English Version
English

عشق؛ عشق و دیگر هیچ

عشق؛ عشق و دیگر هیچ

به‌نام قدرت مطلق الله

«می‌رسند آنان که مشتاق رسیدن باشند.»

در مراسم باشکوه اهدای شال کمک‌راهنمایی، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ با حضور بنیان کنگره آقای مهندس دژاکام عزیز، خانم آنی کماندار، دیده‌بان همسفران و آقای ترابخانی دیده‌بان محترم در نمایندگی سیمرغ؛ خورشید درخشان‌تر و آسمان آبی‌تر، نسیم زندگی را به پرواز کشده و پرنده آواز جدید می‌سراید. گویی بهاری دیگر است، فرصتِ خدمت به کسانی‌که، چشمانم با حضورشان بارانی است از تاریکی‌ها گذشته و به روشنایی رسیده و امروز فرمان صادر شد، چراغ‌راه، ره گم‌کردگان باشند. طعم شیرین خدمتِ در مسیر رهایی، آزادی و احیای نفوس گوارای وجودتان باد

با گوش جان، چشم دل و قلب، خلق شد برایشان لجظاتی پر از نور، عشق و جاودانگی

این عزیزان، سخن می‌گویند از حس زیبای خود...

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»

سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر
در ابتدا از خداوند مهربان سپاسگزارم که مرا لایق دانست تا در مسیر کنگره قرار بگیرم، از استاد عزیزم خانم اعظم بسیار بسیار تشکر می‌کنم که مرا در این مسیر همراهی کردند؛ بی‌دریغ عشق و محبت ورزیدند و همه دانش خود را به من هدیه دادند.
سفر به تهران و دیدار با آقای مهندس بسیار پر انرژی، پر از حس و حال ناب و توصیف ناپذیر است؛ من هم از یک هفته پیش روز شماری می‌کردم تا بروم و دیدارها تازه گردد.
صبح شنبه فضای سالن ساختمان سیمرغ حضور مهندس عزیز، خانم آنی و همه  عزیزان با لباس‌های سفید، به‌قدری زیبا پاک و بی آلایش، پر از نور، حس شادی و شعف بود که احساس می‌کردم در بهشت خداوند قرار گرفتم؛ حس پرواز در آسمان آبی، همراه بهترین‌های خداوند را داشتم هرگز و هرگز این حس شادی را در زندگی تجربه نکرده بودم.
آرزو می‌کنم که همه عزیزانی که خواسته خدمت به انسان‌ها را دارند این لحظات بی‌نظیر را تجربه کنند .
هم زمانی گرفتن شال کمک راهنمایی با دستور جلسه هفته: باید دانست، هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی‌کند .
در این وادی می‌گوید: ما با شروع زندگی در این وادی، برای خود آغازی تازه داریم.
آغازی که ما را به سلامتی، صلح، آرامش و آسایش می‌رساند، ورود به کنگره، شروع سفر و این‌که از ته قلب‌مان خواسته رسیدن به سلامتی و آرامش را داشته باشیم؛ خیلی مهم است تا خواست نباشد هیچ آغازی هم نیست,
وقتی در مسیر کنگره قرار گرفتم از آموزش‌ها و لطف الهی که خداوند نصیبم کرده بود، استفاده کردم، تصمیم گرفتم با گرفتن آموزش و فرمانبرداری از راهنما، آرام آرام خودم را تغییر دهم، با احترام و طبق قوانین سیستم کنگره، پله پله جلو رفتم و خدا را شکر بعد از پنج سال طعم شیرین آرامش را می‌چشم و خوشحالم که در زندگی احساس پوچی و بیهودگی نمی‌کنم؛ از این‌که  در این مسیر هستم از خداوند، مهندس عزیز، خانواده محترم‌شان و راهنمای با محبتم خانم اعظم عزیز، سپاسگزارم که اگر محبت این بزرگواران با عشق نبود، من هنوز در پریشان حالی و پوچی و رخوت به سر می بردم.
«خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار»

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»


‌سلام دوستان من فاطمه هستم همسفر حسین
خداوند را هزاران بار شاکرم که این اجازه را به من داد تا بتوانم در جایگاه کمک راهنمایی قرار بگیرم و در این جایگاه خدمت کنم.
حس خیلی خوبی است که بتوانی به یک همنوع و  همدرد خودت کمک کنی و تاریکی‌ها و ناامیدی‌های یک فرد رنج کشیده را تبدیل به روشنایی و امید کنی؛ این حس برای من بسیار شیرین و لذت‌بخش است.
سفر تهران و گرفتن شال یکی از بهترین و ناب‌ترین تجربه‌هایی بود که تا به الان داشته‌ام؛ بسیار لذت بردم، وصف کردن آن برایم بسیار دشوار است، باید در این مرحله قرار بگیری تا بتوانی آن را درک کنی.
اگر بخواهم این سفر را به وادی سوم ربط بدهم به من می‌گوید: باید بدانی که هیچ‌کس به اندازه خودت نمی‌تواند به تو کمک کند؛ برای این‌که بتوانید از تاریکی‌ها عبور کنید, باید حرکت کنی با تلاش و کوشش فراوان مسیر را ادامه بدهی تا به روشنایی برسی و در این راه خواسته خودت مهمترین مقوله است که می‌تواند تو را به هدفت برساند.
من از اول ورود به کنگره خواستار شال نارنجی بودم و تمام تلاش خودم را انجام دادم و خدا را شکر که در این جایگاه قرار گرفتم و این‌ها را مدیون کنگره ۶۰ و آموزش های ناب کمک راهنمای عزیزم خانم اعظم هستم که به من راه و مسیر درست حرکت کردن را نشان دادند و از همین‌جا برایشان آرزوی بهترین‌ها را دارم و دست ایشان را می‌بوسم؛ ان‌شاءالله که بازتاب خدمات عاشقانه و خالصانه ایشان به زندگی‌شان برگردد.
امیدوارم که بتوانم مثل ایشان یک الگوی کامل و بی‌نقص بوده و با عمل سالم و عدالت و معرفت یک خدمتگزار عالی برای کنگره ۶۰ باشم.

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»

سلام دوستان فهیمه هستم همسفر محمدحسین

زمانی‌که از تهران برای دریافت شال کمک راهنمایی تماس گرفتند, خیلی خوشحال شدم، با خودم گفتم: فهیمه زمانی‌که جزوه راهنمایی را می‌خواندی, به پیمان که می‌رسیدی با اشک پیمان را می‌خواندی بالاخره رسید، بالاخره زمانش رسید در حضور جناب مهندس و دیگر عزیزان پیمان را بخوانی و یاری رسان انسان‌های دردمندی چون خودت باشی با خوشحالی عازم سفر تهران شدیم در سفر مشکلاتی بوجود آمد که برایم درس بود و تجربه‌ای جدید ولی آن‌موقع نمی‌دانستم که خداوند چه چیزی برای من مقدر کرده؟ من و یک همسفر دیگر به جلسه نرسیدیم ولی جناب مهندس بعد جلسه ما را پذیرفتند و در اتاق خودشان، تک به تک اجرای پیمان کردیم و شال را از دستان پر مهر جناب مهندس دریافت کردیم، در دلم فقط می‌گفتم: خدایا شکر، خدایا ممنونم، خستگی راه برطرف شد، انرژی وصف نشدنی داشتم.
امیدوارم تک تک عزیزان سفر اولی، به رهایی و حال خوش برسند و بعد جایگاه های خدمتی را در کنگره، تجربه کنند که جز عشق نیست.
به‌نظرم ارتباط گرفتن شال و شروع خدمت در این هفته با وادی سوم می‌گوید: فهیمه الان در جایگاهی که هستی، بخاطر این بوده که خودت خواستی در این سیستم بمانی و در جهت ارزش‌ها تغییر کنی، حال خودت و زندگی‌ات را خوب کنی، باید نیروهای خود را بشناسی؛ البته نیروهای منفی را هم بشناسی چون این نیروها به زیباترین شکل ممکن می‌توانند از هدف مقدسی که داری، تو را دور کنند.

 

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»

سلام دوستان سمیه هستم همسفر ابراهیم
مسلما حال و هوای زمان پیمان و دریافت شال کمک‌راهنمایی قابل وصف نیست؛
زمانی‌که ما عازم تهران شدیم، برایم باز هم قابل باور نبود؛ هنگامی که دیده‌بان محترم آقای ترابخانی، پیمان را قرائت می‌کردند و ما تکرار می‌کردیم، حس مسئولیت در برابر قدرت مطلق، خدمت سالم، تغییر درونی در ذهن من موج می‌زد، تمام وجودم را حرارت دربرگرفته بود از وجود انرژی بالایی که در سالن بود، هنگام دریافت شال با دستان پر مهر جناب مهندس شادی عمیقی در درون خود حس می‌کردم، شادی همراه با بغض، که این من هستم که برگزیده شدم برای خدمت!؟
امیدوارم بتوانم همان‌گونه که طبق وادی سوم تا حدودی به خودباوری رسیده بودم  و تواستم در آزمون موفق شوم بتوانم به رهجوهای دیگر نیز آموزش دهم؛ در راستای قوانین کنگره خدمت کنم و پرسه  درمان، خودم را با خدمت در جایگاه کمک راهنمایی، ادامه دهم و آموزش ببینم.
از جناب مهندس سپاسگزارم که اجازه خدمت به من را دادند و از راهنمای عزیزم خانم احترام ممنونم که من را در این مسیر راهنمایی کردند و آموزش دادند.

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»

سلام دوستان معصومه هستم همسفر هادی
خدا را شاکرم که این جایگاه را تجربه می‌کنم؛ واقعا یک حس وصف نشدنی بود  که تا تجربه نکنید، نمی‌دانید من چه می‌گویم؟
بعد از گرفتن شال، چشمانم بارانی شد و از خداوند بزرگ خواستم که در این مسیر مرا یاری کند؛ در ادامه از تمام کسانی‌که مرا در جهت رسیدن به هدفم یاری کردند به خصوص راهنمای عزیزم خانم اعظم عزیز سپاسگزارم.
اولین باری که در کنگره استاد جلسه بودم موضوع دستور جلسه وادی سوم بود و در موقع گرفتن شال هم موضوع هفته، همین بود؛ شاید همزمانی این اتفاق عظیم با این دستور جلسه می‌خواهد به من معصومه بگوید: استعدادها و توانایی‌های خودت را پیدا کن و با کسب دانایی، از آن‌ها در راه رسیدن به وادی عشق استفاده کن تو خودت فقط از صور آشکار و پنهان زندگی خودت خبر داری، پس با گرفتن آموزش، ابتدا گره‌های وجودی خودت را پیدا کرده و در جهت رفع آنها کوشا باش و بدان که فقط خودت می‌توانی به خودت کمک کنی و به حال خوش و آرامش برسی.
به امید روزی که با کاربردی کردن آموزش های ناب کنگره، تک تک گره‌های وجودیم را باز کنم و به وادی عشق راه یابم.

با سلام، سپاس از خداوند، تشکر بایتِ خواسته و تلاش شما و تبریک قبولی‌تان در آزمون کمک‌راهنمایی سال ۱۴۰۱، لطفاٌ «حس خود در سفر به تهران، زمان پیمان، گرفتن شال کمک راهنمایی، پیامی که از همزمانی گرفتن شال با دستور جلسه هفته «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دریافت نمودید، را بیان کنید.»

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر رضا
هیچ وقت روزهای اولی که بسیار درمانده و با ناامیدی که تمام وجودم را پر کرده بود وارد کنگره شدم را فراموش نمی‌کنم تا اکنون که خداوند فرصت خدمت به انسان های دردمند را به من عنایت کرده، یک‌سال و چند ماهی می‌گذرد,
اکنون که به عقب برمی‌گردم، می‌بینم خداوند چه لطف بزرگی به من داشته که کنگره را در مسیرم قرار داد تا درست فکر کردن و درست زندگی کردن  را بیاموزم.
فاطمه‌ای که خودش را باور نداشت و از همه چیز و همه کس ناامید شده بود و داشت به پوچی می‌رسید، حالا دارد برای قبولی در آزمون کمک راهنمایی تلاش می‌کند و این معجزه کنگره هست که نگاه و دیدگاهم را  تغییر داد؛ این تغییر آغاز تازه ای برای من شد و  متوجه شدم تنها کسی که می‌تواند به من کمک کند، خود من هستم .
این خود باوری یک  قانون در کائنات هست که  هیچ‌کس نمی‌تواند به جای من فاطمه، فکر کند و برای من تصمیم بگیرد و کسی دلسوزتر از من، برای من نیست؛ راه هم همیشه هموار نیست و در این مسیر باید از گذرگاه‌های سخت عبور کنم، با دل و جان سختی‌های مسیر را بپذیرم تا به نتیجه مطلوب برسم در واقع برای به دست آوردن هر چیزی  باید قبلا  بهای آن را  پرداخت کنم و بدانم,  مشکلات برای رشد و ساخته شدن من هستند و این نوع نگاه من به مشکلات و مسائل هست که باعث حل آن‌ها  می‌شود؛ همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند: ما به حیات آمده ایم تا روش حل مشکلات را بیاموزیم و  این آموزش‌های کنگره و کمک راهنمای عزیزم خانم مریم  بود که باعث شد، عشق به خدمت در من به وجود بیاید تا برای هدفم تلاش کنم و به نتیجه برسم؛ همیشه قدردان ایشان هستم.
و بلاخره سفر عشق فرا رسید؛ سفری به یاد ماندنی که از ابتدا تا انتهایش سراسر عشق است و عشق است و عشق و دیگر هیچ...
لحظه قبولی در آزمون کمک راهنمایی را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، حس زیبا، شادی و شعف، سر تا پای مرا  فرا گرفته بود اما لحظه گرفتن شال کمک راهنمایی قابل مقایسه با هیچ لحظه‌ای در زندگیم نبود؛ حس این‌که برگزیده شدی، برای خدمت به انسان‌ها؛ خیلی حس  شیرینی است و بی شک پیمان بستن در حضور قدرت مطلق برای حرکتی که می‌خواهی انجام دهی هم سخت است و هم سهل.
شادی عمیق درونی، همراه با اشتیاق دیدن چهره پر مهر آقای مهندس در وجودم شادی و شعف وصف ناپذیری را تداعی می‌کرد؛  آن لحظه ناب را هرگز فراموش نمی‌کنم؛ احساس خوشبختی و شکرگزاری که در مقابل استاد عشق و معرفت سر تعظیم فرود آوردم و ایشان با آن نگاه پر مهرشان شال خوش رنگ کمک راهنمایی را دور گردنم انداختند و من انگار روی این کره خاکی نبودم.
امیدوارم  بتوانم در این مسیر معرفت؛عدالت و عمل سالم را سر لوحه کار خود قرار دهم و از این آزمون سربلند بیرون بیایم، فردی اثرگذار در جهت پیشبرد اهداف کنگره، حافظ حرمت‌ها و قوانین آن باشم. امین
از خانم اعظم عزیز و تیم پر تلاش سایت متشکرم که فرصت  خدمت در اختیار من گذاشتند.
متشکرم از این‌که با من همراه بودید.

از طرف ایجنت، مرزبانان و تمامی همسفران نمایندگی شفا، جایگاه مقدس کمک‌راهنمایی را خدمت این عزیزان صمیمانه تبریک عرض نموده؛ در ادامه‌ این مسیر خدمتی، برای این یاری رسانان، از خداوند؛ عدالت، معرفت و عملِ سالم را در امر آموزش و خدمت، خواستاریم.

برای انجام این عمل عظیم شُکر شُکر شُکر ...

همیشه دلتان شاد باد.

ارسال: همسفر اعظم، خدمتگزار سایت

همسفران نمایندگی شفا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .