سیزدهمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار ویژه همسفران نمایندگی دکترحاج رسولی با استادی همسفر فریبا، نگهبانی همسفر فریبا و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «گلریزان» در روز سهشنبه 2 آبانماه 1402 رأس ساعت 14 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم هستم که در مسیری قرار گرفتهایم که پر از آگاهی است، پر از حال خوش است. هیچوقت فکر نمیکردیم که به چنین حسهای نابی برسیم. همانطوری که میدانید گلریزان از سنتهای قدیمی ایران باستان است. تعدادی پهلوان که مرام و منش خاصی داشتند دور هم جمع میشدند و افرادی را که ضعیف بودند حمایت میکردند. آقای مهندس هم آمدند این مرام و منش را در کنگره زنده کردند و به جریان انداختند. همانطور که میدانید کنگره یک سازمان مردمنهاد است و از هیچ جایی حمایت نمیشود و توسط خود افراد رشد پیدا میکند، این توان مالی وظیفه تکتک ماست که از این سازمان حمایت کنیم. من خودم زمانی که وارد لژیون سردار شدم از لحاظ مالی به کنار که چقدر رشد کردهام، خیروبرکت هم در زندگیمان فراوان شده است. همه چیز فقط پول نیست همین که حالمان خوب است، همین که حسمان خوب است، همین که درک میکنیم و حرف یکدیگر را میفهمیم، کافی است. همین که دخترم دیگر از پدرش نمیترسد، قبلاً که به خانه میآمد خودش را پنهان میکرد، ولی الان پدرش را عشقم خطاب میکند، همین که مسافرم حالش خوب است.
به قول آقای مهندس که میگویند؛ زمانی که یک نفر را احیا میکنیم آن یک نفر نیست یک خانواده است، آن یک ساختمان است، یک کوچه است، یک خیابان است؛ یعنی تمام اینها در امان قرار میگیرند و این فرصت نصیب هرکسی نمیشود باید قدر این جایگاه را بدانیم، باید در این جشن گلریزان با تمام توانمان وسط بیایم و اعلام آمادگی کنیم؛ زیرا جشن گلریزان روز اشکها و لبخندهایی بوده که داشتهایم، روز تمام آن نبخشیدنهاست. تمام آن چیزهایی که فکر میکردیم درد دیگران درد ما نیست. اما امروز فهمیدیم که درد و مشکلات دیگران، درد ما است. آقای مهندس میگویند؛ رهایی تو در رهایی فرد دیگری است. حال خوش من در حال خوش فرد دیگری است؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه باید به دیگری وصل شویم این پیوند محبت است. خداوند را شاکر هستم که لژیون سرداری بود که بفهمیم با خودمان چند، چند هستیم منی که قبلاً میبخشیدم، ولی در همه حال چشمم دنبال آن بود.
این که بخشیدم مال من است من باعث شدم که پیشرفت کند. اما در لژیون سردار نمیدانی که مخاطبت کیست؟ نمیشناسی به چه کسی میبخشی. این قشنگترین بخشش است میشود، بخشش بلاعوض. من هیچوقت روز اولی را که وارد کنگره شدم فراموش نمیکنم. چه روزها، چه ماهها و چه سالها ضجه میزدیم خدایا نجاتمان بده، معجزه کن خوب معجزه شد، کنگره سر راهمان قرار گرفت، الان من چهکار کردهام؟ منی که میگفتم اگر مسافرم حالش خوب شود تمام زندگیام را میدهم، کنگره اصلاً این را از من نمیخواهد. با اینکه چیزی از من نگرفت چقدر هم نعمت وارد زندگیام شد. کنگره به من یاد داد من از تو چیزی نمیخواهم؛ مالی که داری سه قسمتکن یکی را پسانداز کن، یکی را خرج کن و یکی را ببخش. پول زمانی خوشبختی میآورد که از راه صراط مستقیم باشد. این بخشش باعث میشود که گره وجودی من باز شود و این خدمت نصیب هرکسی نمیشود. سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش کردید.
مشارکت اعضا؛
همسفر رها:
در مورد دستور جلسه گلریزان، خب من جایی شنیده بودم که یوم الفصل روز جدایی است. احساس میکنم که گلریزان هم همین معنی را میدهد. بهخاطر این که آن چیزی که باارزش است پول یا هر چیز دیگری که داریم از آن میگذریم تا چیز بهتری را به دست بیاوریم و آن گذشتن از خودمان است. آن افکار منفی که میگوید؛ تو نمیتوانی، فکر میکنم همه آنها در آن روز اتفاق میافتد، حتی برای کسی هم که پول دارد فکر میکند که میتواند با این پول کار بهتری کند. یا چرا باید بگذرم یا هر چیزی. حضور در لژیون خیلی مهم است؛ زیرا انسان فراموشکار است و دائم به خودمان یادآوری میکنیم که این بخشیدن نیاز به تقویت دارد و این که این نیرو در این یادگیریها از کم شروع میشود و جمع میشود و نقطه تحمل به دست میآید. آنجایی که به من میگویند: باید ۵۰۰ میلیون بدهی، من به آن باور رسیدهام که با آموزشهایی که دیدهام این شدنی است. امیدوارم که همیشه در این مسیر، در حرکت باشیم. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
همسفر ناهید:
در مورد گلریزان، باید بگویم که ما همه با آموزشهایی که از کنگره گرفتهایم شاید در اوایل نتوانیم دل بکنیم، ولی فکر میکنیم بزرگی این راه و بزرگی این مسیر برای همه ما نمایان است و هرچه که میگذرد بیشتر پی میبریم به بزرگی این مسیر. خیلی چیزهای دیگر چون انسان آگاه میشود به مسیر زندگی خودش، آگاه میشود که غیر از این دنیا چیزهای دیگری هم هست، آگاه میشود که اگر ببخشد چه اتفاقی میافتد، آگاه میشود که همه انسانها به هم وصل هستند. زمانی که به این درک و آگاهی میرسیم، فکر میکنم که این بخشیدن خیلی راحت میشود. از آن حدی که جناب مهندس تعیین میکنند، چون میگویند: اگر کسی میخواهد پهلوان شود باید خودش مقداری داشته باشد که بخواهد بدهد و این میشود همان عشق و شیدایی، کاری با انسان میکند که بخواهد از آن حد هم بگذرد و این تنها چیزی است که میتواند در این دنیا با خود ببرد. سپاسگزارم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: همسفر مریم، راهنما همسفر شیما (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا (مرزبان خبری)
ویرایش و ارسال: همسفر صدیقه (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
785