English Version
English

معمولاً انسان تاریکی‌ها را تجربه می‌کند تا به عظمت روشنایی‌ها پی ببرد

معمولاً انسان تاریکی‌ها را تجربه می‌کند تا به عظمت روشنایی‌ها پی ببرد

چهارمین جلسه از دور نهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی قائم‌شهر با استادی راهنمای محترم آقا مجتبی، نگهبانی مسافر حمیدرضا و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" پنج‌شنبه 07 اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که یک بار دیگر این افتخار نصیبم شد که در کنگره حضور داشته باشم خدمت کنم و از خدمت خودم آموزش بگیرم. ابتدا از ایجنت محترم آقا محمود و گروه مرزبانی مسافران و همسفران و خدمتگزاران نمایندگی که در ماه مبارک رمضان زحمات زیادی کشیدند تشکر می‌کنم.


خب دستور جلسه‌ی امروز دو از دو قسمت تشکیل شده یکی وادی دوم و تأثیر آن روی من و دیگری تولد یک سال رهایی آقا فرزاد. وادی دوم می‌گوید هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. درواقع این وادی می‌خواهد امیدواری را به ما بیاموزد که یکی از موضوعات بسیار مهم است به‌طوری‌که می‌گویند اگر بخواهی کسی را از بین ببری کافی است امید را از او بگیری! هرکدام از ما بنا بر دلایلی که شاید خودمان هم ندانیم یک‌زمان‌هایی از مسیر درستی خارج شدیم اما بایستی امیدوار باشیم که در این مسیری که در پیش گرفتیم در کنگره و برای درمان خود اقدام کرده‌ایم اگر در مسیر باشیم، گوش‌به‌فرمان راهنما باشیم سی‌دی‌هایمان را به‌موقع بنویسیم به یک رهایی نابی خواهیم رسید همان‌طور که دیگر عزیزانی که الآن در سفر دوم هستند و با طی کردن همین مسیر مجدداً به بازسازی جسم روان و جهان‌بینی خود دست پیداکرده‌اند.
حالا ما خوشنودیم از اینکه به این جنگ نرم ادامه می‌دهیم تا مشکلات را آهسته‌آهسته پشت سر بگزاریم و از دنیای درونمان یک شهر آباد بسازیم از نظر افکار و اندیشه، هر رهجویی که ابتدا وارد کنگره می‌شود دچار شک و تردید است که آیا درمان می‌شود یا خیر و مدام این سؤال را از من می‌پرسیدند رهجویان تازه‌وارد به لژیون زمانی که لژیون داشتم و من در پاسخ به آن‌ها می‌گفتم که اگر بخواهی و گوش‌به‌فرمان باشی قطعاً به درمان خواهی رسید. پس وادی دوم به ما امیدواری می‌دهد که از ناامیدی دست بکشیم و در مسیر صراط مستقیم قرار بگیریم از ضد ارزش‌ها دوری و به ارزش‌ها بپردازیم و معمولاً انسان تاریکی‌ها را تجربه می‌کند تا به عظمت روشنایی‌ها پی ببرد.
اما قسمت دوم دستور جلسه که تولد آقا فرزاد است، ایشان در ابتدا با یکی از دوستان خود وارد کنگره شدند اما پس از مدت کوتاهی آن شخص دوم رفت اما فرزاد به سفر خود ادامه داد همچنین در ادامه یکی از اقوام نزدیکش به کنگره آمد و او هم پس از گذشت مدتی کنگره را ترک کرد اما باز هم فرزاد دلسرد نشد و به مسیر خود با قوت بیشتر ادامه داد.
امروز که دفترم را نگاه می‌کردم هفتم بهمن‌ماه سال نودونه سفر خود را شروع کرد و در تاریخ پانزده دی‌ماه هزار و چهارصد با طی کردن یازده ماه و هشت روز به رهایی رسید و از همان اواخر سفر خدمتگزار بود و خدمت خود را در سایت شروع کرد و همچنان سی‌دی‌هایش را مرتب می‌نوشت و رهجوی گوش به فرمانی بود هیچ‌وقت از او ناراضی نبودم که این حرف‌شنوی‌اش هم جواب داد و نتیجه این بود که در آزمون کمک راهنمایی قبول شد و این باعث افتخار من است. اوایل هم که می‌آمد بدون همسفر بود و در ادامه همسفرش به کنگره آمد و با وی همراه شدند و من تبریک عرض می‌کنم به خانم آزاده که توانستد همچنین رهجویی آموزش دهند که ایشان هم در این مدت کم هم توانستد ایشان هم در آزمون کمک راهنمایی قبول شوند. من این تولد را به هر دو عزیز و راهنمای همسفرشان و تمامی بچه‌های نمایندگی تبریک عرض می‌کنم.

 

و در ادامه تولد یک سال رهایی کمک راهنمای محترم آقا فرزاد


اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان فرزاد هستم یک مسافر. مدت تخریب بیش از ده سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک ، به راهنمایی آقا مجتبی، متد درمان دی‌اس‌تی.داروی درمان شربت اوتی، مدت سفر یازده ماه و هفت روز،. یک سفر سیگار هم داشتم به راهنمایی آقا محمود ،مدت رهایی چهار ماه. ورزش در کنگره هم شطرنج و والیبال.
 

آرزوی مسافر:

آرزو می کنم کسانی که بر سر دو راهی مانده اند و راهشان را گم کرده اند با کنگره آشنا شوند و نجات پیدا کنند.

خلاصه سخنان مسافر:

یک‌بار دیگر افتخار پیدا کردم در کنار راهنمای عزیزم آقا مجتبی باشم. از دوستان عزیزم تشکر می‌کنم که به من لطف داشتند. وقتی کنار آقا مجتبی می‌نشینم به یاد لژیون می‌افتم که بی‌نهایت خاطره‌انگیز است. سفر اولی باید قدر لژیون‌هایشان را بدانند. وقتی‌که به رهایی ناب می‌رسی بعد که خدمتگزار شدی متوجه می‌شوی که به‌به چه جایی! چه فضایی! مخصوصاً که مدتی از سفر دوم بگذرد. اول‌ازهمه از آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان تشکر می‌کنم، آقا مجتبی خیلی برای من زحمت کشید و خیلی از ایشان متشکرم. به لطف این زحمات بود که توانستم به فرمان عقل نزدیک شوم و از آن تاریکی نجات پیدا کنم.
اوایل که آمده بودم واقعاً جنگ درونی داشتم؛ اما بعد فهمیدم چه اتفاق خوبی برایم افتاده و اکنون سی‌دی‌ها را باعلاقه‌ی قلبی و از ته دل فهمم و می‌نویسم. نمی‌دانم دیگران راجع به من چه می‌گویند ولی خودم احساس می‌کنم تغییراتی از درون در من ایجاد شده است. در مسیر ضد ارزشی بودم و دو مشکل جسمی و روانی برای من به وجود آمده بود. بخش جسمم با متد دی‌اس‌تی درمان شد، اما روان به‌راحتی خوب نمی‌شد، در سفر اول یک تعادل نسبی پیدا کرده بودم و حال هرچه جلوتر می‌روم حالم بهتر می‌شود.
تا از درون تغییر پیدا نکنیم دوباره برمی‌گردیم. اصل افکار و اندیشه است و اگر به دانایی برسیم و افکار و اندیشه تغییر کند صد در صد به درمان می‌رسیم. مجدد از آقا مجتبی به خاطر زحماتشان ممنونم. از آقای محمد بهرام زاده که این بستر را برای ما به وجود آورد. از ایجنت شعبه آقا محمود که واقعاً کمک کردند تا بتوانم در آزمون برنامه‌ریزی کنم. امیدوارم که بتوانم خدمتگزار خوبی در کنگره باشم. توصیه می‌کنم سفر اولی‌ها از الآن کتاب‌ها را بخش کنند و بخوانند. شک ندارم امسال ده الی دوازده کمک راهنما فقط از بین مسافران داریم.
از راهنمای همسفرم سرکار خانم آزاده خیلی متشکرم که برای ما زحمات زیادی کشیدند و از همسفرم که در این مسیر من را همراهی کرد و واقعاً همسفر خوبی داشتم چه دوران مصرف و چه بعدازآن و چه اکنون. دوران مصرف هم بیماری من را پوشش می‌داد. بی‌نهایت از ایشان ممنونم.

سخنان راهنمای همسفر،خانم آزاده:
سلام دوستان، آزاده هستم کمک راهنمای همسفر. خب من ای تولد رو خدمت آقای مهندس و خانواده‌ی بزرگوارشان تبریک عرض می‌کنم. به آقا مجتبی راهنمای بزرگوار تبریک عرض می‌کنم و خدا قوت خدمتشان. به همسفر محترمشان خانم مریم عزیز یکسالگیشان را تبریک می‌گویم. امیدوارم که در مسیر کنگره مستدام باشند و خدمتگزار خوبی باشند.
من اگر بخواهم از مریم بگویم، وقتی وارد لژیون شد همین مدلی بود و من کار خاصی برایش نکردم. همین اندازه صبور و آرام بود و بسترش فراهم بود. وقتی بستر آماده باشد بذر را که بپاشی به‌سرعت به ثمر می‌نشیند. مریم جزو آن دسته از عزیزانی بود که بقول آقای مهندس اصلاً کمک راهنما آفریده شد و به امید خدا روز شنبه هم دریافت شال کمک راهنمایی‌اش را دارد.
امیدوارم رهجوهای خیلی خوبی نصیبشان شود. شاید خیلی از ما فکر کنیم که تخریب‌ها با هم متفاوت است، بله همین‌طور است ولی این‌که من در زندگی چطور رفتار کنم به خودم برمی‌گردد. مریم جزو آن دسته از همسفرانی بوده که همان‌طور که مسافرش هم فرمود بلد بوده چگونه زندگی کند و خودش جهان‌بینی‌اش بالا بود و می‌دانست کنار یک فرد مصرف‌کننده چگونه زندگی کند که زندگی‌اش را خیلی متشنج نکند.
واقعاً از صمیم قلبم به ایشان تبریک می‌گویم و به فرزندشان و همچنین آقا فرزاد که امیدوارم به‌زودی شال کمک راهنمایی‌اش را دریافت کند.
سخنان همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم همسفر. خدا را شکر می‌کنم که اینجا هستم. هر روز بارها و بارها خدا را شاکرم که بالاترین نعمت‌ها را به انسان داده است. انسان را خلق می‌کند و انسان اگر راه را بلد باشد و مقداری تدبیر داشته باشد می‌تواند راه درست را برود. منتهی ما انسان‌ها با وجود این‌که اختیار داریم خیلی سخت راهمان را پیدا می‌کنیم. از آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان تشکر می‌کنم که بستر را فراهم کردند برای آدم‌های مثل من. شاید فکر می‌کردم می‌توانم گره مشکلاتم را در کتاب‌های بیرون و کلاس‌های بیرون پیدا کنم ولی واقعاً این‌طور نبود. آقای مهندس بستری را فراهم کردند که یک خانواده بتواند بیاید و نه‌فقط یک فرد مسافر.
فردی که بیرون هیچ نگاه محترمانه‌ای نمی‌بیند و همه سعی می‌کنند از او دور شوند را اینجا با آغوش باز پذیرا می‌شوند به‌عنوان مسافر و به او شخصیت و بها می‌دهند. من واقعاً مسافری ندیدم در اینجا که خیلی نکات منفی داشته باشند. ممکن است دچار اعتیاد شده باشند. ما اینجا یاد گرفتیم که اعتیاد یک بیماری است و درمان اش زمان می‌خواهد. خوشحالم از این‌که این راه باز شد. خودم در ابتدا چیزی از کنگره نمی‌دانستم ولی در جلسه‌ی اول با صحبت‌های استادان آرامش گرفتم. واقعاً همه‌چیز در درون ماست و خودمان را دست‌کم می‌گیریم. دستور جلسه‌ی وادی دوم واقعاً چیز خوبی است و با اندکی تعمق در آن می‌فهمیم در درونمان چیزهای زیاد و خوبی است که ما بلد نیستیم از آن‌ها استفاده کنیم. من خوشحالم که به کنگره آمدم و راهنمای بسیار بزرگواری مثل خانم آزاده سر راه من قرار گرفتند. ایشان بسیار قوی و باتدبیر هستند و دیدی دارند که انگار بیست سال جلوتر را واقعاً می‌بینند.
من موقع ورود به کنگره دیدم صندلی‌ها دائماً اضافه می‌شود و می‌پرسیدم که چرا این‌همه صندلی اضافه می‌کنند و خانم آزاده می‌گفتند به‌زودی سالن ما تا انتها پر از جمعیت می‌شود و دیگر این شعبه جوابگوی جمعیت ما نیست. من آن زمان درک درستی از این صحبت نداشتم. یک‌زمانی هم یادم هست که ایشان دعا می‌کردند تمام این صندلی‌ها پر بشود و من می‌گفتم این چه دعایی است که مردم به سمت تاریکی و اعتیاد بروند، اکنون‌که در کنگره به آرامش و حال خوشی رسیده‌ام که فکرش را نمی‌کردم دعایم این است که افرادی که در بیرون کنگره هستند و راه را نمی‌دانند با این راه آشنا شوند و بیایند بیاموزند باید در زندگی چه‌کار کنند. خیلی چیزها هست که انجام دهیم و خودمان را دست‌کم نگیریم. من قبل ورود به کنگره فقط فکر می‌کردم بلد هستم چون هیچ‌کدام را عملی نمی‌کردم و انجام نمی‌دادم.
جمله‌ای خوانده بودم که آدم‌ها در درون خودشان در جنگند. باید انسان به نقطه‌ای برسد که از درون خودش خودش را قبول داشته باشد. اگر بجای جنگیدن با دیگران در بیرون در درون خودمان بجنگیم و به خودمان پیروز شویم اینجاست که می‌توانیم انسان موفقی بشویم. خوشبختانه کنگره این بستر را فراهم کرد. از ایجنت های محترم، از آقا محمود که بسیار زحمت کشیدند برای این شعبه و از آقای بهرام زاده که امروز نیستند ولی عزیزان و دوستانی هستند که جای ایشان را پر می‌کنند.
از مرزبانان و از همه‌ی خدمتگزاران و مجدد از آقا مجتبی کمک راهنمای محترم که زحمات زیادی کشید و جمله‌ی بسیار قشنگی را به مسافر من یاد داد که باید. سرت را با سر من عوض کنی. ممنونم از راهنمایان عزیز که به من آموختند زندگی چیزی فراتر از خوردن و خوابیدن است. امیدوارم که توانایی دریافت آموزش‌ها در این مسیر را داشته باشم تا بتوانم مثل خدمتگزاران قبلی این شعبه کمکی باشم برای آدم‌هایی که راهشان را گم کردند. از این‌که به صحبت‌های من گوش کردید سپاسگزارم.
 

تنظیم : مسافر محمد لژیون یکم

ارسال: مسافر حسین لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .