English Version
This Site Is Available In English

تلاش مستمر راز رسیدن به خواسته‌ها است

تلاش مستمر راز رسیدن به خواسته‌ها است

جلسه پنجم از دوره چهارم لژیون آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی نهم و تاثیر آن بر روی من» جمعه ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۲ ساعت ۷ صبح آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر خدا را شکر می‌کنم که این جایگاه را تجربه می‌کنم. پارسال در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۲۸ اولین جلسه آبیک شروع شد و الآن یک سال است با همکاری بچه‌ها این جلسه‌ها برگزار می‌شود. آقا یوسف همیشه می‌گویند که نیستان همیشه به کمک هستان می‌آیند؛ خوشحالم که همه شما را امروز می‌شناسم.

در مورد دستور جلسه وادی نهم، وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد در آن نقطه تحمل پدید می‌آید. هر چیزی نقطه تحملی دارد، هر ماده‌ای در جهان ببینیم یک نقطه تحملی دارد؛ یک لیوان نقطه تحملش در آستانه شکستنش تا یک حدی است و یک سنگ هم در یک حد است و انسان هم چه در صور آشکار و چه در صور پنهان آن نقطه تحمل را دارد.

صور آشکارش می‌شود همان جسمی که می‌بینیم؛ کسی که ورزش می‌کند جسم خیلی ورزیده‌تری دارد. من اگر بخواهم یک یخچال را بردارم کمرم درد می‌گیرد؛ ولی یک‌نفری که ورزشکار است چون نقطه تحملش را بالا برده است. یک نفر از روستایی رد می‌شد و می‌بیند که یک دختر یک گاو را بلند کرده و دارد از پله‌ها بالا می‌برد، به آن دختر می‌گوید تو چطور این گاو را بلند می‌کنی؟ دختر می‌گوید موقعی که این گاو، گوساله بود و کوچک بود آن را بغل می‌کردم و از پله‌ها بالا می‌بردم همین‌طور که این گوساله بزرگ می‌شد من هم نقطه تحملم قوی‌تر می‌شد و من الآن به‌ راحتی این گاو را حمل می‌کنم.

در کنار نقطه تحمل، آستانه آشوب همراه است. این آستانه آشوب بیشترین کاربردش روی صور پنهان انسان است. من قبل از ورود به کنگره خیلی سریع به هم می‌ریختم تا یک نفر بوق می‌زد یا در خانواده چیزی می‌گفتند همان لحظه به هم می‌ریختم؛ موقعی که یک لیوان را فشار می‌دهید تا بشکند، لحظه‌ای که می‌خواهد بشکند و خورد شود، آن لحظه را نقطه آشوب می‌گویند.

من در آستانه آشوب باید دو کار را انجام بدهم: اول آنکه روی خودم کار کنم که کمتر به هم بریزم، دوم اینکه بفهمم من در چه جایی آدم‌ها را به هم می‌ریزم و آستانه آشوبشان را پیدا کنم و دیگر سمت آستانه آشوب نروم در این وادی گفته می‌شود اگر بخواهی درست شوی، نمی‌شود تک جنبه‌ای و تک‌بعدی در زندگی عمل کنی؛ یعنی اینکه همه ضد ارزش‌های درون خودم را نگاه کنم، شاید کم باشند ولی باید تمام آن‌ها را باهم تغییر بدهم. من نمی‌توانم به کنگره بیایم و بگویم خوابم خوب است، دارویم را درست می‌خورم و به‌موقع در جلسه حاضر هستم ولی در رفتار و اخلاقم هیچ تغییری اتفاق نیفتاده است.

تمام ضد ارزش‌هایی که من دارم، ترس، خشم، نفرت، کینه، این‌ها مثل یک درخت می‌مانند و نمی‌شود یک شاخه آن را درست کرد. آدم خوب که به سمت خوبی‌ها می‌رود همه‌جوره خوب است؛ ولی آدمی که در چند تا چیز هم بد است، بد است. در جزوه جهان‌بینی این موضوع را مطرح می‌کنند که تو می‌روی ناامیدی را درست کنی، جنبه‌های دیگر تو خیلی قوی‌تر می‌شوند مثل ترس و منیت قوی‌تر می‌شوند؛ به خاطر همین است که می‌گوید باید به‌گونه‌ای رشد بکنی که توانایی درست کردن همه این‌ها را داشته باشی.

