جلسه سیزدهم از دوره سوم جلسات لژیون سردار با دستورجلسه«خدمت مالی و تأثیر آن بر زندگی من و سیدی کاغذ پوسیده » به استادی راهنما همسفر آذر، نگهبانی همسفر رقیه با دبیری همسفر پریزاد روز سهشنبه ۱۴۰۲٫۶٫۲۱ ساعت: ۱۵:۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
از نگهبان لژیون سردار، خانم رقیه سپاسگزارم که مسئولیت اداره جلسه لژیون سردار را به من سپردند، قسمت اول دستورجلسه در مورد سیدی کاغذپوسیده است. آقای مهندس در این سیدی میفرمایند: باید هدف مشخص و مثمرثمر برای پدید آوردن پسانداز داشته باشیم، پسانداز کنیم حتی به مقدار کم، اگر کسی بگوید من که درآمد کمی دارم و نمیتوانم پسانداز کنم یکسال بعد میبیند هنوز همان نقطه است و پیشرفتی نکرده است .
استقامت و استمرار در کار موجب پیشرفت من میشود، اگر امروز شکست خوردم فردا که بیدار میشوم آدم دیگری متولد شوم و این من را به هدفم نزدیک میکند؛ ولی اگر ناامید باشم و مدام نگاهم به در بسته باشد میرسم به نقطه صفری که خودم خواستم در آنجا بمانم.
اگر کاری را بدون نقص انجام بدهیم؛ یعنی از عقلمان کمک گرفتهایم، عقل زمانی درست کار میکند که حس دریافتهای مثبت داشته باشد و زمانی که من مطالعه داشته باشم وقتی به موضوعی فکر میکنم حس من اطلاعات درست را به عقلم انتقال میدهد و کار بدون نقص اینگونه اتفاق میافتد نه بهطور شانسی یا اتفاقی؛ بلکه باید از عقلم کار کشیده باشم تا بلد شده باشد چهکار کندو کسی که مرا به جایی میرساند باید عقلم باشد.
یک موقعی اموال من میشود گیاه حشرهخوار و پوست مرا میکند. من پول دارم ولی حال خوشی ندارم؛ زیرا اطرافیانم مرا بهخاطر پولم دوست دارند نه بهخاطر خودم و این تجربه بسیار تلخی است.
دو پارامتر روان مرا میسازد؛ یکی افکار و اندیشه که مربوط میشود به سخن و کلامم و دیگری فیزیولوژی که مربوط میشود به شبهافیونی که این دو موضوع خلقوخو و اخلاق و رفتار مرا میسازد. در مسافرها به علت مصرف موادمخدر قسمت شبهافیونی جسم کاملاً از کار افتاده است که ۵۰ درصدش را آقای مهندس با داروی اوتی درمان میکنند و ۵۰ درصد بقیه با علم جهانبینی درست و ترمیم میشود.
اگر علم جهانبینی درستی به مسافر یا همسفر داده نشود در واقع ما یک نفر را از حول حرکت چرخشی کنگره به کاغذ پوسیده تبدیل کردهایم و نوشتن روی آن ضرر دارد و این یک بخش است و بخش دیگر هم که خودشان کاغذپوسیده هستند؛ ولی ما نمیتوانیم دیگران را قضاوت کنیم که این خوب است یا بد؛ زیرا ممکن است برعکس باشد و این مساله تا شخص از ایستگاههای آموزشی مختلف عبور نکنند مشخص نمیشود. خانهات را روی شنزار نساز تشخیص راهنما و علم راهنما به او میفهماند که روی رهجوی ناخلف سرمایهگزاری کردن مثل ساختن همان خانه روی شنزار است و مرا تمام میکند. اگر صد میلیون داشتم ۴ میلیون را بگذارم برای رفاهم اگر ده میلیون داشتم ۴۰۰ هزار تومانش را خرج کنم و بقیهاش را پسانداز کنم برای روز مبادا و این دانش پسانداز است.
قسمت دوم دستورجلسه؛ عشق یعنی گذشتن از خویش و پرواز در آسمان، چه عملی زیباتر از اینکه با تمام وجودت دوست بداری؟...آزادِآزاد چون عشق تقدیر من است، گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است.
استاد سردار ۱۳۷۳ ما خیلی خوشحال هستیم که با انسانهای باهدف باشیم، همانگونه که یک پزشک باید ابزار داشته باشد شما هم باید مجهز به ابزاری باشید تا دچار مشکل نشوید هم ما و هم شما یا توسط شما که کنگره را بیان بیان نمودید، این قدمی است در پیش که حتماً به انجام خواهد رسید. کنگره از عالم بالا و از شخص دیگری برنامهریزی شدهاست و به آقای مهندس القاء شده است و جناب مهندس ابزار بودند و ما ابزارهای ابزار. ما کسانی هستیم که به کمک ابزار میرویم، اصل مهندس هستند و ما شاخههای فرعی هستیم. توانتان را به امتحان گذاشتهایم با این حرکت شما نیز میبایستی به موضوعها بیشتر در مسائل شغلی قیمت بدهید اکنون برایتان میگوییم، این روش در تمام ابعاد محیط در جریان است علم همیشه از نیستی به هستی و از هستی به نیستی میرسد و این نیست که جهان ماوراء خیلی پیشرفت و علم دارد، نه همه در یک رده قرار داریم، علم از اینجا به جهان دیگر و از جهان دیگر با این جهان در ارتباط است و در تبادل نظر هستیم .
ما با عالم بالا در ارتباط هستیم و کسی که کار را انجام میدهد در واقع استاد سردار هستند برای نجات انسانها از اعتياد قدمی را برداشته و بعد به دنبال ابزار در این جهان خاکی گشته و بین هشتاد میلیون نفر، آقای مهندس را پذیرفتهاند، این تفکر درستی نیست که ما بگوییم عضو لژیون سردار شویم تا چند برابر برگردد، هيچ وقت از خودتان نپرسیدهاید که چرا از پول همه قاطی این بازی نمیشود؟ چرا از پول من قاطی این بازی میشود؟ این پولی که از من میرود برای کاری که از بالا استارتش خورده ثبت و تایید میشود، ممنونم که به سخنان من گوش دادید.
گزیدهایی از مشارکتها در لژیون سردار :
راهنما همسفرشادی:
روزی که وارد لژیون سردار شدم اصلاً به دنبال برگشت مالی نبودم و هدفم این بود که یک نفر به درمان برسد و انسانهای دیگری حالشان خوب شود، همه ما مسافر داریم و یکدیگر را درک میکنیم و این خیلی سخت است که انسان نابودی عزیزانش را ببیند و کاری از دستش برنیاید و حس خوب خدمت مالی از کجا در من شکل گرفت؟ از قرارگرفتن در آموزشهای کنگره از یک همنشین خوب، همکلام خوب و عقلم گسترش پیدا کرد و تفکر در من شکل گرفت که من هم یک قدم کوچکی بردارم .
راهنما همسفر نیره:
رمز و راز کشف حقیقت در دوچیز است: یافتن لژیون سردار و آنچه برداشت مینماید، با حرکت راه نمایان میشود وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجهی بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل ایجاد میشود. ما روزی کاغذ پوسیده بودیم کاغذ پوسیده از ترسهایمان بود، من وقتی پا گذاشتم در کنگره از همه نظر ورشکسته بودم از نظر عاطفی، خانوادگی و مالی. من ۷ روز هفته کار میکردم و اصلاً وقتی برای آمدن به کنگره نداشتم اما ۳روز از هفته کار را تعطیل کردم تا به کنگره برسم اگر میخواهی چشمه جوشان شوی باید کار کنی و از دسترنج خودت بیاوری اینجا و اینجا جایی است که تو از ترسهایت عبور میکنی.
همسفر فاطمه:
به نظر من علت قرارگرفتن این دو موضوع کنار هم در لژیون سردار خدمت مالی و تاثیر آن در زندگی من و سیدی کاغذ پوسیده به این دلیل است که بدانیم قدمجای محکمی گذاشتیم و کاغذ پوسیده نیست .

تایپ: همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر رضوان مرزبان خبری
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر نیره (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
369