English Version
English

باید خیلی از رویا پردازی‌ها را کنار بگذاریم تا بتوانیم انتخاب درست‌تری داشته باشیم.(نمایندگی آکادمی)

باید خیلی از رویا پردازی‌ها را کنار بگذاریم تا بتوانیم انتخاب درست‌تری داشته باشیم.(نمایندگی آکادمی)

دهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاه آموزشی- خصوصی خانم‌های‌ مسافر و همسفر نمایندگی آکادمی، با استادی مسافر مهسان کمک راهنما، نگهبانی همسفر شعله و دبیری همسفر شادی، با دستور جلسه «ازدواج» روز یکشنبه ۹ بهمن‌ماه ۱۴۰۱ رأس ساعت 11:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهسان هستم یک مسافر

امروز علاوه بر دستور جلسه ازدواج، اولین سال رهایی خانم ندا را در کنار هم جشن می‌گیریم، انشالله همه سفر دومی‌ها در کنگره پایدار بمانند و تولدهایشان را برگزار کنند.
در مورد دستور جلسه، زمانی که وارد کنگره می‌شویم، به ما گفته می‌شود نه می‌توانید ازدواج کنید نه طلاق بگیرید، نه چیزی بخرید و نه چیزی بفروشید. چرا این‌ قوانین وضع شدند؟ چون حس‌های ما هنوز باز نشده، آلوده است و نمی‌توانیم درست تصمیم بگیریم. افراد زیادی خواهان طلاق قطعی بودند، ولی بعد از رهایی منصرف شدند و به زندگی مشترکشان برگشتند.

در مقوله ازدواج سه اصل مهم وجود دارد؛ خواست ما، تقدیر ما و فرمان الهی. این سه مؤلفه نقش مهمی دارد گاهی من فکر می‌کنم که خواسته‌ام ازدواج کردن است، ولی زمانی که به بطن ماجرا می‌روم، هزاران ملاک و اولویت تعریف‌شده برای خودم تعیین می‌کنم و متوجه می‌شوم اولویتم چیز دیگری است. این موضوع را خیلی بین دوستانم دیده‌ام که به این دلایل از ازدواج فاصله گرفته‌اند.

امروزه سن ازدواج بالا رفته و این تقریباً در همه‌جا اتفاق افتاده است. برای انتخاب کردن باید به قول قدیمی‌ها نیم‌من شد تا در کنار شخص دیگری یک من شکل بگیرد. باید خیلی از رویا پردازی‌ها را کنار بگذاریم تا بتوانیم انتخاب درست‌تری داشته باشیم. انشاالله زندگی همه پایدار باشد و شاهد ازدواج‌های زیادی در کنگره باشیم.

سخنان خانم مهسان در مورد تولد مسافر ندا:

اولین سال رهایی خانم ندا را تبریک می‌گویم. ایشان خانمی قوی‌، محکم و زیبا هستند و امروز همراه با دختر زیبایشان به کنگر آمده‌اند. دخترشان پابه‌پای خانم ندا حرکت کردند و خیلی قوی هستند و انگیزه بزرگی برای خانم ندا بودند. ایشان در طول سفر دردهای زیادی داشتند، ولی آن‌قدر به کنگره ایمان داشتند که تمام دردها را به جان خریدند، آمدند و حرکت کردند و الان خدمتگزار کلینیک هستند و به‌عنوان مبصر کلینیک خدمت می‌کنند، عضو لژیون سردار شدند، مربی شنا هم هستند.

مطمئن هستم به‌جاهای بزرگی دست پیدا می‌کنند، چون قدرت‌های زیادی درون هر زنی نهفته است که خودش باید به آن‌ها برسد. خانم ندا سال آینده در آزمون کمک راهنمایی شرکت می‌کنند، انشاالله اسمشان را در لیست قبول‌شدگان ببینیم. از خانم مینا کمک راهنمای خانم مهرانا که خیلی برایشان زحمت کشیدند ممنونم.

اعلام سفر:
مسافر ندا، نام کمک راهنما: خانم مهسان- آنتی ایکس مصرفی: تریاک ‌کشیدنی- روش درمان: DST- داروی درمان: OT- مدت ‌سفر: ۱۴ ماه- رشته‌ ورزشی: بدمینتون- مدت رهایی: ۱۳ ماه و ۹ روز

صحبت‌های مسافر ندا:

سلام دوستان ندا هستم یک مسافر

در مورد سفر اولم بخواهم بگویم، از همان هفته اول که وارد کنگره شدم، ترسیدم و جبهه گرفتم، مدام یک‌گوشه بودم که مبادا کسی مرا بشناسد. من همیشه ورزش می‌کردم و کلی شاگرد داشتم، دیدن خودم در آن جایگاه خیلی برایم سخت بود. به‌جز همسرم کسی نمی‌دانست، اگر حتی یک نفر مرا می‌شناخت، خیلی برایم مشکل‌ساز می‌شد، به همین دلیل خیلی می‌ترسیدم. شانس بزرگم این بود که به علت کرونا همه ماسک داشتیم! همین باعث شد مسیر درمانم را ادامه دهم. حتی در روز گل‌ریزان مشارکت کردم، ولی برای معرفی بالا نرفتم که مبادا کسی مرا بشناسد.

یک مدت که از سفرم گذشت، دچار چالش‌های زیادی شدم. همسرم تصادف کرد و حال خودم فوق‌العاده بد شد، دچار سرگیجه و مریضی شدم، دردهای عضلانی فوق‌العاده شدیدی داشتم و همیشه یک بالش همراهم بود، چون توان نشستن روی صندلی را نداشتم. ولی تسلیم بودم و سعی می‌کردم تا جایی که می‌توانم به کنگره وصل باشم.

وقتی می‌خواستم رها شوم، خیلی ترس داشتم. من همیشه به‌صورت سقوط آزاد موادم را کنار می‌گذاشتم، زیرا بعد از مصرف دائم خودم را سرزنش می‌کردم. به خاطر همین، کارم به دکتر اعصاب ‌و روان کشید. می‌خواهم این نوید را به شما عزیزان بدهم که این رهایی با روش‌های دیگر فرق می‌کند، باورتان نمی‌شود که مواد مخدر را کنار گذاشته‌اید و به حال خوش رسیده‌اید. از راهنمای عزیزم خیلی تشکر می‌کنم که همیشه و صبورانه ما را راهنمایی می‌کنند.

سخنان همسفر مینا کمک راهنما:

سلام دوستان مینا هستم یک همسفر

تولد خانم ندا و خانم مهرانا را به خانم مهسان و تمام عزیزان حاضر در جلسه تبریک می‌گویم، خیلی خوشحالم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم، واقعاً هر دفعه حس جدیدی را تجربه می‌کنم. خانم مهرانا دختر پرشور و باهوش و بانمکی هستند. وقتی در لژیون حضور دارند حال‌وهوای لژیون را عوض می‌کنند. با اینکه فقط ۹ سال دارند، در کنار شاگردان ۱۶ یا ۱۷ ساله در مورد مبحث جهان‌بینی صحبت می‌کنند و به‌راحتی ارتباط می‌گیرند. مهرانا همیشه با لبخندش وانمود می‌کند که حرف‌های من را گوش می‌کند و متوجه می‌شود. آرزو می‌کنم هیچ‌گاه شور‌ و شوق کودکانه قشنگش را از دست ندهد و سعی کند همیشه آن را درونش حفظ نماید.

صحبت‌های مهرانا همسفر:

سلام دوستان مهرانا هستم یک همسفر

تولد مادرم را تبریک می‌گویم، خیلی خوشحالم و از خانم مهسان عزیز، خانم مینا، خانم میترا و جناب مهندس عزیز خیلی تشکر می‌کنم. آرزو می‌کنم سایه پدر و مادرم همیشه بالای سرم باشد.

آرزوی اول: سلامتی جناب مهندس عزیز، سایه‌شان همیشه مستدام باشد.
آرزوی دوم: در دل بیان شد.

تایپ و ویرایش: مسافر زینب- نمایندگی آکادمی
بازبینی: مسافر خاطره
ارسال: همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .