English Version
English

مهمترین مساله در ازدواج شناخت است

مهمترین مساله در ازدواج شناخت است

دومین جلسه از دور چهلم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی عمان سامانی، شهرکرد، با استادی کمک راهنما مسافر محمد، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر فضل الله با دستور جلسه «ازدواج و جشن اولین سال رهایی مسافر حیدر » پنج‌شنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۶ آغاز به‌ کار کرد.

 

سخنان استاد:

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر

امروز دو دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه اول در مورد ازدواج و دستور جلسه دوم تولد حیدر عزیز.
در قضیه ازدواج ما باید به دو مورد توجه کنیم؛ یکی قبل از ازدواج و دیگری بعد از ازدواج
اینکه اصلاً چطور در مسیر ازدواج قرار بگیریم و.... در قضیه ازدواج باید به چه چیز‌هایی توجه کنیم و چه چیز‌هایی مد نظر ما باشد، چگونه برخورد کنیم، خانواده‌ها چگونه برخورد کنند و...
آقای‌امین در سی دی ارتباط می‌گویند که بهترین ازدواج‌ها در لایه‌های خویشان اتفاق می‌افتد.
ما سه نوع ارتباط داریم؛ دوستان، آشنایان و خویشاوندان
در ارتباط با آشنایان تقریباً سطح انرژی‌ها نزدیک هستند و در حد سلام و احوالپرسی همدیگر را می‌شناسند، زیاد با هم برخوردی ندارند و زیاد با هم یکی نیستند و هدف‌ها متفاوت است. در ارتباط دوستان سطح انرژی‌ها و یکسری مسائل با هم یکی می‌شود، مثل هم لژیونی‌ها، ولی همچنان هدف مشخص نیست، اما در لایه‌های خویشان هدف‌ها یکی می‌شود و پنهان کاری با همدیگر ندارند، یعنی همه چیزشان رو راست است و بهترین پیوند‌ها و ارتباطات در همین لایه خویشان اتفاق می‌افتد.
چیز‌هایی که باید در ازدواج مدنظر باشند؛ اینکه سطح انرژی‌ها یکی باشد و یا نزدیک به هم باشد، سطح انرژی‌ها در جامعه تعریف شده اند که شامل تحصیلات، موقعیت اجتماعی، وضعیت مالی و... خیلی از این موارد باعث می‌شود که افراد به هم نزدیک شوند، وقتی که سطح انرژی‌ها با هم متفاوت باشد یعنی نزدیک به هم نباشد یا از طبقات مختلف باشد ممکن است در آینده ایجاد مشکل کند.
مورد دیگر و به نظر من مهمترین مورد شناخت است، با شناخت افراد می‌توانند همدیگر را بشناسند و به هدف‌های یکدیگر پی ببرند، چون در برخورد اول، دوم و به صرف خواستگاری رفتن یا یکبار دیدن و صحبت کردن ماسک‌ها برداشته نمی‌شود، ما انسان‌ها بازیگر‌های خوبی هستیم و می‌توانیم نقشمان را خیلی قشنگ بازی کنیم ،در طول زمان افراد اصل وجودی خودشان را نشان می‌دهند و آنوقت انسان می‌تواند تشخیص بدهد که این شخص مناسب هست یا خیر.
برخورد خانواده‌ها هم خیلی مهم است و اینکه چطور رفتار کنند، من فکر می‌کنم خانواده‌ای که فرزندش را محدود می‌کند وخط و نشان برایش می‌کشد او را به سمت یک زندگی ناموفق هدایت می‌کند، اگر یک خانواده بتواند رابطه نزدیکی با فرزندش داشته باشد و با او دوست باشند و خیلی راحت به او فرصت بدهند حتی اگر مدت زمان زیادی هم گذشته باشد و به نتیجه‌ای نرسیدند بتوانند قبل از اینکه به مشکل بخورد یا قانونی بشود و یا پیمانی بسته شود آنرا حل کنند.
این موارد برای قبل از ازدواج بود، اما بعد از ازدواج چه اتفاقی می‌افتد؟
ما الان شناخت داریم و در کنگره آموزش می‌بینیم، جهان بینی داریم و می‌توانیم با شناخت حرکت کنیم اما وقتی به هر طریقی شخصی در موقعیت ازدواج قرار گرفته و این پیوند برقرار شده است و پیمان می‌بندیم، وقتی در امر مقدس ازدواج پیمان بسته شود دیگرنمیشود به راحتی این پیمان را شکست و باید به ادامه مسیر توجه کنیم، باید تفکرمان طوری باشد که روی نقاط اشتراک همدیگر کار کنیم و به سمتی حرکت کنیم که حال همدیگر را خوب کنیم.
انسان‌ها دو صورت دارند؛ یک صورت تاریکی دارند و یک صورت روشنایی
فقط خداوند مطلق است، پاک، خوب و مقدس فقط خداونداست، انسان‌ها همیشه هم خوبند و هم بد، اما تعیین‌کننده ما هستیم که زوج یا شریک کدام صورتش را به ما نشان می‌دهد و چطور به ما نگاه می‌کند، دیدگاه من در مورد زندگیم چگونه است؟ آیا واقعاً من او را شریک می‌بینم یا یک ابزار و یا وسیله؟؟ اینکه این دیدگاه زن باشد و یا دیدگاه مرد فرقی ندارد ولی مسأله خیلی مهمی است، بهترین زندگی آن است که حال مرا خوب کند، وقتی یکی حالش خوب نیست طرف مقابل کوتاه می‌آید و برعکس، هیچ چیزی هم از دست نمی‌دهند و می‌توانند زندگی شیرینی داشته باشد.
مهمتر از همه آموزشی است که از سمت خانواده‌ها به بچه‌ها انتقال پیدا می‌کند، آیا پدر و مادر برای همدیگر ارزش قائل هستند یا اینکه همه توجه‌ها به سمت بچه‌ها می‌رود؟ به عنوان یک بچه می‌بینیم که پدر و مادر از هم جدا هستند ولی هر دو فرزند را دوست دارند و تفکر اینگونه می‌شود که اگر زندگی این است بچه از پرورشگاه می‌آورم، اینکه در زندگی اولویت اول من همسر است و یا فرزندان خیلی مهم است، اینکه ما چه دیدگاهی داشته باشیم برای بچه‌ها خیلی مهم است، خیلی وقت‌ها ما می‌خواهیم عشق را به بچه‌ها یاد بدهیم می‌گوییم عشق خوب است، دوست داشتن خوب است، اما در عمل چه کار می‌کنیم؟ خلافش را انجام می‌دهیم دقیقاً مثل اینکه به بچه بگویی دروغ گفتن بد است ولی خودت دروغ بگویی، ما الگو هستیم و فرزندان بیشتر از حرف‌های ما عمل ما را می‌بینند و آن را الگو قرار می‌دهند و حرکت می‌کنند.
اما دستور جلسه دوم تولد آقا حیدر عزیز، من این جشن را خدمت خودشان وهمسفرشان تبریک عرض می‌کنم. در اوایل انتقال جهان‌بینی به حیدر خیلی سخت بود و اصلاً زیر بار نمی‌رفت چون در گذشته آموزش‌های درستی دیده بود ولی کمی با آموزش‌های ما تداخل داشت، خیلی خانواده دوست است و با اینکه از مسافت دوری می‌آمد هیچ موقع بی‌نظمی نمی‌کرد، در حضور بموقع و نوشتن سی دی‌ها بسیار مرتب و با برنامه بود، حرکتش را خیلی قوی شروع کرد، خدا را شکر درمان سیگارش را انجام داد، متوجه شد که یک پدر خوب و یک الگوی خوب بایستی اول روی خودش کار کند، اخلاق خیلی خوبی دارد، ما در لژیون از همه قشری داشتیم و با هم مخالف بودند ولی حیدر آنقدر عاقل بود که تمام لژیون را شیفته خودش کرد، این تولد را به خودش و خانواده‌شان تبریک می‌گویم.

سخنان مسافر:

سلام دوستان حیدر هستم یک مسافر
شکر خدایی که غم و اندوه را از دل من و خانواده‌ام دور کرد
اکثر دوستانی که مشارکت کردند دوست دارند بدانند شغل من چیست، ولی حرمت کنگره این اجازه را به من نمی‌دهد بگویم، اعتیاد نه شغل می‌شناسد نه موقعیت اجتماعی و نه تحصیلات،زندگی من به دو قسمت خیلی متفاوت قبل از کنگره و بعد از کنگره تقسیم می‌شود زندگی قبل از کنگره زندگی غرق در ظلمت و تاریکی است که همه ما تجربه کردیم، به گفته جناب آقای مهندس تجربیات سفر دومی‌ها القایی است برای آن دسته افراد تازه وارد که سفر خودشان را تازه شروع کردند، اساساً جشن‌های تولد در کنگره و آن هدف اصلی این جشن‌ها القای پیام‌هایی برای افراد تازه وارد است و این فکر پیش نیاید که ما از همان اول سرحال بودیم و یا با دیگران فرق می‌کردیم.
من قبل از ورود به کنگره خواسته یا ناخواسته وارد تاریکی‌های اعتیاد شدم و زمانی که اولین قدم در این سمت برداشته شود آرام آرام مانند باتلاق انسان را در خود غرق می‌کند، در آن زمان به خاطر موقعیت اجتماعی خیلی تلاش می‌کردم که نه خانواده نه کس دیگری متوجه بیماری اعتیاد من نشود و سعی در خارج شدن از بیماری می‌کردم ولی با هر بار تلاش من به بن بست می‌رسید، آنقدر ادامه داشت که در آخر در یک اتاق گوشه گیر شده بودم و دیگر نه نسبت به خانواده و شغل و نه چیزی اهمیتی نشان نمی‌دادم و کاملاً از اینکه من نمی‌توانم از این بیماری خارج شوم ناامید شده بودم.
به صورت ناگهانی راه کنگره برایم باز شد و وارد لژیون آقا محمد شدم، همانطور که آقا محمد گفتند در اوایل سفرم درگیراین مسأله بودم که تمام چیز‌هایی که می‌گویند را من بلدم، خداروشکر از دستان آقای مهندس ر‌هایی گرفتم ولی بعد از راه‌های با مشکلات مالی زیادی روبرو شدم که حتی گاهی برای کرایه رفت و آمد مشکل داشتم ولی همیشه وادی هشتم با حرکت راه نمایان می‌شود جلوی چشمانم بود، با مشقت زیاد آمدم و به ر‌های رسیدم، بعد از ر‌هایی کار، اعتبار، آرامش و... دوباره برگشت و همه را مدیون آقای مهندس و خانواده گرامی‌ایشان هستم.
در کلام آخرم هر کس با هر تخریب و مشکلی که هست ادامه دهد چون من همه تخریب‌ها و مشکلات را داشتم، پرونده قضایی داشتم ولی به محض ورود آیه نوشته شده روی دیوار که (خداوند ولی و سرپرست کسی هست که از تاریکی به روشنایی حرکت کند )را می‌خواندم و یادم به سخن آقای مهندس که فرمودند وعده خدا دروغ نیست می‌افتاد، ادامه می‌دادم.
همه مسافران و همسفران سفرشان همین است از تاریکی به سمت نور، در کتاب آسمانی آمده است که کلید‌هایی از غیب می‌آید و نه من و نه شما هیچ کدام از این کلید‌ها اطلاعی نداریم ولی اگر در صراط مستقیم قرار بگیریم با هر تخریبی و هر مشکلی همه حل می‌شوند.
از اینکه به صحبت‌های بنده گوش داده‌اید از همه شما سپاسگزارم.

 

سخنان همسفر:

به نام خدایی که نور را به خانه‌های تاریک ما می‌برد، اگر ما اراده کنیم و پنجره‌ها را باز کنیم.
در ابتدا مسافرم تلاش می‌کرد که من از موضوع اعتیادش خبردار نشوم و هر بار که اقدام به درمان می‌کرد شکست می‌خورد، یکسری خوابید و حدود هفتاد ساعت بیدار نشد و من از ترس اینکه برایش مشکلی پیش بیاید به برادرش تلفن کردم، حال خوشی نداشت، من و بچه‌هایمان را کتک میزد و بداخلاقی می‌کرد. پیش پزشک رفت و قرص‌هایی به او داد، نتیجه‌ای که نداشت حال او را بدتر می‌کرد، روزگار بدی بود مثل انسانی که سرطان دارد و نمی‌تواند به کسی بگوید و مسأله اعتیاد مسافرم هم ما را اذیت می‌کرد، تا اینکه خداوند کنگره را بر سر راه ما قرار داد. از جناب مهندس بخاطر وجود کنگره۶۰ تشکر می‌کنم و همچنین از کمک راهنمایان مسافرم تشکر می‌کنم و‌امیدوارم که همه بیماران به درمان و همه مسافران به مقصدبرسند.

 

نگارنده: مسافر محمد لژیون یکم ،همسفر فرشید لژیون پانزدهم

تنظیم: مسافر محمد لژیون سوم

تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر روح الله

نمایندگی عمان سامانی شهرکرد مسافران/ همسفران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .