مهندس آن پاکت یعنی اجازهای است که خداوند به شما توسط آقای مهندس داده که شما در این جایگاه پهلوانی باشید. دیده بان محترم آقای زرکش در شعبه تاکستان صحبت میکردند و میگفتند ۴۰ یا ۵۰ درصد کسانی که میروند پیش آقای مهندس اجازه پهلوانی به آنها داده نمیشود! چرا؟ چون فهم انجام آن کار برای آقای مهندس خیلی مهمتر از انجام آن کار است. میخواهند ببینند که من به آن آگاهی رسیدهام که این کار را انجام بدهم؛ اگر رسیدم، مثلاینکه اگر یک پله دارو کم میشود باید فهم آن ایجاد شود؛ اگر ایجاد نشود یکپنجم داروی من کم شده و حالم بدتر میشود؛ اگر فهم ایجادشده باشد شما انرژی هم میگیرید چون به رهایی نزدیکتر میشوید.
در لژیون سردار آقای زرکش گفتند یک نفر میخواست دنور بشود؛ اما با خودش و جن درونش جنگ و جدال داشت؛ جنگی که همه ماها داریم و این سری که آمده بود برای شال پهلوانی دوباره این جنگ را هم با خودش داشت که ۵۰۰ میلیون تومان خیلی پول است اما یک قلب سالم چقدر میارزد یک ریه چقدر میارزد.
استاد امین میگویند که همه ما مثل یک تیم فوتبال هستیم که قرار است بازی را ببریم؛ همه دارند باهم همکاری میکنند، پاسکاری میکنند، تلاش میکنند و تا جایی که به شما پاس داده میشود و دروازه هم روبرویت است و در آن لحظه باید تصمیم بگیری که چطوری به توپ ضربه بزنی؛ اگر دیر ضربه بزنی دفاع توپ را میگیرد، اگر در لحظه ضربه بزنی توپ شما گل میشود ولی اگر تعلل کنی ممکن است توپ شما گل نشود.
شما پولدارید، پاس هم به شما دادهشده است، آن لحظهای که میتوانی گل بزنی اگر زدی برنده میشوی؛ آقای مهندس میگویند: بعضی انسانها ثروتمند زندگی میکنند، بعضی انسانها ثروتمند میمیرند. آنهایی که ثروتمند زندگی میکنند و آن لحظهای که به آنها پاس داده میشود، میتوانند توپ را گل کنند و برنده بشوند. در آخر امیدوارم این شال پهلوانی برای من و شما نیز اتفاق بیفتد و پهلوان بشویم. ممنون که به حرفهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر میثم لژیون آبیک
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید لژیون آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
554