من هم باید تلاش کنم موقعی که می‌خواهم نقطه تحملم را بالا ببرم دو چیز را باید در نظر بگیرم؛ یکی اینکه باید در طول زمان باشد و عجله نکنم؛ بگویم من به کنگره آمده‌ام و الآن در پله اول هستم، خوابم باید درست بشود، مشکلات زندگی باید درست بشود؛ می‌گوید که ضد ارزش‌ها مثل زهری هستند که در جام طلا ریخته شده‌اند و برای تو لذت‌بخش است به خاطر همین است که می‌خواهی بروی سمت آن‌ها. یکی دیگر اینکه نباید عجله بکنم؛ تلاشم را می‌کنم و درنهایت تکرار هر روزه است.

من باید هر روز برای آن خواسته‌ای که دارم تلاش بکنم. راهنما من آقا محمدرضا همیشه می‌گوید کسی که در سفر اول است، هر روز باید تصویر رهایی‌اش را در ذهنش مجسم کند، باید تجسم کند که گل رهایی را از آقای مهندس می گیرد. هوش و استعداد همه آدم‌ها در یک حد است ولی آن تلاش مستمر آدم‌ها است که آدم‌ها را به خواسته‌هایشان می‌رساند.

هفته بعد هفته گل‌ریزان است. آقای مهندس در این دو هفته به ۲۳ نفر شال پهلوانی اهدا کردند که هرکدام بالای ۵۰۰ میلیون تومان به کنگره کمک کرده بودند. خیلی از آن‌ها برای بار دوم یا بار سوم پهلوان می‌شدند؛ یکی از آن‌ها حرف خیلی قشنگی کفتند: گل‌ریزان که می‌شود برای من حال و هوای عید را دارد. من همیشه با خودم فکر می‌کردم چه چیزی اتفاق افتاده که بچه‌های قدیمی هم از لحاظ مالی، هم از لحاظ خدمت کردن کمک می‌کنند؟ یک اتفاقی درون آن‌ها افتاده من در یک مرحله‌ای در واحد مالی کنگره خدمت می‌کردم دو تا چیز دیدم و خیلی برایم لذت‌بخش بود. یک‌نفری بود که درمان شده بود بعد رفته بود خارج از کشور، هفته گل‌ریزان بلیت گرفته بود و برگشته بود که فقط در گل‌ریزان شرکت کند و کمک مالی کند.

این آدم‌ها یک‌چیزی پیدا کرده‌اند؛ در وادی یازدهم می‌گوید که تو مثل یک چاهی می‌مانی که اگر بخواهی از آن آب برنداری می‌گندی؛ ولی دستت را باز می‌کنی و به یک نفر کمک می‌کنی دو نفر دیگر می‌آیند و به تو کمک می‌کنند و باید این تبادل باشد. در وادی می‌گوید که از نقطه سخن به عمل برآیی؛ به نظر من ۱۴ وادی را بنویسی، همه وادی‌ها را حفظ باشی؛ ولی بخشنده نباشی هیچ فایده‌ای ندارد اما چه چیزی قشنگ‌تر از بخشنده بودن است.

پهلوان‌ها می‌گویند ما قبل از کنگره هم کمک می‌کردیم و کمک کردن را دوست داشتیم؛ ولی نمی‌دانستیم کجا کمک می‌کنیم ولی اینجا داری به یک‌نفری کمک می‌کنی که بعداً قرار است درمان بشود و تو در آن نقش داری؛ من در لژیون سردار الوند گفتم آن زمانی که آقای مهندس می‌خواستند دانشگاه کنگره را بسازد یک پروژه خیلی عظیمی بود، چند میلیارد باید خرج بشود تا آن دانشگاه ساخته بشود گفتند: شن و ماسه‌های بیابان‌ها دارند باهم می‌جنگند که بیایند و آجرهای آن دانشگاه را بسازند. حالا آیا من اندازه یک‌دانه آجر می‌توانم سهم داشته باشم.

تایپ: مسافر میثم لژیون آبیک
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید لژیون آبیک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .