English Version
English

شیشه و راهکارهای درمانی آن در کلینیک‌ها

شیشه و راهکارهای درمانی آن در کلینیک‌ها

سومین جلسه از دور بیست و دوم کارگاه‌های آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی دکتر بهنام شاه‌محمدی و نگهبانی موقت دیدبان روابط عمومی، مسافر بابک و دبیری دکتر سعید با دستور جلسه «شیشه » در تاریخ 4 آذرماه 1401 ساعت 8 صبح آغاز بکار کرد.

سخنان استاد
سلام دوستان بهنام هستم یک همسفر؛ تشکر می‌کنم از نگهبان جلسه که امروز به من این اجازه را دادند در این جایگاه در خدمت شما باشم. همان‌طور که در جریان بودید، چهار جلسه گذشته مباحث کامل و جامع در مورد شیشه مطرح شد؛ از جنبه‌های مختلف قضیه دیده شد. امروز با فرمایش جناب مهندس قرار شد یک جمع‌بندی انجام بدهیم به این چهار جلسه گذشته. من تا جایی که در خاطرم هست مطالب را میگویم و شما هم در مشارکت چیزی از قلم افتاد، شما آن را کامل نمایید. اگر اجازه بدهید به دلیل اینکه وقت ما کم است بحث مسائل تئوری و تاریخچه و علائم و این‌جور چیزها را تقریباً همه ما میدانیم کنار بگذاریم و برسیم به بحث‌های عمل کردی و درمانی آن نکاتی که کاربردی هستند.

بحث شیشه حتماً خاطرتان است تقریباً ۱۰ - ۱۲سال پیش که وارد بازار مصرف جامعه ما شد نگرانی‌های جدی به وجود آورد از دو جهت یکی اینکه عوارض بسیار سنگینی ازنظر اجتماعی و ازنظر علامتی داشت و دوم اینکه داروی خاصی برای درمانش وجود ندارد یعنی شما به‌صورت تئوری جایگاه عمل کردی متاآمفتامین ها رأسشان شیشه رسپتورهای خاصی هستند در سیستم بیوشیمی‌های مغز ما و متفاوت با آن جایگاه‌های داروهایی که ما در دسترس داشته‌ایم متادون ابوپرمرفین عملاً و بیشتر آن زمان بود این باور وجود داشت که ما از این داروها نمی‌توانیم در درمان این‌ها استفاده کنیم من خاطرم هست نمی‌دانم چقدر یادتان می‌آید ۱۰ – ۱۲ – ۲۰ سال پیش یک دارویی آمد در درمان به نام سوبوکسان همین بوکرمرفین خودمان بود که نالکسان هم به آن اضافه شده بود برای یک شرکت انگلیسی بود آن زمان یک سمیرانی نماینده ایرانی گذاشته بود و پزشکان هم دعوت کردند که این دارو را معرفی کنند.

دو نفر از اساتید سوئد و انگلیس هم آمده بودند اتفاقاً آنجا این سؤال از آن‌ها مطرح شد که ما با توجه به کمبود دارویی که داریم آیا می‌توانیم از بوکرمرفین در درمان شیشه استفاده بکنیم؟ چون یک تجربه‌هایی هم بچه‌ها خارج از پروتکل خودشان داشته‌اند؛ مثلاً من خودم تست زده بودم که ببینم اثر بوکرمرفین روی بچه‌ها به چه صورت است. خیلی محکم و جدی با یک کمی هم خشم گفت که نه اصلاً مگر می‌شود مگر اجازه دارید شما از این دارو که درمان مخدر بیایید روی متاآمفتامین استفاده کنید. در کشور شما نمی‌دانم ولی قطعاً در سوئد اگر از این برای درمان شیشه استفاده کنید حتماً سو می‌شوید و جریمه‌های بسیار سنگینی پرداخت می‌کنید. به‌هرحال سیستم پزشکی نگاه سنگینی به این قضیه داشت اما کنگره ۶۰ با ذهنیت کلی که اصولاً به بحث اعتیاد دارد و اعتیاد درست است در ظاهر یک تفاوت‌هایی در مواد مخدر می‌بیند، اما این باور کلی در آن وجود دارد که مجموعه اعتیادها در یک چیز است و نقطه اشتراک دارند آن‌هم این است که سیستم ایکس سیستم بیوشیمی و نوروترانسمیتری مغز را به هم می‌ریزیم و اگر بتوانیم به یک شیوه‌ای این را به تعادل برگردانیم، قالب اعتیاد درمان می‌شود.
با همین ذهنیت که در کنگره ۶۰ بود و واقعاً به‌درستی بود این جسارت را به خودشان دادند درمان شیشه را با اوپیوم شروع بکنند و انجام بدهند و امروز بعد از ۱۰ ۱۲سال می‌بینیم چه اثراتی فوق‌العاده‌ای در درمان داشته است و دیدیم که واقعاً این کاربردی بود. شاید در ظاهر ازنظر تئوری‌های روتین پزشکی خیلی معنی‌دار نبود در روز اول ولی الآن کاملاً هم ازنظر تئوری می‌توانیم بگوییم معنی دارد هم ازنظر عمل کردی که بازخورد آن را کامل مشاهده نموده‌ایم.

۲ تفاوت شاید بتوانیم بگوییم در پروتکل درمان شیشه با اوپیوم وجود دارد به نسبت سایر مواد مخدر؛ یکی اینکه دوزهای مصرفی در شیشه بسیار پایین است. طبق آخرین پروتکل با دوز ۳دهم دیلی شروع می‌شود اوتی هفته اول و بعد هفته دوم می‌شود ۲ تا ۳دهم و هفته سوم ۳تا ۳دهم این عدد می‌رود بالا تا دوزهای حتی ۶ ۷.۵ و ۹سی‌سی دیلی اینکه بسته به نظر راهنما دارد که تا چه دوز بالا ببرد و در حقیقت متوقف بکند و بعد تیپر کردن را انجام بدهد. یک نکته کاربردی هم همین‌جا خدمت شما عرض بکنم؛ عزیزانی که شیشه مصرف می‌کنند وقتی‌که اوتی می‌گیرند با توجه به‌هرحال نوع مکانیسم آن‌ها فرق می‌کند، مقاومت دارویی به مخدر در این‌ها نیست؛ با مقادیر پایین اوتی هم ممکن است دچار یبوست‌های بد ‌شوند، به همین دلیل هم هست که این عزیزان حتماً به آن‌ها هم توصیه می‌شود که مایعات زیاد بخورند، فیبرهای غذایی من خیلی توصیه می‌کنم؛ فیبرهای غذایی مثل کاهو آلو انجیر کیوی این چیزهایی که میدانید استفاده بکنید. یک‌چیز دیگر که می‌تواند خیلی کمک‌کننده باشد دیسپ هست که صبح به صبح یکی دو در بطری در یک لیوان آب ولرم بریزند و بخورند باز خیلی کمک می‌کند اگر همه این کارها انجام شد و باز دیدید که یبوست برطرف نشد، یک کاری که حتماً می‌تواند مؤثر باشد، یک سقوط آزاد یا یک ۲۴ ساعت اوتی را قطع بکنید؛ وقتی‌که قطع بکنید شرایط یبوست خیلی بهتر می‌شود.

پس یک تفاوتی که عرض کردم این است. دومین تفاوتی که این‌ها دارند، بحث آن فاز سازگاری است؛ معمولاً در عزیزانی که با مصرف شیشه وارد این پروتکل درمانی می‌شوند یک خورده طولانی‌تر است،  طبیعتاً چنین انتظاری ما داریم؛ با توجه به مسائل سایکوتیکی هم پیدا کردند با توجه به آن آشفتگی روحی و روانی که پیدا کرده‌اند، یک خورده سخت ممکن است در لژیون جا بیافتند، تا چند ماهی ممکن است طول بکشد. خاطر شریفتان باشد مسافرانی که این یکی دو جلسه در خدمتشان بودیم این را می‌گفتند؛ دو ماه، سه ماه، ۵ماه نمی‌دانستند که داستان چه هست ولی نکته‌ای که خیلی مهم است این که این هنر کنگره ۶۰ است آن‌ها را بکشاند و بیاورد تا به آن مرحله برسند که خودشان را پیدا بکنند. هنر در این است که این آدم‌ها را در این مدتی که به قول یکی از دوستان گم شده‌اند و خودشان را گم کرده‌اند، اصلاً نمی‌دانند چه است، بکشانند و در این جلسات بیاورند تا آن روز می‌رسد به خودشان بیایند و خودشان را پیدا کنند. اوایل درمان ممکن است بارها و بارها لغزش داشته باشند، اصلاً در این قضیه نگران نباشید؛ یعنی طرف در درمان آمد یکی دو هفته و می‌گوید من لغزش داشته‌ام و یا راهنما متوجه می‌شود که لغزش دارد این اصلاً پویت خیلی منفی و سنگینی نیست بگوییم خب ناامید می‌شویم و ادامه درمان نده؛ عین بچه‌ای که راه رفتن را می‌خواهد یاد بگیرد و ممکن است بارها و بارها زمین بخورد ولی بالاخره یکجا یاد می‌گیرد و بلند می‌شود روی پاهای خودش راه می‌رود. این داستانی که حتماً باید عزیزان را بیاورید در این طول درمان یک سری فاکتورها در آن خیلی مهم است که کمک می‌کند این اتفاق بیافتد.

یکی از این فاکتورها بسیار مهم است؛ جلسه اول بیمار وارد کلینیک وارد لژیون می‌شود و می‌خواهد درمان بشود باید وقت گذاشته بشود؛ نیم ساعت یک ساعت که توجیه کامل بشود بیمار که چی شد این اتفاق برای تو افتاد، الآن بدن شما چه فعل‌وانفعالات اتفاق افتاده است چه مشکل و تغییراتی در سیستم بیوشیمی به وجود آمده و ما می‌خواهیم برای تو چکار بکنیم که اتفاق درست برای تو رخ بدهد. این اولین جلسه که با بیمار ارتباط برقرار می‌شود واقعاً تأثیر بسیار زیادی در ادامه درمان دارد. باز یک نکته‌ای که مسافرهای عزیز در مشارکت به آن اشاره می‌کردند می‌گفتند ما جاهای مختلفی برای درمان رفته‌ایم ما را توجیه نکردند که می‌شد ما این‌جوری شدیم و یکی از عزیزان خیلی‌ محکم می‌گفت فقط توی کنگره آمدم روزه اول مشاوره خیلی خوبی گرفتم تازه فهمیدم من اصلاً مشکلم چه است همین دردم بود که بااینکه حال خیلی بدی داشتم ماه‌های اول خیلی اذیت بودم ولی و ایستادم و بالاخره آن شرایط درست اتفاق افتاد پس این نکته بسیار مهمی است حتماً باید عزیزان خصوصاً در خانواده‌ها توجیه بشوند مخصوصاً وقتی‌که می‌خواهیم از اوتی استفاده کنیم خیلی مهم است این سؤال حتماً برای خود بیمار و در خانواده‌ها به وجود می‌آید که در عمرش لب به تریاک زده است شما چرا می‌خواهید به این شربت تریاک بدهید خیلی لازمه که توجیه بشود و با چه مکانیسمی و چه عنوانی دارو را به بیمار می‌دهیم.

نکته دوم که گفتم حتماً بحث دارو است شوخی است که بگوییم بدون دارو می‌توانیم شیشه را درمان کنیم در مورد ماتریکس من تجربه خودم خیلی من خودم هم روانشناسم توی بحث ماتریکس آن زمان آمده بود عملاً تنها صلاح درمان بود نمی‌خواهم بگویم که نه خوب نبود واقعیت جواب‌هایی هم گرفتیم این‌قدر چشم‌گیر نبود که من بخواهم روی آن مانور بدهم که یک درمان کامل و جامع بدانم خود شیوه شیوه‌ی خوبی بود مطالب خوبی بود ولی ما داریم مطالبی به کسی می‌گفتیم که خمار بود و اصلاً متوجه نمی‌شد اگر همان آدم در جلسه نشئه بود حتماً یک اثر دیگری داشت اگر همین دارو را می‌دادیم و ماتریکس را اجرا می‌کردیم مسلماً افکتیسی  آن خیلی بالاتر بود که ما می‌گفتیم قطع مصرف کامل چیزی مصرف نکن و در خماری حالا بیا اینجا بنشین و گوش بده برای تو داستان تعریف کنیم سومین نکته‌ای هم که مهم است عرض کردم بیمار بماند در فرایند درمان این نکته است که در طول این مسیر ۱۰ماه  درمان بیمار در حال درمان است باید آن را مشغول بکنیم فقط قرار نیست که بیاید و دارو بگیرد و برود؛ باید ۱۰ماه معنی‌دار برای آن بسازیم بهترین شیوه آموزش جدی و درست است باز از صحبت‌های خود مسافران این نکته را بگویم خدمت شما، با هرکدام که صحبت می‌کردیم حالا احتمالاً عزیزانی که امروز خدمتشان هستیم و صحبت هم می‌کنند بحث آموزش و تغییر نگرش که در پروسه کنگره برایشان حاصل شده است خیلی مانور می‌دادند، خیلی هم منطقی است. اصولاً وقتی آدم یک کاری را درست و منطقی محکم انجام می‌دهند که باورش بکند و مطمئن باشد درست است. آموزش و تغیر نگرش جهان‌بینی پیدا می‌کنند در کنگره خیلی فاکتور مهمی است چون آن فاکتور به‌نوعی اصلی است که عزیزان به درمان برسند. من با توجه به اینکه راجع به کمبود وقت ‌که داریم، فقط دو نکته نهایی هم عرض کنم خدمت شما مربوط به دو جلسه آخر بود؛ یک، مصرف شیشه با مخدرها بود، تریاک در شیشه تنها گفتیم که پروتکل درمانی به چه صورت است و از چه دوز شروع می‌کنیم. وقتی شیشه اضافه می‌شود با یک ماده‌ی دیگری مثل تریاک یا حالا هروئین، با توجه به اینکه ماده قالب  اینجا معمولاً آن مخدر است، عملاً پروتکل به این شکل می‌شود که میگوییم که شیشه را همان روز اول باید قطع بکند و نوع دارو و مقدار دارو که در حقیقت بر اساس آن مخدر که هرویین یا تریاک است کار درمانی را مشخص می‌کنیم و می‌رویم جلو. علت اینکه عزیزان شیشه و مخدرها تریاک و... باهم مصرف می‌کنند در جلسه اول فرمودند خدمتتان، به‌هرحال هرکدام از این‌ها یک سری جذابیت‌ها و یک سری چیزها است که اذیت می‌کند. کسی که شیشه مصرف می‌کند خواب آن به هم می‌ریزد مصرف مخدر کنار این محرک کمک می‌کند که خواب آن تنظیم شود یا یک سری علائم سایکوتیک صورت می‌گیرد یا وقتی‌که مخدر کنار آن استفاده می‌کند دیگر آن علائم قابل‌رؤیت نیست؛ برعکس کسی که مخدر مصرف می‌کند، یک سری تخریب‌هایی برایش ایجاد می‌شود که با مصرف شیشه حس می‌کند آن انرژی و توان قبلی را پیدا می‌کند. بنابراین خیلی رایج است و ما الآن می‌بینیم آدم‌هایی که مخدر و محرک را در کنار هم مصرف می‌کنند و آخرین نکته هم در مورد مصرف شیشه در کنار الکل بود؛ تعداد این آدم‌هایی که این دوتا را باهم مصرف می‌کنند کم است، خیلی باهم هم‌خوانی ندارند اما به‌هرحال اگر قرار باشد این دو را باهم مصرف بکند، در درمان ما میدانیم الکل را اجازه نداریم در فرد الکلی یعنی فردی که واقعاً الکی هست ازنظر تعریف‌های پزشکی معتاد است به الکل شده، یک‌دفعه قطع بکنیم چون اتفاقاتی که برای فرد به وجود می‌آید ممکن است کشنده باشد؛ حتماً باید الکل تیپر بشود.

معمولاً ظرف دو ماه الکل را تیپر می‌کنیم، پایین می‌آوریم اما شیشه را همان روز اول قطع می‌کنیم. اینی هم که میگوییم الکلی باشد یعنی اگر مصرف نکند علائم خماری را ببینیم؛ علائم مختلفی دارد یکی از مهم‌ترین علائم آن این است که حتماً دوستان می‌دانند این است که این عزیزان علائمی دارند به نام ایوپمینگ یعنی در حقیقت صبح از خواب بیدار می‌شوند، آدم‌های الکلی چشم خودشان را که باز می‌کنند تا یک پیک الکل نخور‌ند روزشان شروع نمی‌شود. علائم خماری و سردردهای سنگین شب قبل را دارند. به قول خودشان باید یک خمارشکن بزنند تا روزشان شروع بشود. من با توجه به اینکه وقت هم تمام شده همین‌جا بحثم را همین‌جا جمع کنم با همین جمله نهایی که واقعاً با وارد شدن اوتی و روش دی اس تی(DST)  در درمان الکل به جرئت می‌شود گفت که یک انقلابی در درمان شیشه به وجود آمد و دست ما کاملاً باز است برای عزیزانی که معتاد به شیشه هستند و وارد درمان می‌شوند به نحو احسنت می‌توانیم درمان را برایشان انجام بدهیم سپاس که وقت گذاشتید و به حرف‌های من گوش کردید.
دوستان محبت بکنند و جلسه برای مشارکت باز است همکاری بکنند  مباحثی که من جا انداخته‌ام تکمیل بفرمایید فقط محبت بفرمایید قبل از اینکه مشارکت را شروع بکنید خودتان را به‌طور کامل معرفی بفرمایید و آدرس کلینیک هم در معرفی ذکر بکنید.
بفرمایید.

مشارکت دکتر رضوی؛ مؤسس و مسئول فنی کلینیک سلامت رضوی.
خیلی ممنونم از نگهبان جلسه و همچنین شما که بسیار عالی صحبت کردید. این چند جلسه‌ای که راجع به شیشه صحبت شد، بسیار خوب و مفید و به اعتقاد من لازم هم بود، به‌خصوص برای ما، زیرا کماکان با مصرف‌کنندگان شیشه سروکار داریم و خود پزشکان هم می‌دانند که راجع به شیشه، چقدر در کلینیک‌ها با مشکل مواجه هستیم، وقتی مصرف‌کننده شیشه وارد کلینیک می‌شود، خیلی سخت می‌توانیم با او به‌درستی ارتباط برقرار کنیم، درحالی‌که خانواده شخص نیز ما را حمایت می‌کنند و ما به‌تنهایی نمی‌توانیم او را وارد پروسه درمان کنیم، طبق همان فرمایش جناب دکتر که فرمودند، ما باوجود تمام روش‌ها سردرگم بودیم، خاطر هست در مواجهه با یک بیمار به او می‌گفتم، شرح‌حال خودت را بنویس و گاهاً چند صفحه می‌نوشت و ما هم بعداً روی نوشته‌ها کار می‌کردیم تا بفهمیم در ذهن بیمار چه می‌گذرد، می‌خواستیم با استفاده از آن نوشته‌ها متوجه اختلالات فرد بشویم، یک‌بار هم درمان را بوپرنورفین شروع کردیم و بعد از ۴-۵ جلسه بیمار به من گفت، این دارویی که به من می‌دهی، هیچ‌چیز نیست و اصلاً اثری ندارد و من که به مقدار ۲۰۰ میلی‌گرم تجویز کرده بودم، می‌ترسیدم میزان دارو را بیشتر کنم. روش Dst واقعاً کمک کرده و اگر می‌گویم کمک کرده به این دلیل است که ما افراد کنگره را می‌بینیم که درمان شده و نتیجه گرفته‌اند. این چند جلسه از پربارترین جلساتی بود که حضور داشتم و بسیار هم استفاده کردم، اینکه مسافران حضور پیدا کردند و راجع به دستور جلسه شیشه مشارکت کردند و از درمان خود گفتند، خیلی اثرگذار بود و امیدوارم که این جلسات ادامه‌دار باشد تا ما بتوانیم استفاده بیشتری ببریم.

مشارکت همسفر فریبا روانشناس مرکز ندای سعادت.
عرض کنم خدمت شما، این دو جلسه اخیر که حاضر بودم از دوستان اطلاعات خوب و مفیدی دریافت کردم و یکی از مسائلی که به آن واقف نبودم و در همین جلسات فهمیدم، این بود که متوجه شدم شیشه به‌صورت خوراکی هم مصرف می‌شود و برایم واقعاً عجیب بود که نه‌تنها شیشه، بلکه خیلی از مواد را می‌توان به اشکال گوناگون مصرف کرد و ما هنوز خیلی چیزها راجع به مصرف مواد مخدر نمی‌دانیم و من از زبان یک مصرف‌کننده این را شنیدم و مایلم که بیشتر از این هم بدانم؛ نه‌فقط در مورد شیشه و طریقه مصرف آن، بلکه در مورد تمام مخدرها هم آگاهی کسب کنم. من خیلی به درمان مصرف چند نوع مواد به‌صورت ترکیبی امیدوار نبودم، اما اینجا متوجه و دلگرم شدم که حتی مصرف ترکیبی هم با کمک داروی ot و روش Dst قابل‌درمان است و این مسئله به خود من هم کمک می‌کند، زیرا اعتمادم به این روش بیشتر شده است و خیلی خوشحال هستم که داروی ot خیلی شناخته‌تر شده است و استفاده از این دارو بیشتر و بیشتر شده است، هم برای مخدرها، هم برای محرک‌ها و هم برای مصارف ترکیبی و این واقعاً دلگرم‌کننده است.

مشارکت مسافر بهزاد
ممنونم که به من فرصت مشارکت دادید. در خصوص درمان با روش Dst در کنگره ۶۰ باید بگویم، در زمان مصرف شیشه در دانشگاه تدریس می‌کردم- تألیف کتاب انجام می‌دادم و در یک وزارتخانه هم مشغول بکار بودم و تمام روش‌ها را بررسی کردم، چه در داخل و چه در خارج از کشور و به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم و خودم هم به‌تنهایی نتوانستم کاری بکنم، به یک کلینیک هم مراجعه کردم و درنهایت مصرف قرص هم به مصرف شیشه اضافه شد و به‌شدت آسیب‌دیده بودم، رگه‌ام بسیار نازک شده بود و امکان تزریق آمپول برایم وجود نداشت و در کنار این مشکل فیزیکی، صداهایی که می‌شنیدم و تصاویری که من می‌دیدم و دیگران نمی‌دیدند هم برایم اتفاق افتاد و از حالت طبیعی به‌صورت کامل خارج‌شده بودم، فقط به کلینیک می‌رفتم و داروهای دپاکین و آسنترا می‌گرفتم، تا اینکه به لطف خدا با کنگره آشنا شدم و تازه فهمیدم که مشکل من مشکل ذهنی نیست، چون می‌گفتند که شیشه تخریب ذهنی دارد و اما دریافتم باید ابتدا جسم خودم را سالم کنم و الآن به این موضوع اعتقاد قلبی و ایمان راسخ دارم که تنها دارویی که می‌تواند به من و امثال من کمک کند همین داروی ot است. یکی دیگر از مشکلات بزرگ من این بود که سؤالات زیادی داشتم و پاسخی برای آن‌ها پیدا نمی‌کردم، اما آموزش‌هایی که در کنگره گرفتم به سؤالاتم پاسخ داد و مشکلاتم را حل کرد و جهت درست زندگی را به من نشان داد. بعد از گذشت چند ماه از سفر، بااینکه می‌گویند شیشه خماری ندارد اما برای من داشت، ۶ ماه تمام اذیت شدم اما رفته‌رفته توانستم به زندگی برگردم و افکار منفی و صداهایی که می‌شنیدم و تصاویری که می‌دیدم کم‌کم از بین رفت. به لطف خدا ۳ سال مشاور تازه واردین بودم و در حال حاضر هم کمک راهنما هستم و به لطف خدا و کنگره ۶۰ توانستم خدمتگزار باشم.

استاد جلسه: لطفاً بفرمایید مهم‌ترین علت ماندگاری شما در کنگره چه بود، بااینکه فرمودید در ۶ ماه اول سفر حال بدی داشتید، چه چیزی کمک کرد که بمانید و تا انتهای مسیر درمان بروید؟
جواب مسافر بهزاد: عرض کردم که در زندگی به دنبال یک سری سؤال بودم که پاسخی هم برای آن‌ها وجود نداشت اما هرچقدر که از حضور من در کنگره می‌گذشت، یک‌به‌یک پاسخ سؤالاتم را می‌گرفتم و من توانستم درست تحت آموزش قرار بگیرم، زیرا جسمم سالم شده بود، بااینکه ۶ ماه عذاب کشیدم اما متوجه شدم که به‌آرامی تغییراتی در من ایجاد می‌شود و چون داروی مناسب استفاده کردم، توانستم آرام بگیرم، زیرا من تحمل یکجا نشستن را نداشتم و این دارو باعث شد که من به یک آرامش نسبی برسم و در کنار این دارو، آموزش‌های کنگره هم نقش مکمل را بازی کرد و من توانستم به‌خوبی درمان بشوم.
سؤال: آیا در طول مدت درمان مصرف شیشه هم کردید؟
جواب مسافر بهزاد: از لحظه‌ای که سفرم را شروع کردم تا آخرین روز سفر، به‌هیچ‌عنوان شیشه مصرف نکردم و این موضوع برای من باعث افتخار است، من روزانه ۳ گرم مصرف می‌کردم و همیشه هم باید ۲۰ گرم همراه خود می‌داشتم اما نمی‌دانم که روش Dst با من چه کرده که الآن برای من شیشه با یک کاغذ فرقی ندارد و از روز اول که وارد کنگره شدم یک‌بار هم مصرف نکردم و درواقع قانون داروی مناسب به میزان مناسب و در زمان مناسب را رعایت کردم و سلامتی‌ام را به دست آوردم.
سؤال: میزان دارو به چه مقدار بود؟
جواب مسافر بهزاد: طبق پروتکل کنگره که در حال حاضر خود من هم انجام می‌دهم، هفته اول ۰٫۳ سی‌سی در یک وعده، هفته دوم ۰٫۳ در دو وعده و هفته سوم ۰٫۳ در سه وعده و پله‌پله تا سقف۱/۵ سی‌سی و بعضاً بسته به حال رهجو تا ۲ سی‌سی هم بالا می‌رود، برای خود من تا ۲ سی‌سی بالا رفت و بعد کاهش انجام می‌شود تا باز به میزان ۰٫۳ در یک وعده برسد و سفر تمام بشود.
سؤال: مشکلات خوابتان برطرف شد؟
جواب مسافر بهزاد: قبل از مصرف خواب منظمی داشتم و با مصرف شیشه کم‌کم به‌هم‌ریخته شد، اما در کنگره یاد گرفتم که باید خواب شب را تنظیم کنم و طوری برنامه‌ریزی کردم که رأس ساعت ۱۱ بخوابم و ساعت ۵ صبح هم بیدار بشوم و پارک لاله و استخر هم در این امر مرا بسیار کمک کردند.
سؤال: فرمودید که دپاکین و آسنترا هم مصرف می‌کردید، با شروع درمان مصرف قرص‌ها هم کاهش داده شد؟ بله اوایل سفر، وقتی‌که میزان دارو رو به افزایش رفت، راهنما قرص‌ها را هم کاهش داد و هنگامی‌که به سقف تعیین‌شده رسیدم، دیگر هیچ قرصی مصرف نمی‌کردم.

مشارکت مسافر محمدرضا
اگر بخواهم از قبل کنگره بگویم، آدمی پرخاشگر و زودرنج بودم و در هفته چندین بار با مشتری‌های خودم درگیر می‌شدم، کوچک‌ترین حرکت موجب درگیری می‌شد و هرچند که نمی‌خواستم اما به وجود می‌آمد و بارها و بارها می‌خواستم که شیشه را خودم در خانه کنار بگذارم، اما موفق نمی‌شدم و برای اینکه خانواده را مجاب کنم بگویم مصرف نمی‌کنم مجبور می‌شدم دروغ بگویم، و تنها چیزی که خانواده‌ام متوجه می‌شدند من دارم دروغ میگویم، چون زمانی که من شیشه می‌کشیدم محبت می‌کردم، لبخند همیشه روی لبانم بود، و زمانی که من به خانواده می‌گفتم که من دیگر مصرف نمی‌کنم، به‌محض اینکه این محبت و لبخند می‌آمد روی لبانم همه متوجه می‌شدند که یک‌بار دیگر دارم مصرف می‌کنم، و این برایم واقعاً عذاب‌آور بود چون می‌خواستم به خانواده این محبت را همیشه داشته باشم اما خب در توانم نبود که این کار را بخواهم انجام بدهم، در حین ناباوری وارد کنگره شدم، چون همان‌طوری که در جامعه بارها و بارها شنیده بودم که شیشه درمان ندارد، به درخواست همسرم وارد کنگره شدم، روزهای اول درواقع نمی‌توانستم قبول کنم یک چنین جایی می‌تواند من را به درمان برساند، شاید هفته اول هنوز به آن باور نرسیده بودم، اما ناگهان دیدم تغییراتی در من به وجود آمده، چیزی که فکر نمی‌کردم بخواهم چند روز مصرف نکنم، چیزی که فکر می‌کردم هیچ‌وقت نتوانم آن محبتی که، نه با خانواده‌ام، با مشتری‌هایم حس بهتری داشتم یعنی برخوردم طوری شده بود که می‌توانستم به‌راحتی با آن‌ها ارتباط برقرار کنم، این باعث شد دلگرمی من دوچندان شود، حرکت من را هم بهتر کرد، شب‌ها نگاه می‌کردم به‌راحتی می‌توانم بخوابم، و چند ماه سفر بودم که راهنمایم به من گفتند شروع کن برو استخر، من از دماوند میایم، ازآنجا بلند می‌شدم می‌رفتم استخر شیرودی تهران، خب برایم خیلی سخت بود، ساعت چهار صبح بلند می‌شدم تا برسم به آنجا می‌شد پنج که استخر باز می‌شد و می‌رفتم، خب این چیزی بود که به‌هیچ‌عنوان قبل از مصرف نمی‌توانستم اصلاً انجام بدهم، توان بلند شدن از خواب را نداشتم که بخواهم این کار را بکنم، اما زمانی که برمی‌گشتم نگاه می‌کردم شاداب هستم و می‌رفتم سر مغازه می‌رسیدم و کارم را هم انجام می‌دادم، این بود که الآن هم در حال حاضر تقریباً یک سال و خورده‌ای هست که راهنما هستم و رهجو هایی را هم زیر دست خودم دارند آموزش می‌بینند، و از این موضوع هم بسیار خوشحال هستم، ممنونم به من وقت مشارکت دادید، تشکر

سؤال؟
سلام دوستان من شهرام هستم یک همسفر، من سؤالی که دارم این هست که شما قبل از اینکه وارد کنگره بشوید، آیا تجربه‌ی مصرف تریاک را داشتید؟
قبل از اینکه شیشه مصرف کنم بله داشتم، من به‌واسطه‌ی اینکه دیگران می‌گفتند اگر شیشه مصرف کنید تریاک را می‌توانی کنار بگذاری به دام شیشه افتادم و آخرین آنتی ایکس من شیشه بوده.

سؤال؟
یعنی زمانی که داشتید شیشه مصرف می‌کردید تریاک هم می‌کشیدید؟
اوایل مصرف می‌کردم اما بعداً دیگر نه.

سؤال؟
چه چیزی باعث شد که بعد از ورود به کنگره همان تریاک را درواقع به شکل اوپیوم تینکچر استفاده کردید و جواب گرفتید؟ با این تفاوت که قبل از کنگره تریاک مصرف می‌کردید و باعث درمان شما نشد ؟
اولین قدمم این بود که می‌خواستم به آن حال خوب برسم، دومین نکته این بود که من دیگر تریاک را به‌عنوان تریاک نمی‌دیدم و به‌عنوان دارو آن را من می‌دیدم، همان‌که دارو بود ذهن من را درگیر نشئگی دیگر نمی‌کرد.

سؤال؟
زمانی که اوپیوم تینکچر را شما شروع کردید از چه زمانی درواقع علائم کمتر شد؟
من تقریباً هفت هشت روز اول هنوز به آن باور نرسیده بودم و بعد از شاید دو سه ماه هنوز آن باور به وجود نیامده بود، یک روز راهنمایم گفت فکر می‌کنی واقعاً هنوز ذهنت درگیر مواد هست؟ گفتم آره، گفتند اگر این‌جوری هست یک سقوط آزاد می‌خواهم به شما بدهم می‌خواهم ببینم چطوری هستی، آن سقوط آزاد من را متوجه کرد که اصلاً بااینکه سه‌دهم مصرف می‌کردم، شاید سینه‌خیز راه می‌رفتم یعنی آن‌قدر این دارو من را از شیشه دور کرده بود و وابسته‌ی خودش کرده بود که بتوانم به حال خوش برسم، تشکر.

سلام دوستان امید هستم یک مسافر؛ تخریب بیش از دوازده سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه، یازده ماه و یک روز سفر کردم، روش دی اس تی، داروی درمان اوتی، به راهنمایی استاد عزیزم آقای کیان متولیان، رهایی پنجاه‌وهشت روز، در ضمن مسافر سیگار هستم، ده ماه و بیست‌وسه روز سفر کردم، روش دی اس تی، داروی درمان نیکوتین خوراکی، راهنما آقای کیان متولیان، رهایی بیست‌وهشت روز.
در مورد تخریب‌های شیشه اگر بخواهم بگویم من اول قبل از شیشه را میگویم، من تخریب انواع مواد مخدر را داشتم، از قرص تا تریاک و شیره و متادون و ترامادول و... در این دورانی که این مواد را مصرف می‌کردم هیچ‌کدام از تخریب‌هایی که روی شیشه سراغم آمد حس نکردم من، واقعاً شیشه برای من یک نقطه‌ای بود که ته تاریکی بود و انتهای سقوط من بود، قبل از اینکه مصرف‌کننده شیشه شوم من مواد دیگری را هم مصرف می‌کردم و به روش سقوط آزاد در خانه به روش‌های خودم ترک کردم، مدت دو سال و نیم از مواد مخدر دور بودم اما حالم به‌شدت خراب بود ازلحاظ روحی و ازلحاظ رفتاری، حالا ازلحاظ جسمی به قول آقای مهندس میگویند که یک درصد آن درست می‌شود اما اکثراً روی من مانده بود که یکجایی عود کرد و آمدم بعد از دو سال و نیم مصرف نکردن، مصرف‌کننده شیشه شدم و کارم کم‌کم به جایی رسید که روزی چهار و نیم الی پنج گرم شیشه به روش‌هایی که اصلاً به عقل جن هم نمی‌رسید مصرف می‌کردم، فقط می‌گفتم بیشتر مصرف کنم و تمام فکر و ذکرم این بود که بیشتر مصرف کنم، خودم را به حالت یک کارتن‌خواب بااینکه خانه، زندگی، کار داشتم اما به خاطر اینکه دوست‌هایی را دیده بودم که جلوی چشم خودم شیشه مصرف کرده بودند و توهم‌هایشان را دیده بودم حالشان را دیده بودم، خودم را همان اوایل مصرف شیشه به حالت کارتن‌خواب درآوردم، همه مثلاً در خانه بودند من می‌رفتم یک طبقه خالی بود در زمستان روی سرامیک سرد می‌خوابیدم به خاطر اینکه آسیبی به کسی نرسانم و جالب این بود که می‌دانستم این کارها را بعداً باید با مصرف شیشه انجام بدهم و شاید به خانواده‌ام آسیب برسانم، با مشکلاتی که با پدرم دارم شاید به پدرم آسیب برسانم اما خب نمی‌توانستم شیشه را کنار بگذارم، هرچقدر تلاش می‌کردم نمی‌توانستم تا اینکه بعد از تقریباً دو سال و خورده‌ای مصرف شیشه، می‌خواستم بروم یک کلینیک که اسمش را نمی‌برم در تهران برای درمان، پارسال بود صحبت کردم آن موقع بیست تومان گفت که نُه روز آنجا بخوابی حالا دیگر نمی‌دانستم روش‌هایشان چه هست فقط می‌گفتم که از شر این شیشه خلاص بشوم، به پیشنهاد پسر خاله‌ام آمدم در کنگره شعبه رودهن و اتفاقاً با همین دوستمان آقا محمدرضا در یک لژیون آمدم کنار ایشان و شروع کردم و نشستم و چیزی که یاد گرفتم در کنگره این هست که اول باید همه چی را رک و راست بگویم، از وقتی‌که آمدم نشستم جلسه اول تازه واردین شروع کردم به گریه کردن چون واقعاً خسته شده بودم از مصرف شیشه و هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد و آمدم آنجا بچه‌ها را دیدم که نشسته‌اند در جلسه من فکر کردم این‌ها همه یا دکترند یا یک کاره‌ای هستند بالاخره همه یکدست لباس سفید، ترگل پرگل و همه خوش‌تیپ، بعداً که می‌دیدم بچه‌ها صحبت می‌کردند، بله ایشان مثلاً ده سال تخریب تریاک داشته و یا تخریب فلان مواد را داشته، گفتم به خدا اولین و آخرین جایی که بتواند من را درمان کند همین‌جاست، ازآنجاکه رفتم بیرون جلسه اول رفتم داروخانه خودم را وزن کردم، پنجاه کیلو و هشت‌صد گرم بودم من وقتی‌که وارد کنگره شدم جلسه اول، آمدم در کنگره و بعد از یک مدت مصرف شیشه همان اوایل تا بروم در لژیون و معرفی بشوم شیشه‌ام را مصرف کردم تیپر کردم آمدم پایین، جالب برایم این بود که خودم نمی‌توانستم در خانه، می‌خواستم اما نمی‌توانستم بیاورم پایین اما یک راهنمای تازه واردین به من گفت این کار را انجام بده مثلاً امروز سه گرم کشیدی جلسه بعدی آمدی سعی کن دو گرم مصرف کنی و جلسه بعدی میایی سعی کن یک گرم مصرف کنی که بتوانی وارد لژیون بشوی، این‌ها برایم جالب بود که من را در کنگره ماندگار کرد که این فرمان‌برداری از کجا می‌آید، در همان سه جلسه اول آمدم روی اوتی و داروی اوتی من هم از سه‌دهم شروع کردم و روی چهاردهم سقوط آزاد رفتم که همان سقوط آزاد باعث استارت سریع من شد که یک سفر خیلی عالی را داشتم، برای من غیرقابل‌باور بود که من ساعت سه نصف شب بلند شوم و از رودهن بیایم پارک طالقانی، برایم غیرقابل‌باور بود که الآن من بروم ورزشگاه شهید شیرودی با بچه‌های تیم راگبی ورزش کنم، هشت دور نُه دور دور زمین چمن بدوم، بعدازآن بروم تمرین کنم، راگبی بازی کنم و یا همین‌جا در پارک فوتبال بازی کنم با بچه‌ها و اینکه ساعت شش صبح بلند شوم و بروم سرکار، منی که در دوران مصرف شیشه‌ام یک‌بار خوابم برده بود، همیشه سعی می‌کردم برای اینکه روز بتوانم بروم سرکار و از کسی حرف نشنوم، غرور داشتم منیت داشتم، سعی می‌کردم شب‌ها مصرف کنم که صبح خواب نمانم، می‌دانستم اگر خوابم ببرد دیگر بیدار نمی‌شوم، خاطره‌ای که یادم هست یک‌بار خوابیده بودم آتش‌نشانی
آمده بود در را باز کرده بود و حتی  در خانه‌ای مرا شکسته بودن و فکر کرده بودن من مردم واقعاً و عین یک جنازه وسط خانه افتاده بودم  که هیچ توانی نداشتم واقعاً میگم مانند یک کارتون خواب بودم کلید انداختن در را که باز کردن  من بیدار شدم برای اینکه کسی به من حرفی نزند؛ اما الآن راهنمایم به من گفت چند روز رها شدی گفتم 58 روزه و گفت  برویم  لژیون پزشکان از سرگذشت خودت بگو از تجربه قبل کنگره خودت بگو الآن هم که حالم خوب است الحمدالله سرکار می‌روم و مرسی که از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

سؤال؟
انگیزه‌ای که باعث شد که وارد درمان بشوید  و کل مواد رو قطع بکنید چه مسائلی بود؟
انگیزه اینکه واقعاً خسته شده بودم از مصرف مواد مخدر به‌عنوان یک جوان 30 ساله بودم و گفتم تا کجا باید این مسیر را  ادامه بدم من که قبلاً با تریاک و شیره این مسیر را آمده بودم به کجا رسیدم  به هیچی و هر چی هم  پول بود خرج می‌شد و
نه می‌توانستیم به پدر و مادر خودم محبت کنم. من خواهرم هفت سال ازدواج کرده در این هفت سالی که  مصرف‌کننده بودم دو بار یا سه بار شاید من  منزل خواهرم شاید رفته باشم. ارتباط نمی‌توانستم برقرار کنم حالم بد بود بااینکه می‌گفتم می‌خندیدم ولی از درون حالم بد بود و بیشتر سعی می‌کردم خودم را گوشه‌گیر کنم و انگیزم این بود زندگی کنم واقعاً یک زندگی سالم داشته باشم.

سؤال؟
فرمودید که  من روش‌های مصرف عجیب‌وغریب شیشه را داشتم، در صورت امکان آن روش‌ها را بیان کنید؟
روش عجیب‌وغریب یکی اینکه خوراکی بود که با آبمیوه و نوشابه مصرف می‌کردم. یکی هم که خیلی مصرف من را افزایش داد، شاید تعجب باشد من به راهنمایم خود هم گفتم که روزی  4 گرم 4.5 گرم شیشه مصرف می‌کنم، گفت این توهم می‌زند الآن ولی بعداً که آمدم جلو آن حرف‌ها را تکرار کردم گفت چطوری گفتم با (قل‌قلی و آب انبه) مثل تریاک که با قل‌قلی می‌کشیدم من شیشه رو با قل‌قلی می‌کشیدم و هیچ زمانی مزه‌ای بعد شیشه رو حس نکردم و مصرفم بالاتر می‌رفت و برایم مثل دود قلیان شد.

نگارش: کمک راهنما علی و بهمن
تهیه و تنظیم: کمک راهنما سعید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .