English Version
English

مرزبانان مجریان قوانین

مرزبانان مجریان قوانین

مصاحبه‌ای با زوج مرزبان همسفر ترانه و مسافر حسین مرزبانان «نمایندگی البرز کرج» داشتیم که در ادامه توجه شما عزیزان را به خواندن این گفتگو جلب می‌نماییم.

لطفاً به‌رسم کنگره ۶۰ خودتان را معرفی کنید.
همسفر ترانه:
سلام دوستان ترانه هستم یک همسفر با ۱۱ سال تخریب وارد کنگره شدیم، آنتی ایکس مصرفی مسافرم شیشه و تریاک، ۱۱ ماه و ۹ روز سفر کردیم به روش DST، با داروی درمان OT، راهنمای مسافرم آقای چاقمی و راهنمای خوب خودم همسفر سعیده، 2 سال و نیم است که آزاد و رها هستیم.
مسافر حسین: سلام دوستان حسین هستم یک مسافر، تخریب ۱۱ سال، آنتی ایکس مصرفی شیشه و تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، ورزش در کنگره والیبال، ۱۱ ماه و ۹ روز، به راهنمایی حسین آقا چاقمی سفر کردم و در حال حاضر 2 سال و نیم است که آزاد و رها هستم.

چگونه با کنگره ۶۰ آشنا شدید و چه اتفاقی افتاد تا ماندگار شدید؟
همسفر ترانه
: زندگی ما بعد از گذشت ۱۵ سال در بدترین حالت ممکن قرار داشت و همه راه‌ها را رفته بودیم، امیدم کاملاً قطع‌شده بود، با خود می‌گفتم؛ دیگر راه نجاتی برای مسافرم وجود ندارد در کمال ناباوری در فضای مجازی با شخصی آشنا شدم که به‌واسطه همسر و پدرش با کنگره ۶۰ آشنا بود و کنگره را به ما معرفی کرد، همیشه برای ایشان آرزوی بهترین‌ها رادارم.
مسافر حسین: من به‌واسطه همسفرم با کنگره آشنا شدم، بندِ زندگی مشترکمان در حال پاره شدن بود که همسفرم مرا با کنگره آشنا کرد. من در ابتدا برای نشئه بازی وارد کنگره شده بودم؛ اما علم و آگاهی، عشق و محبتی که در کنگره وجود داشت، تفکر و اندیشه مرا تغییر داد و باعث شد صفت گذشته در من تغییر کند.

با خدمت در جایگاه مرزبانی چگونه آشنا شدید؟
همسفر ترانه:
زمانی که وارد کنگره شدم، اوج بیماری کرونا بود و شعبه خلوت بود تنها دو راهنما و مرزبان‌ها در شعبه حضور داشتند، از پله‌های شعبه پایین می‌آمدم لبخند مرزبان‌ها و شال زردشان توجهم را جلب کرد و ازآنجا با خدمت مرزبانی آشنا شدم.
مسافر حسین: اولین روزی که وارد نمایندگی شدم، در گوشه‌ای روی صندلی نشستم و به فکر فرورفتم، باحالی بسیار آشفته، خسته از دنیایی که در آن زندگی می‌کردم، با انبوهی نفرت از خودم و خانواده‌ام که چرا در این مسیر تاریک قرار گرفتم، چرا همه مرا ترد کرده‌اند، همه را مقصر می‌دانستم به‌جز خودم، در همین فکرها بودم که مرزبان مرا صدا زد. او مرا در آغوش گرفت در آغوش او تمام تفکرات ذهنم به‌یک‌باره پاک شد، احساس کردم از تنهایی بیرون آمدم، او مرا راهنمایی کرد و باروی خوش مرا بدرقه کرد. بعد از سال‌ها خشونت از اطرافیانم به‌واسطه مصرف مواد مخدر او اولین کسی بود که مرا فهمید. من سفر خود را آغاز کردم؛ اما هیچ‌وقت آن آغوش گرم از خاطرم نرفت. یک سال در دعاهای پایانی جلسات از خداوند خواستم که در جایگاه مرزبانی خدمت کنم تا بتوانم ادای دین کنم و خداوند سریع الاجابه است.

