سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر؛ در خدمت راهنمای محترم همسفر سودابه هستیم تا در مورد دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» با ایشان گفتگو کنیم.

خانم سودابه عزیز خیلی خوشحالم که افتخار این را دارم که در کنار شما آموزش بگیرم.
به نظر شما در پروسه درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ فرمانده و فرمانبردار چه کسانی هستند و آیا فرمانبرداری فقط مختص سفراولیهاست؟
در پروسه درمان اعتیاد، تمامی آموزشها، کتب و سیدیها و صحبتهای گرانقدر آقای مهندس، فرمانده هستند و بزرگترین فرمانده خود آقای مهندس هستند و تمامی اعضای کنگره از سفر اولی، سفر دومی، ایجنت، مرزبان و دیدهبان همه فرمانبردار هستیم.
برای اینکه به فرماندهی شهر وجودی خویش دست پیدا کنیم، از چه مراحلی باید بگذریم و چقدر زمان نیاز داریم؟
برای اینکه بتوانم به فرماندهی شهر وجودی خودم دست پیدا کنم، زمان زیادی لازم است چون سالهای زیادی فرماندهی خود را به دست نیروهای ضدارزشی سپردم و برای اینکه فرماندهی را از آنها پس بگیرم و خودم فرمانده بشوم، سالهای زیادی لازم است که سپری شوند. بهتر است برای رسیدن به فرماندهی جسم از چیزهای کوچک شروع کنم و حتماً سروقت کارهای خودم را انجام دهم و اصلاً لازم نیست کار خیلی بزرگی انجام دهم، بلکه در طول روز ضدارزشها را کمتر مرتکب شوم و روزانه خود را بسنجم و خوراک افکار مناسب به جسمم بدهم. گوش دادن و عمل کردن به صحبتهای آقای مهندس، به ما کمک میکند که فرمانده شویم.
به نظر شما فرماندهی جهان درون چه اثری بر فرماندهی جهان بیرون دارد؟
به نظر من وقتی تو، توانستی فرماندهی جسم را به دست آوری و بعد فرماندهی درون را، درنتیجه به شخص آرام و منطقی تبدیل خواهی شد و قدرت تشخیص بالایی بهدست میآوری؛ بنابراین هرکس خودآگاه یا ناخودآگاه میخواهد فرمانپذیر تو باشد، چون باقدرت و تشخیص عمل میکنی؛ مانند خود آقای مهندس که همیشه حرف درست را میزنند چون پشت آن فرماندهی جسم و فرماندهی صور پنهان است و هیچ جای قضاوتی نمیگذارد و تمام صحبتهای ایشان برای اصلاح و بهتر شدن زندگی من است. این اتفاق برای هر انسانی علیرغم زمان زیاد ممکن است امکانپذیر باشد و من هم آرزو دارم که بتوانم روزی فرمانده درون و برون خودم باشم.
خانم سودابه عزیز از تجربه خودتان یا خاطرهای که در مورد فرمانبرداری و فرماندهی دارید بگویید؟
من شخصاً در کنگره علاقه دارم به چشم گفتن، نه برای به دست آوردن قدرت، بلکه برای به دست آوردن فرماندهی، بین فرماندهی و قدرت تفاوت است. من میخواهم فرمانده جسم، صور آشکار و پنهان خودم باشم. در کنگره بعد از فرمانپذیری، جایگاه تو عوض میشود و این تجربه من است که بعد از فرمانپذیری و تسلیم شدن، اتفاقات خوب و قشنگی در زندگی من افتاد.
بهعنوان خاطره، من قبل آمدن به کنگره، انسان مغروری بودم چون میخواستم تا مقطع دکترا ادامه تحصیل بدهم و به همین دلیل خودم را از بسیاری از آدمها جدا میدانستم و زمانی که مسافرم درگیر اعتیاد شد، من به فکر افتادم که چرا این اتفاق افتاده و فهمیدم من حتی فرمانپذیر خوبی نبودم؛ ولی فکر میکردم فرمانده لایقی هستم و این ادعا من را نابود کرد. ولی تجربه خوبی بود که دوباره بلند شدم و باور نکردم که این حق من است و راه کنگره برایم باز شد و شروع کردم به آموزش گرفتن و فرمانپذیری و چشم گفتن. این قانون طبیعت است و در جسم ما هم به این شکل است؛ باید قبل از هر مسئله شاگردی کنی تا به استادی برسی. اگر فرمانبرداری کنی، قطعاً فرمانروا خواهی شد و این شرایط را در اغلب راهنماها و خود جناب مهندس میشود بهخوبی دید.
در پایان اگر صحبتی با همسفران دارید بفرمایید.
به نظر من هر فرمانبرداری یک رنج است؛ مثل دانشآموزی که میخواهد یک مسئله سخت ریاضی را حل کند، جایگاه و مرحلهاش تغییر میکند. خواسته همه ما این است که انسان بهتری شویم، جایگاه بهتری پیدا کنیم و آرامش بیشتری داشته باشیم و این تغییر جایگاه مستلزم رنج است. هر چقدر فرمانبرداری سخت است، اما ما نباید در تحمل رنجها به رنج فکر کنیم، بلکه باید به تغییر مرحله و جایگاهمان فکر کنیم؛ آنوقت میتوانیم آن فرمان را با تمام سختیها بپذیریم و انجام دهیم. نکته آخر اینکه برای حرکت دو بال لازم داریم که از تفکر، تجربه و آموزش ما رشد میکند. نباید بال قوی و قدرت خود را به دیگران نشان دهیم، باید ضعفمان را نشان دهیم و وقت و زمان خودمان را برای قوی کردن ضعفهای خودمان بگذاریم.
تنظیم و ویرایش: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون دوم)
عکس: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ارسال: راهنما همسفر الهام
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
286