چه حس و تصوری در مورد خدمت در جایگاه مرزبانی داشتید؟ آیا همان‌طوری بود که فکر می‌کردید؟
همسفر ترانه:
خدمت مرزبانی در صور آشکار برایم بسیار ساده و راحت به نظر می‌آمد، چون در قسمت تازه‌واردین خدمت می‌کردم همیشه فکرم بر این بود بیشترین آموزش را در تازه‌واردین می‌توانم کسب کنم؛ وقتی مرزبان شدم دیدم این خدمت به‌واسطه اینکه با تمامی افراد اعم از اسیستانت، ایجنت، راهنما، راهنمای تازه‌واردین، سفر دومی، سفر اولی، تازه‌وارد و... در ارتباط است، سرشار از آموزش هست و هرکدام از عزیزان آموزش منحصربه‌فرد خودشان رادارند، درست است سختی‌های خودش را دارد؛ ولی خدمتی بسیار شیرین است که احساس خستگی نمی‌کنیم و تا ساعت‌ها انرژی این خدمت در ما نهفته است.
مسافر حسین: خدمت مرزبانی خواسته قلبی من بود به همین دلیل از مرزبانان پرس‌جو می‌کردم از حس و حالشان می‌پرسیدم. شنیده بودم که مرزبانی جایگاهی مهم و ارزشمندی است و باید یک شعبه را اداره کنند و به فرموده آقای مهندس؛ راه‌رفتن بر روی گدازه‌های آتش است. من خدمت‌کردن در مرزبانی را دوست داشتم و دارم به همین دلیل تمام سختی‌هایش را پذیرفتم. ما باید از سختی‌ها عبور کنیم تا ساخته شویم.

چه چالش‌هایی در طول دوره مرزبانی خود داشتید؟
همسفر ترانه:
دوره مرزبانی چهارده وادی که بارها گوش کردم و نوشتم برایم به چالش کشید و گفت ترانه اینجا باید افکار را به افعال تبدیل کنی و زمان اجرایی‌کردن وادی‌هاست، از وادی تفکر که هیچ کاری را نباید بدون تفکر انجام دهم و وادی دوم که همیشه احساس پوچی و خلأ در وجودم بود، روز اول مرزبانی زمانی که کلید انداختم و درب ورودی را باز کردم با تمام وجود خداوند را شاکر شدم و حس خوبی داشتم و احساس مسئولیتی که شال دور گردنم به من داد و یا اگر کاری را نمی‌دانم در آن لحظه انجام‌دادنش درست است یا نه خودداری می‌کنم و بالابردن نقطه تحمل، هر بار ناخواسته اشتباه می‌کنم با خود می‌گویم صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است و وادی عشق که محبت را هیچ‌گاه از یاد نبرم و باید محبت کنم تا محبت دریافت کنم. مرزبانی خدمتی است که انسان را با خودش روبرو می‌کند درواقع خود واقعی را به چالش می‌کشد.
مسافر حسین: یک مرزبان همیشه در حال چالش است؛ چون باید؛ در لحظه بهترین تصمیم را بگیرد، مرزبانی یعنی اجرای قوانین؛ یعنی حفاظت از مرزهای یک نمایندگی، یعنی برقراری نظم، یعنی عملی‌کردن حرمت‌های کنگره، ما پنج نفر از عقاید و افکار متفاوت در لژیون مرزبانی خدمت می‌کنیم و باید نظراتمان را یکی کنیم. اوایل نظرات متفاوت است؛ اما وقتی در کنار هم قرار می‌گیریم کم‌کم باهم، هم‌نظر می‌شویم؛ چون هدفمان اجرای قوانین و نظم در نمایندگی است.

لطفأ شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطره خود را در دوره مرزبانی بگویید.
همسفر ترانه:
در کنگره تمامی لحظات شیرین هستند، زمانی که رهجو باراهنما می‌آید و فرم رهایی می‌خواهد، زمانی که رهجو می‌آید و می‌گوید شنبه تولد رهایی‌مان است، زمانی که عزیزی باذوق از تغییر پسرش یا همسرش بعد از رهایی صحبت می‌کند و یا اسامی قبول‌شدگان آزمون راهنمایی شعبه کرج را دیدم و تلخ‌ترین در کنگره نداریم، زمانی ناراحت می‌شوم که خانمی می‌آید و مصرف‌کننده است، من کاری جز دادن آدرس تهران از دستم برنمی‌آید و با تمام وجودم می‌خواهم شعبه مسافران خانم در کرج احداث شود تا این عزیزان راحت‌تر به درمان برسند.
مسافر حسین: شیرین‌ترین لحظه برای یک مرزبان رهاشدن یک نفر از دام اعتیاد است. وقتی مسافران و همسفران سفر خود را به‌خوبی به پایان می‌رسانند و رهایی‌شان را از مهندس عزیز می‌گیرند من مرزبان به خود می‌بالم که سهم کوچکی در رهایی و حال خوش او داشتم، انرژی مثبت به سمت من روانه می‌شود؛ اما خاطره تلخ؛ من در کنگره یاد گرفتم که خاطرات تلخ را در آرشیو خود نگه ندارم. روزها به‌سرعت برق و باد می‌گذرد حیف است که با خاطرات تلخ همراه شود.
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریاد مکن، بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن.

آموزش در کنگره ۶۰ به چه میزان روی زندگی شما تأثیر گذاشته است؟
همسفر ترانه:
قدرمسلم تأثیر زیادی داشته، زندگی قبل از کنگره و زندگی بعد از کنگره قابل‌مقایسه باهم نیست.
مسافر حسین: کنگره زندگی ما را تغییر داد، من همیشه خانواده را مقابل خود می‌دیدم؛ اما کنگره به من آموخت که یک خانواده باید کنار هم باشند در تمام شادی‌ها و سختی‌ها. من همیشه خوشی‌ها را برای خود و سختی‌ها را به خانواده منتقل می‌کردم، اولویت اول زندگی من مواد مخدر بود به هیچ‌چیز در زندگی جز مواد فکر نمی‌کردم.

خدمت‌کردن به کنگره ۶۰ برای شما تا کجا ادامه دارد؟
همسفر ترانه:
تا جایی که به من اجازه خدمت‌کردن داده شود امیدوارم خدمتگزار لایقی برای کنگره باشم.
مسافر حسین: خدمت‌کردن برای من انتهایی ندارد، همین‌طور که آموزش گرفتن در کنگره انتها ندارد. انسان همیشه در حال آموزش است و در خدمت‌کردن آموزش‌های زیادی نهفته است. هر جایگاهی در کنگره به من آموزش می‌دهد که چگونه زندگی کنم آموزش در کنگره تمام نمی‌شود شاید من تمام بشوم؛ ولی آموزش تمام نمی‌شود. به همین دلیل همیشه سعی می‌کنم که از خدمتی به خدمت دیگر ارتقا پیدا کنم.

کنگره ۶۰ چه توقعاتی از مرزبان دارد و یک مرزبان موفق چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
همسفر ترانه:
اجرایی‌کردن قوانین و مقررات و با تفکر و درست حرکت‌کردن، اگر درست حرکت کنیم این مدار رشد و توسعه پیدا می‌کند و بزرگ می‌شود و اگر درست حرکت نکنیم جمع و جمع‌تر می‌شود و کورسوی امید برای افرادی که پشت در هستند از بین خواهد رفت. با اعضای کنگره بامحبت و احترام رفتار کنم به نظر من اگر خواستار خدمت مرزبانی و یا هر خدمت دیگری باشم در درجه اول باید عشق به آن خدمت را داشته باشم و صرفاً به‌خاطر اینکه نمره‌ای کسب کنم و یا خودم را نشان بدهم، نمی‌توانم درست خدمت کنم. زمانی که با تمام وجودم خدمت را انتخاب می‌کنم با تمام وجودم هم خدمت می‌کنم و هدف، خدمت به انسان‌ها و کمک‌کردن به رهایی انسان‌های رنج‌کشیده که روزی خودم هم مثل این عزیزان بودم می‌شود و در کنار همه این‌ها باید قوانین هم اجرا شود و فرمان‌بردار خوبی باشم و یادم نرود من در هر قسمتی خدمت کنم همیشه شاگرد هستم و گاهی محبت و در جایی جدی بودن را هم باید داشت.
مسافر حسین: مهم‌ترین و اساسی‌ترین کار مرزبان حفظ حریم و حرمت و قوانین کنگره ۶۰ است. وظیفه اصلی مرزبان هر شعبه این است که هرگونه قوانین که از طرف شعبه مرکزی یعنی تهران ابلاغ می‌شود را به‌روز و در همان زمان به مسافران و همسفران آن شعبه انتقال دهد و اجرایی کنند. خصوصیات یک مرزبان خوب این است که طبق اصول و قوانین کنگره جلو برود و کاری برخلاف قوانین انجام ندهد و خودسر و خود رأی نباشد، در برخورد با مسافران و همسفران موقر، خوش‌برخورد و مهربان باشد.

به نظر شما وظیفه یک مرزبان برای حفظ و اجرای حرمت کنگره ۶۰ چیست؟
همسفر ترانه:
ما از آقای مهندس یاد گرفتیم، از مجری چیزی بخواهیم که خودمان اجرا کنیم، زمانی من خودم بندبند مواردی که در حرمت آمده است را اجرا کنم بدون شک دیگران هم اجرا خواهند کرد.
مسافر حسین: یک مرزبان درعین‌حال که باید با خضوع و فروتنی و با زبان عشق و محبت با دیگران برخورد کند، از همه مهم‌تر باید صبر داشته باشد و به خدمتی که انجام می‌دهد ایمان داشته باشد و باید تمام‌وکمال خدمتگزار کنگره باشد و اگر بخواهد حرمت‌ها را با زبانی تلخ اجرا کند ممکن است باعث آزار و رنجش روحی و روانی دیگران شود.

به عقیده شما اولین چیزی که یک خدمتگزار در هر جایگاهی باید مدنظر داشته باشد چیست؟
همسفر ترانه:
همان‌طور که در بالا گفتم عشق به خدمت و مسئولیت‌پذیری. زمانی که من مسئولیتی را قبول می‌کنم، وظیفه من است که آن خدمت و مسئولیت را به بهترین نحو انجام دهم. همیشه با خودم می‌گویم ترانه این اولین و آخرین فرصتی است که در کنگره مرزبان می‌شوی و شاید دیگر هیچ‌وقت اتفاق نیفتد پس تمام توان خودت را بگذار و ساده از کنار مرزبانی نگذر.
مسافر حسین: به فرموده مهندس یک خدمتگزار باید در مرحله اول مردم‌دار باشد و اصول و قوانین و حرمت کنگره را رعایت کند. خدمت کند برای حالِ خوبِ خودش، در خدمت معجزه‌های زیادی نهفته است که اگر آن‌ها را دریابد به آرامش می‌رسد.

احساستان را نسبت به اینکه هر دو باهم در یک دوره مرزبان شدید بیان نمایید و آیا اینکه در زندگی شما خللی ایجاد نمی‌کند؟
همسفر ترانه:
حس خوبی است و به قول استاد امین هم‌فاز شدیم. زمانی که هرکدام از مرزبانی سخن می‌گوییم، سخنان برای دیگری ناآشنا نیست و درک متقابل در ما به وجود آمده است. زمانی لازم است زود به شعبه برویم و تا دیروقت شعبه بمانیم هر دو این موقعیت‌ها را درک می‌کنیم و همدیگر را پوشش می‌دهیم؛ اما قسمت دوم سؤال این همیشه برای خودم هم سؤال بود که مرزبان شوم آیا ازنظر رفت‌وآمد و یا در خانه بچه‌ها ساعت‌ها تنها بمانند و یا حتی در محل کار مسافرم مشکلی ایجاد نمی‌شود! باورش کمی سخت است؛ اما نه‌تنها مشکلی ایجاد نشد؛ بلکه راه‌ها برایمان هموار شد و دست‌های الهی کمکمان می‌کنند. ما خدمت می‌کنیم که خلل‌های زندگی‌مان برطرف شود و حل مشکلات را بیاموزیم و آن حال خوشی که از خدمت‌کردن به دست می‌آوریم را به خانه وزندگی خود انتقال دهیم و تغییرکردن باید جایی نمایان شود.
مسافر حسین: خدمت مرزبانی، خدمت سنگینی است و قطعاً وظایف بسیاری بر دوش یک مرزبان است و این همراه بودن، باعث می‌شود که در این دوره خدمت، من و همسفرم بیشتر شرایط همدیگر را درک کنیم و اگر زمانی لازم باشد که خیلی زود به شعبه برویم یا تا دیروقت در شعبه حضور داشته باشیم، این موقعیت‌ها را درک کنیم و مشکلی در زندگی شخصی ما به وجود نیاید و قطعاً تک‌تک این موارد بار آموزشی بسیار بالایی برای هر دوی ما خواهد داشت.
زمانی که با همسفرت، هر دو مرزبان باشید، بسیاری از مشکلات شما کنار می‌رود؛ به طور مثال از طرفی رفت‌وآمد ما باهم است و در امور مرزبانی باهم مشورت می‌کنیم و در کنار هم هستیم و در کل، حس بسیار خوبی دارد. به نظر من وجود یک زوج مرزبان برای ارتباط بیشتر و بهتر بین همسفران و مسافران لازم است.

پیام شما برای کسانی که دوست دارند این خدمت را تجربه کنند چیست؟
همسفر ترانه:
از تجربه خودم بگویم، خدمت در هر قسمتی انسان را قوی می‌کند، زمین را محیا می‌کند برای کاشت محصول مرغوب و خدمت بعدی خودش تو را انتخاب می‌کند. البته ناگفته نماند درصورتی‌که خدمت را درست انجام دهم و آخر خدمت کوله بارم خالی نباشد.
مسافر حسین: جایگاه مرزبانی پر از آموزش است. یک مرزبان موفق بعد از دوره مرزبانی راحت می‌تواند یک اداره یا شرکت را مدیریت کند. مرزبانی آموزش‌های بسیاری دارد، انسان را در مسیر چالش قرار می‌دهد تا بتواند بهترین تصمیم‌ها را در زندگی بگیرد.

چه انگیزه‌ای باعث شد که شما برای خدمت در مرزبانی اقدام کنید؟
همسفر ترانه:
در سفر اول به خدمت در سفر دوم فکر می‌کردم، باعث این تفکر راهنمایم بود ایشان همیشه می‌گویند افرادی هستند که تقدیرشان با تقدیر شما گره‌خورده و باید بمانید و خدمتگزار شوید تا روزی دست آن‌ها را بگیرید. از طرفی عشق به این خدمت و تفکر اینکه شاید دیگر فرصتی نباشد که با مسافرم کنار هم خدمت مرزبانی را بگذرانیم درونم ایجاد انگیزه کرد.
مسافر حسین: عشق و محبتی که مرزبانان در اوایل سفر به من انتقال دادند مرا مجذوب کرد همیشه می‌خواستم از آن‌ها الگوبرداری کنم.

شما مرزبان خبری شعبه هستید، کمی راجع به این خدمت صحبت کنید؟
همسفر ترانه:
مرزبان خبری شعبه اخبار و وقایع را در قالب پیام به دیگران انتقال می‌دهد و با عزیزان در اینستاگرام در ارتباط است و جا دارد اینجا از خانم شانی عزیز و تیم پرتلاش ایشان تشکر کنم، از ایشان بسیار آموختم و هماهنگی‌های لازم در قسمت سایت بر عهده مرزبان خبری است. یکی از لذت‌بخش‌ترین قسمت خدمت در مرزبانی در کنار همسفرانی است که در سایت خدمت می‌کنند و برای ارتقا سایت شعبه تلاش می‌کنند و در اینجا از همگی این عزیزان تشکر می‌کنم.
مسافر حسین: مرزبان خبری رابط بین نمایندگی و سایت اصلی و اینستاگرام است. رویدادهایی و مناسبت‌هایی که در شعبه صورت می‌گیرد مثل جشن تولدها، جشن‌های هفته‌های مختلف، همایش‌ها، بازدید از شعبه توسط مسئولین و... بر عهده مرزبان خبری است و تعدادی خدمتگزار سایت زیر نظر مرزبان خبری فعالیت می‌کنند. خدمت در سایت بار آموزشی بالایی دارد، ۳۰ الی ۴۰ درصد افرادی که وارد کنگره می‌شوند به‌واسطه سایت یا اینستاگرام با کنگره آشنا شده‌اند به همین دلیل اطلاعات سایت باید همیشه به‌روز در اختیار مخاطبین قرار داده شود. سایت در شناساندن کنگره به جهانیان نقش مهمی را دارد.

آیا به ماندگاری دائمی و همواره خدمت کردن در کنگره ۶۰ می‌اندیشید؟ چرا؟
همسفر ترانه:
بله، ما برای درست زندگی‌کردن نیاز به آموزش‌های صحیح داریم و چه جایی بهتر از کنگره که هم می‌توان آموزش دید و هم آموزش‌ها را کاربردی کرد.
مسافر حسین: بله حتماً، من با کنگره زندگی می‌کنم. کنگره و آموزش‌های آن‌یکی از مهم‌ترین رویدادها در زندگی روزمره من شده است. ما در طول روز با درهای بسته زیادی در زندگی مواجه می‌شویم که آموزش‌های کنگره کلید این درها را به ما می‌دهد تا بتوانیم به‌راحتی از مشکلات عبور کنیم و به صراط مستقیم هدایت شویم. من هنوز خیلی مانده تا زندگی‌کردن را یاد بگیرم پس در کنگره می‌مانم و خدمت می‌کنم، مهم نیست در چه جایگاهی، فقط می‌مانم، چون به کنگره و آموزش‌های آن نیاز دارم.

لطفاً حستان را در مورد کلمات زیر بگویید؟
همسفر ترانه:
مهندس دژاکام؛
 تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را (منجی زندگی‌مان).
روش DST؛ روشی کاربردی در همه سطوح زندگی.
مسافر؛ رنجی که تبدیل به گنج شده.
همسفر؛ زیباترین لقبی که کنگره به ما داد.
مسافر حسین:
مهندس دژاکام؛ ناخدای کشتی در دریای طوفانی که همه مسافرانش را، سلامت به مقصد می‌رساند.
روش DST؛ سندی بدون نقص.
مسافر؛ انسانی که از ظلمت به‌طرف نور در حال سفر است.
همسفر؛ همراهی دوست‌داشتنی در مسیر پرتلاطم سفر زندگی که مسیر را لذت‌بخش می‌کند.

کلام آخر؛
همسفر ترانه: خداوند را شاکرم که در این مسیر پرنور قرار گرفتم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر رادارم و این هفته را خدمت آقای مجدیان (دیده‌بان، مرزبان‌ها) ایجنت‌ها و مرزبان‌های کل شعب کنگره خصوصاً ایجنت و مرزبان‌های شعبه خودمان در قسمت مسافران و همسفران تبریک می‌گویم از ایجنت محترم و راهنمای عزیزم و راهنمای مسافرم‌ و از همراهی مسافرم بسیار سپاسگزارم و همین‌طور از همگی عزیزان در نمایندگی سپاسگزارم که به بنده اجازه خدمتگزاری دادند.
با تشکر از گروه پرتلاش در قسمت سایت.
مسافر حسین: خداوند را سپاس می‌گویم که به من نگاه ویژه داشت و کنگره را در مسیر زندگی من قرارداد تا بتوانم به زیبایی‌های زندگی پی ببرم وگرنه من کجا و این‌همه خوشبختی و خوشحالی کجا. من حتی در خواب هم نمی‌دیدم که روزی بتوانم بدون مواد مخدر زندگی کنم، اما امروز یادم می‌رود که من یک روزی مصرف‌کننده مواد مخدر بودم. از استاد راستین کنگره، مهندس عزیز تشکر می‌کنم که با آموزش‌های ناب ایشان مسیر درست زندگی‌کردن را پیدا کردم، از خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که در برابر مشکلات ایستادگی‌کردن تا الگویی برای من و خانواده‌ام باشند. از همسفر عزیزم سپاسگزارم که همیشه در مسیر پرپیچ‌وخم زندگی مرا یاری کرد و همیشه در کنارم بود. تشکر می‌کنم از همه مسافران و همسفران نمایندگی البرز، اگر آن‌ها نبودند من نمی‌توانستم خدمت کنم، باید سفر اولی و سفر دومی و خدمتگزار در شعبه باشد تا من مرزبان هم خدمت کنم. بین ما فرزندان کنگره پیوندی عمیق است ما باهم خویشاوند هستیم و پیوند محبت میان ما بسته‌شده است. در بیرون از کنگره باورکردنش بسیار سخت است که یک نفر به‌رایگان در جایی خدمت کند و وقت خود را رایگان در اختیار دیگران بگذارد؛ چون آن‌ها معجزه خدمت را درک نکرده‌اند.
مرا اسرار از این گفتگو بالاتر است اما به گوش خلق از این حرف بالاتر نمی‌گنجد.
و در آخر تشکر می‌کنم از شما خدمتگزاران چراغ خاموش سایت نمایندگی البرز.

مصاحبه، ویرایش و ارسال: همسفر طاهره (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .