گرفتاری در دام اعتیاد موضوعی است که تاریخچه آن به زمان باستان میرسد و از همان زمان دسترسی انسان به برخی مواد طبیعی و ایجاد تغییر در آن باعث بروز و ظهور موادی شد که مصرفش انسان را دچار اختلال جسمی و روحی میکرد.
امروز این اشرافِ انسان به مواد مختلف طبیعی و شیمیایی باعث شده تا دهها ماده مخدر را در سطح جهان داشته باشیم و میلیونها انسان گرفتار آن باشند. اما مسئله اصلی نگرش و موضعگیری در مورد این مسئله است. آیا ما میتوانیم اعتیاد را برچینیم یا همچنان باید باور کنیم که اعتیاد درمانی ندارد و حتی اگر شخصی ترک کند بازهم از ذهنش خارج نمیشود و امری نفوذناپذیر است.
اما این مسئله از سوی یک متخصص درمان اعتیاد که بیش از ۴۰ دهه از عمر خود صرف این موضوع کرده است، کاملاً متفاوت است. مهندس دژاکام خود از جمله افرادی است که سالها مبتلا به اعتیاد بوده و به سبب فشارهای شدید اجتماعی و محدودیتها و تابوها نمیتوانست موفق به ترک اعتیاد شود. اما نهایتاً به سبب علاقه و توانمندیهای علمی در این حوزه توانست با شناخت درمان اعتیاد خودش را نجات دهد.
در زیر صحبتهای ایشان در مورد عوامل ابتلا، شناخت و درمان آن و البته دستاوردهای ارزشمندی که از طریق روشهای درمان اعتیاد بدست آوردهاند را میخوانید:
من سالها درگیر اعتیاد بودم و هر بار که میخواستم با روشی از دست اعتیاد رهایی یابم با شکست مواجه میشدم و بیش از ۱۲ سال طول کشید تا توانستم از بند اعتیاد رهایی شوم. چرا که این اعتقاد بر جامعه حاکم شده بود که اعتیاد درمان ندارد. نهایتاً در یک ماه رمضان با توجه به اینکه میخواستم روزه بگیرم، به این نتیجه رسیدم که چطور و چه مقدار و چه زمان میتوان مصرف کرد تا مشکلی پیش نیاید.
بعد از گذشت یک سال که توانستم مصرف را مدیریت کنم، برای ترک اعتیاد اقدام کردم. چرا که تمامی موارد و زمانهای نیاز را تشخیص داده بودم و توانستم با مدیریت مصرف مواد از دام آن رهایی یابم و تمام تجارب خود را در کتاب عبور از منطقه
۶۰ درجه زیر صفر نوشتم. این کتاب اکنون چاپ شصت و هفت را پشت سرگذاشته و در مجموع به بیش از ۲۰۰ هزار جلد رسیده است.
در این کتاب گرههای کور اعتیاد را باز کردم و در آن برای تمامی اقشار جامعه که درگیر این آفت شدهاند راهکار مناسب ارائه دادم. روشن کردن گرههای کور، علت شکستها،
نافرجامیهای روانی را در این کتاب مشخص کرده و شرح دادهام که جهان هنوز متوجه درمان اعتیاد نشده و دانستههای ما در مورد اعتیاد یک توهم است.
در سال ۱۳۷۵ شروع کردم به درمان و در سال ۱۳۷۶ دوره درمان را پشت سر گذاشتم. در سال ۱۳۷۷ شروع به تشکیل یک NGO کردم تا اطلاعاتم را به دیگران منتقل کنم. این کار را با تشکیل جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ انجام دادم و پس از آن به دنبال مجوزها رفتم و در سطح ملی از وزارت کشور اجازه کار گرفتم. امروز بالغ بر ۱۳۰هزار عضو رسمی داریم که حق عضویت میدهند و بالغ بر ۱۴ هزار نفر تحت درمان داریم. تاکنون در طول ۲۴ سال موفق شدهایم بیش از ۵۰ هزار نفر را به درمان واقعی برسانیم. درحالی که در دنیا نمونهای از این افراد را پیدا نمیکنید. چون دنیا باوری به درمان قطعی اعتیاد ندارد.
همچنین بیش از ۱۰۰ نمایندگی در سراسر کشور داریم که خدمات ارائه میکنند. شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور این مراکز گسترده شدهاند و در کنار آن مراکز ورزشی نیز احداث کردهایم.
آزمون کمک راهنمایی برگزار میکنیم و جالب است که برای این دوره آزمون حدود ۸ هزار و پانصد نفر از خود اعضا و خانوادههایشان ثبتنام کردهاند تا بتوانند در این مجموعه فعالیت سازنده و البته رایگان داشته باشند.
از این آزمون دهندگان در حدود هزار نفر قبول میشوند که برای چهار سال در مقام کمک راهنمایی به دیگران خدمت میکنند. یکی از دلایل ابتلا به اعتیاد "الکی معتاد شدن" است.
در بیان علل اصلی بروز اعتیاد در افراد، همواره دلایل اجتماعی در مسئله بروز اعتیاد مطرح بوده و من یک دلیل دیگر به آن اضافه میکنم و آن " الکی معتاد شدن" است که هیچ معیاری ندارد. نه فرزند طلاق بودن، نه بیکاری، نه بیسوادی، نه فقر و ... هیچکدام عامل آن نیستند. البته اعتیاد در یک بستر رشد میکند اما نمیتوانید علتی برای آن بیابید. نمیتوانید بگویید برای فقر است
میبینید که ثروتمندان هم مبتلا هستند، میگوئید برای بیکاری است میبینید که شاغلین بیشتر مبتلا هستند، میگوئید برای کمسوادی است میبینید از پزشک و مهندس و استاد دانشگاه و ... درگیر آن هستند، میگویید علتش طلاق است میبینید که در خانواده سنتی و منسجم هم گسترده شده است، میگوئید برای تجرد میبینید که متأهلین بیشتر مبتلا هستند،
میگویید عدم آگاهی است میبینید که در بالاترین سطوح علمی مبتلا هستند؛ حتی میبینیم که در حلقه مبارزین با اعتیاد هم افراد مبتلا حضور دارند.
لذا هیچ دلیل خاصی برای آن وجود ندارد و ما درگیر یک سری باورهای غلط هستیم که همچنان هم وجود دارد. باورهایی ذهنی مثل اینکه میگویند اگر فردی یکبار مواد مصرف کند دیگر معتاد است. اما چنین چیزی وجود علمی ندارد و یک نفر حداقل در اثر ۲۰۰ بار مصرف معتاد خواهد شد. اما ضررش کارساز است و شکی در آن وجود ندارد.
مواد مخدر برای مصرفکننده انرژی آفرین است. مسئله دیگر این است که بدون تعارف مواد مخدر به مصرفکننده یک چیزی میدهد یک امتیاز به فرد میدهد. این مواد از زمان باستان بوده و مصرف آن یک افزودهای برای مصرفکننده داشته است. این افزوده همان انرژیهای نهفتهای است که درون انسان وجود دارد و باعث میشود که این انرژیها خیلی سریع بالا بیاید و آزاد شود.
هیچ نوعی از مواد مخدر به انسان انرژی نمیدهد بلکه این زمینه را فراهم میکند انرژی درونی انسان سریعتر آزاد و مصرف شود. برای تشبیه این مورد میتوان به یک چراغنفتی اشاره کرد که شما فتیله آن را بالا بکشید نور بیشتر میشود اما از سوی دیگر نفت و سوخت درون آن به سرعت تمام خواهد شد. مواد مخدر دقیقاً همین کار را انجام میدهد.
فرد کامیون دارد، میخواهد بیدار بماند، مواد مصرف میکند تا خوابش نبرد، دانشجو میخواهد درس بخواند و از انرژی بیشتری برای خواندن بهره ببرد مواد مصرف میکند، خواننده میخواهد بخواند یا بنوازد مواد مصرف میکند تا تمرکزش بیشتر شود، ورزشکار
میخواهد ورزش کند مواد مصرف میکند تا خسته نشود و تمرین بیشتری انجام دهد، بازیگر و هنرمند است و استرس دارد مواد مصرف میکند تا آرام شود. در تمام سطوح این افزوده مورد توجه انسانها قرار میگیرد. معتادها انسانهای کمعقلی نیستند. لذا باورهای ما اکثراً در این باره غلط است. اما هیچکس نیامده اینها را شرح دهد که مواد مخدر مفتی و رایگان به شما انرژی نمیدهد بلکه مواد مخدر انرژی که در بدن نهفته است و برای ۷۰ تا ۸۰ سال باید مورد استفاده قرار گیرد به یکباره تا ۴۰ سالگی مصرف میشود و می بنید که فرد جسمی و ظاهری به نابودی کشیده میشود.
باید اینها را برای جامعه گفت و برای دانش آموزان و دانشگاهیان تشریح کرد که مواد مخدر به لحاظ فیزیولوژی چه عملی انجام میدهد و چه اثراتی بر فرد دارد و چگونه.
صرف اینکه بگوییم اعتیاد بیماری است که کفایت نمیکند. باید دلایل بروز و درمان این بیماری را تشریح کرد. مشکل ما در امر اعتیاد این است که گمان میکنیم این موضوع را
میشناسیم درحالی که اطلاعات عمومی درباره آن بسیار محدود است.
وقتی معلمین پرورشی ما در مدرسه و پدر و مادر در منزل نمیدانند اعتیاد چیست چه چیزی را میخواهند آموزش دهند. در بحث علمی و تخصصی نیز ما دچار فقدان آموزش هستیم. به عنوان مثال ما بیش از دو هزار مقاله آی اس آی در مورد مواد مخدر شیشه داریم اما حتی یکی از این مقالات قادر به درمان اعتیادِ یک معتاد نیست. چون اعتقادی به درمان وجود ندارد. ما مشکل اساسی در این چرخه داریم که چه کسی آموزش دهد، چه چیزی را آموزش دهد و کجا آموزش دهد. در یکی از نشستهای اخیر در مورد نجات معتادین یکی از سخنرانان بیان داشت که در سال گذشته ۴۰۰ هزار نفر در حوزه اعتیاد آموزش پیشگیری دادهایم، درهمان جمع یکی به وی گفت اگر شما بخواهید الآن۴۰۰ هزار نفر را دور هم جمع بکنید بیش از یک سال طول میکشد چه برسد به این که آموزش پیشگیری دهید!
ما بیش از ۲۴ سال است که در حوزه اعتیاد با بیش از ۱۰۰ مرکز و بیش از دو هزار نفر مربی در سراسر کشور کار میکنیم، توانستهایم فقط حدود ۵۰ هزار نفر را به درمان برسانیم. باید باور کنیم که دچار توهم دانستن هستیم، چرا که ما دانشی در زمینه اعتیاد نداریم و به لحاظ پزشکی هنوز به نقطه صفر اعتیاد هم نرسیدهایم و صورتمسئله آن را نمیدانیم. این عدم دانستن تنها مربوط به ایران نیست. اتفاقاً در خارج از کشور اصلاً به درمان اعتیاد باور ندارند و معتقدند فرد معتاد هیچگاه به درمان قطعی راه پیدا نمیکند. در حال حاضر ما (جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰) با ارائه مقالات و سخنرانیهای علمی و تخصصی در مورد اعتیاد، مورد توجه دانشگاههای و
پژوهشگاههای خارجی قرارگرفتهایم و از ما دعوت میکنند تا در مورد دستاوردهای خود در حوزه اعتیاد صحبت کنیم. اما در داخل چندان مورد توجه قرار نگرفتهایم. این بیتوجهی به حدی است که حتی کسی نسبت به ادعاها و مدعیات ما طی این ۲۴ سال هیچ سؤالی نمیکند که ببیند ما راست میگوییم یا دروغ و اگر میگوییم اعتیاد درمانپذیر است و اینکه میگوییم در کشور توهم دانستن در مورد اعتیاد وجود دارد، منظور و هدفمان چیست.
آموزش اعتیاد را باید در سنین مختلف مورد توجه قرار داد. ما باید آموزشهای اعتیاد را در سطوح مختلف سنی مورد توجه قرار دهیم. برای کودکان باید در قالب انیمیشن و نقاشی و شعر آموزش اعمال شود و در سنین بالاتر باید براساس کتب و مقالات مختلف ارائه گردد. اگر کتابهایی که ما در این باب نوشتهایم غلط است با آن برخورد کنید و اگر صحیح است چرا در دانشگاهها تدریس نمیشود و بر اساس آن جامعه را آموزش نمیدهیم.
ما در بحث اعتیاد به خاطر ندانستن اطلاع نداریم که بدنمان انواع مواد مخدر را تولید میکند. موادی که بدن ما تولید میکند دهها برابر مرفین قدرت دارد. اما وقتی ما از بیرون مخدر مصرف میکنیم، تولید مواد در داخل بدن متوقف میشود. باید به جوانان بیاموزیم که اگرچه این مواد به تو انرژی میدهد اما کارکردش مخرب است و عملکرد داخلی بدنتان را مختل میکند. این مسائل را باید شفاف و بیپرده به بچهها آموخت. با ترساندن که نمیتوان پیشگیری کرد و با زندان که نمیتوان درمان نمود. باید حقایق را گفت اما ابتدا باید از این حقایق اطلاع داشته باشیم.
متأسفانه در جامعه ما فرد معتاد را یک خسران زده بی امید نگه میدارند و این برخورد و رویکرد هم از جانب خانوادهها نیز تشدید میشود و نتیجه آن میشود که فرد از خانواده طرد میگردد. طرد شدن از خانواده همانا و ورودش به ورطه نابودی همان...! اعتیاد یک "قائله ناتمام" است
ما در روانشناسی یک اصلی به نام "قائله ناتمام" داریم.
هر قائلهای که ناتمام باشد تمام انرژی بدن را میگیرد. به عنوان مثال شما با کسی دعوا دارید و این دعوا حل نشده باقی بماند؛ تا زمان رفع اختلاف شما باید برای آن وقت و هزینه و انرژی از اعصاب و روان و جسمتان بگذارید. اعتیاد هم همینگونه است شما تا آن را برطرف نکنید هر روز از شما انرژی میگیرد.
امروزه در تمام دنیا مسئله الکلیسم و اعتیاد مصداق قائله ناتماماند. طرف ۲۰ سال است که مواد مصرف نمیکند یا الکل نمیخورد اما هر روز صبح که از خواب بیدار میشود ذهنش درگیر مواد و الکل است. هرچند که مصرف نمیکند، اما این قائله برای وی تمام نشده و همچنان باز است.
خانوادهها در حل شدن این قائله ناتمام بسیار مؤثر هستند. اما خانوادهای که آموزش ندیده حتی میتواند تخریبهای اعتیاد را تشدید هم بکند. لذا ما در امر آموزشهای پیشگیری و درمان علاوه بر بیماران اعتیاد، خانوادههای آنها را نیز تحت چتر آموزشی قرار میدهیم. در سطحی بالاتر ما در حوزه تربیت و آموزش مربیان نیز فعالیتهای علمی و آموزشی حرفهای در دستور کار داریم.
درمان اعتیاد نیاز به دو بال دارد یکی خود فرد معتاد است و دیگری خانواده میباشد. لذا اگر خانوادهها در این مسیر همراهی و هماهنگی نداشته باشند کار بسیار دشوار و سخت خواهد بود.
در آموزش به خانوادهها اولین قدم این است که به طور سرخود و از روی همان توهم دانستن اقدام به برخورد و یا درمانهای سلیقهای نکنند. در مسیر اجرا پیش از هر چیز باید به خانواده تأکید داشت که از اعتیاد عضو مبتلا هول نکنند و نترسند. بدانند که اعتیاد قابل درمان است. دوم باید صبر و حوصله بالایی داشته باشند چرا که دنیا به آخر نرسیده است. اعتیاد بیماری بدی است اما انقدر بد نیست که از آن قطع امید کنیم.
باید نیازهای معتاد در خانواده و اجتماع درک شود. در تشریح این برخورد خانوادهها باید بگوییم که حداقل تخریب در بحث اعتیاد مصرف آن است. یعنی یک فرد در سر یک ساعتی باید مواد مصرف کند. این حداقل آسیب اعتیاد است. اما همین آسیب حداقلی وقتی تبدیل به تابو شود و فرد نتواند سر ساعت مصرف کند و یا نتواند مواد تهیه کند و یا جامعه با آن برخورد سلبی داشته باشد، به بلایی بزرگ تبدیل خواهد شد.
درکشورهایی همچون آلمان ما اتاقهای تزریق هروئین داریم. بنده در سفری که به آلمان جهت شرکت در یک کنفرانسی رفته بودم مشاهده کردم که افراد در یک ساعت زمانی مشخص
می آمدند به یک محل کلینیک موادشان را تهیه میکردند و امکانات تزریق هم به آنها داده میشد و مصرف میکردند و بعد میرفتند سرکار و زندگیشان.
حال برخورد ما با همین حداقل تخریب اعتیاد به چگونه است؟! فرد را از خانه بیرون میکنیم، جا ندارد بخوابد، جا ندارد مصرف کند، دیگر پولی برای تهیه مواد نخواهد داشت و مجبور به سرقت میشود. او را میگیرند و میزنند و انواع برخوردهای دور از شأن انسانی توسط افراد دور و نزدیک با وی صورت میگیرد. اینجاست که فاجعه شکل میگیرد.
اگر ما در برخورد با اعتیاد و فرد مبتلا بترسیم، دچار انحراف خواهیم شد. چرا که ترس تفکر را میخورد. ما آنقدر در برخورد با اعتیاد برای خود تابو و ترس ایجاد کردهایم که اجازه نمیدهیم فرد معتاد درصدد بازگشت به زندگی سالم برآید. چرا که با انواع و اقسام اقدامات و اظهارات آنها را به عنوان انگلهای جامعه معرفی میکنیم. درحالی که آنها جنایتی انجام ندادهاند و فقط مواد مصرف میکنند که میتوان با استفاده از آموزش و اقدامات مناسب این مصرف را کاهش و در مرحله بعدی قطع کرد.
نداشتن برنامه برای جوانان بستر فزاینده اعتیاد است. به عنوان مثال در مورد مصرف شیشه در کشور ما یک نگاه ترسناکی وجود دارد که فرد شیشهای را همچون یک هیولا تلقی میکنند. بنده منکر حوادث تلخ و ناگواری که براثر توهمات شیشه رخ داده نیستم اما به عنوان یک متخصص در این زمینه باید بگویم که در سیکل درمان اعتیاد، ترک شیشه از راحت ترین موارد ابتلا به مواد مخدر میباشد و برخلاف باورهای عمومی، تریاک به سبب داشتن چندین ماده مخدر درونش از سختترین موارد ترک اعتیاد است.
امروز ما شاهد تغییر سن مصرفکننده و تغییر مواد مخدر در میان نسل جوان هستیم. امروز ما شاهدیم که در کوچه و خیابان و پارک و داخل ماشین و در معابر عمومی جوانان دختر و پسر بدون اینکه ترسی داشته باشند و یا استرسی اجتماعی از برخورد به خود راه دهند، گرس(ماریجوانا) را دود میکنند و عین سیگار میکشند. نه نیازی به اسباب و بساطی و نه جا و مکان میخواهد که فرد درگیرش باشد.
ما تعابیر سنتی و مفاهیم ارزشمندی در کلام داریم که بازگو کننده شرایط امروز ماست. از قدیم گفتهاند که "باید نفس را سر کار بگذاریم، و گرنه او ما را سرکار خواهد گذاشت." نفس انسان نیازهایی دارد و شرایطی را میطلبد که با آن سرگرم، درگیر و حتی وارد مبارزه شود. اما ما چه چیزی برای ارائه به این جوانان داریم.
ما داشتهای برای ارائه به این جوان نداریم و بعد انتظار داریم پا به خطا نگذارد.! یک استخر بخواهد برود حداقل باید ۱۰۰ هزار تومان هزینه بلیط کند، سینما بخواهد برود همینطور، ورزش بخواهد بکند باید حداقل ماهی ۵۰۰ تا یک میلیون تومان پول باشگاه بدهد، حتی با گوشی موبایلش بخواهد در فضای اینترنت سرگرم شود باید ماهانه کلی پول بسته و حجم بدهد. انجام دیگر تفریحات همچون اسکی و شهربازی و مسافرت و... حرفی برای گفتن باقی نمیماند. شما نمیتوانید مدام به جوان بگویی برو کتاب بخوان برو کتابخانه اوقات فراغت را آنجا بگذران.!
در مقابل این کمبودها بنا بر نیاز و هیجان جوانی دورهم جمع میشوند و دُنگی یک پک گل میخرند و میکشند و برای خودشان اوقات مفرح ایجاد میکنند. ما هیچ بستری برای رفاه و سرگرمی در جامعه نداریم. شما گندم را روی آسفالت بریزید که درنمیآید.
امروز جوانان حتی امیدی به دانشگاه و تحصیل هم ندارند و به این باور رسیدهاند که مثلاً درس بخوانم که چه شود؟ مدرکم را چه کار کنم؟! اینها همه ضعفهای ما در بسترسازی اجتماعی است. ما بستر نداریم اما توقع محصول از زمین کاشت نشده و بیآب و خاک داریم. متأسفانه به علت نبود این امکانات و بسترها، فاصله بین مواد مخدر و جامعه بسیار کم شده است.
در همین مورد هم ما باید بازگردیم به بحث آموزش چه در سطح جامعه و چه در سطح کلان. ما در امر آموزشهای اجتماعی در بستر کلان کار کارشناسی انجام ندادهایم و حتی میتوان گفت که یک همگرایی ملی در این مسیر وجود ندارد. ما به عنوان یک مرکز و پایگاه درمانی در حوزه اعتیاد که قادر به درمان این معضل نیستیم، چون توان ما محدود است و میطلبد که تمامی
دستگاهها با امکانات و تواناییهای خود سهمشان را در این مسیر ادا کنند.
به عنوان مثال شما در شبکههای مختلف تلویزیون در یک لحظه میبینید که در چند شبکه برنامه آموزش آشپزی برای مردم گذاشتهاند، اما شما یک برنامه آموزشی و آموزنده در حوزه اعتیاد در تلویزیون کمتر مشاهده میکنید.
اما به نظر من این آموزشها باید از دانشگاه سیراب شود و از کسانی که در مورد اعتیاد مطالعه میکنند آغاز شود. باید اعتیاد را آنطور که هست بخوانند و مورد بررسی قرار دهند؛ نه آنطور که توهمات در مورد آن تبدیل به دانش و باور شده است. اگر ما در دانشگاه این موضوع را درست و کارا دنبال کنیم، میتوانیم به سطح بالایی در حوزه دانش اعتیاد در جهان برسیم. دانشی که امروز در مجموعه ما "کنگره ۶۰" وجود دارد حداقل بیست سال از انستیتوی تحقیقاتی سوءمصرف مواد مخدر ایالت متحده آمریکا (NIDA) جلوتر است. ما با امکانات کمی که داریم در حال تربیت مصرفکنندگان درمان شده به عنوان مربی هستیم. اما اگر این تربیتها در سطح دانشگاه و متخصصین باشد قطعاً اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.
متأسفانه متخصصین ما چشمشان به غرب است و باعث شده تا ما برای جلب توجه متخصصان داخلی، مقالات و پژوهشهای تخصصی را ابتدا به مراکز علمی و مجلات تخصصی در خارج بفرستیم. وقتی آنها کار کنند آن وقت در داخل به آنها توجه میکنند.! ما مقالاتمان را به آمریکا میفرستیم آنجا منتشر میکنند، بعد در داخل آن را میپذیرند.!
دانش درمان اعتیاد از هتل و همایش حاصل نمیشود. آیا دانش اعتیاد این است که ما یک معتاد درمان کنیم، یا اینکه ما صرفاً مقاله آی اس آی بنویسیم و کنفرانس شرکت کنیم و در هتلهای ۵ ستاره همایش بگذاریم و بنشینیم آنجا و قهوه و کافه گلاسه بخوریم و در مورد دروازه غار و معتادان بی جاشدگان صحبت کنیم! آیا این دانش اعتیاد است؟
دانش اعتیاد این است که ما معتاد را درمان کنیم، جوان را آموزش پیشگیری دهیم، دانشآموز را نسبت به اعتیاد آگاه سازیم، خانواده را در مورد برخورد با اعتیاد آموزش دهیم که جوان معتادش را ترد نکند و به خاطر اعتیاد از هم طلاق نگیرند.
در برخورد با اعتیاد رفتار نهادهای مسئول ما از انتظامی گرفته تا مددکاری با معتاد مناسب نیست. گرفتن معتاد و بازداشت و زندان ایجاد سابقه برای وی تبعات بسیار بدی دارد که حتی اگر از دام اعتیاد رهایی یابد بازهم آن سابقه به عنوان یک داغ همواره بر پیشانی وی چسبیده است.
الآن همه این نهادها کار میکنند اما یک کار واحد را نمیکنند. شما قصد رفتن به شمال را دارید اما مسیر جنوب را انتخاب کردهاید. لذا هرچقدر هم که در این مسیر تلاش کنید و هزینه کنید و وقت بگذارید باز بیفایده خواهد بود و شما را از مقصد دورتر میکند. سازمانها همه کار میکنند و در حد توانشان هم فعالیت دارند و حتی بسیاری از نیازهای مجموعه ما را نیز تأمین میکنند. تصور کنید که ما یک خانهای داریم که پر از کثیفی و آلودگی شده است و میخواهیم آن را پاکیزه نگه داریم اما وقتی جارو میزنیم آشغالها را از گوشهای به کناری دیگر میریزیم از اتاق خواب میبریم گوشه پذیرایی زیر فرش میریزیم، اما بازهم خانه کثیف و آلوده است
ما درمان اعتیاد را نمیشناسیم. دربرخوردمان با اعتیاد و معتاد ما چنین وضعی را داریم. چون درمان را تشخیص نمیدهند و آن را نمیشناسد، خروجی ندارد. به خاطر همین است که شما میبینید برخی از مصرفکنندگان مواد مخدر بعضاً بیش از ۳۰ بار ترک کردهاند. چرا که خانواده یا دوستان آنها را به کمپ میبرند و پولش را جلو جلو میدهند تا وی را نگهدارند نهایتاً بعد از شش ماه رهایش میکنند انگار که از زندان آزاد شده و بعد باز میرود سراغ مصرف مواد. چون متولیان آنها درمان را نفهمیدهاند. اگر ما از طریق صحیح درمان را بفهمیم میتوانیم به نقطهای برسیم که بازگشت نداشته باشد و کاری که یکبار باید انجام شود را ده بار انجام ندهیم.
اکثر افراد مبتلا به اعتیاد به دنبال ترک هستند؛ اما نمیتوانند چون درست درمان نمیشوند. لذا میبینیم که برخی از آنها دست به خودکشی میزنند. نیروهای انسانی و متولیان مبارزه با آن خسته شدهاند، مأموران انتظامی خسته شدهاند، وزارت کشور و ستاد مبارزه با مواد مخدر همه خسته از این همه کار بیحاصل هستند. تمام این مسائل به این خاطر است که ما زبالههای این خانه را مدام از جایی به جایی دیگر میکشیم و هیچگاه به خارج از خانه نمیریزیم این زبالهها و به طور اساسی پاکسازی نمیکنیم.
ما فقط میگوییم اعتیاد بیماری است اما نمیگوییم که چه نوعی از بیماری است، درمانش چیست، راهکارهای رسیدن به نقطه بی بازگشت چیست. ما در این زمینه کار کردیم، چه به لحاظ تئوریک و چه عملی مطالعات و آزمایشات بسیاری داشتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که اعتیاد همانطور که بهصورت تدریجی وارد روح و جسم فرد میشود با همان روش هم میتواند از تنش خارج شود. این مسئله را با آنالیز مخدرهای تولیدی بدن و نیاز به مخدرهای بیرونی مورد بررسی قرار دادیم و با این روش توانستیم به موفقیتهایی که حاصل شده نائل شویم.
اما نکته اساسی و بسیار مهمی که بیش از درمان اعتیاد در این مطالعات و آزمایشات برای ما بدست آمد رسیدن به دستاوردهایی بود که ابتدا از آن بیخبر بودیم. ما در مراکز خود اعتیاد را درمان میکردیم اما به یکباره دیدیم در طی دورههای درمان اعتیاد برخی از مراجعین مدعی میشدند که دردها و بیماریهای لاعلاج و قدیمی آنها درمان شده است. ما درحال درمان اعتیاد بودیم و مراجعینی داشتیم که میگفتند ام اس داشتیم یا سرطان داشتیم و بعضاً نازایی داشتیم که درمان شده است.
ما دسترسی به بیش از ۱۴هزار نفر داشتیم که تحت درمان اعتیاد بودند اما به صورت اپیدمی وار این مراجعات جهت خبر از رفع بیماریهای دیگر ادامه داشت. این افراد برای ما مزیتی بسیار ارزشمند جهت بررسی و آزمایشات مطالعاتی بودند. چرا که در خارج از کشور مثلاً در آمریکا شما اگر آزمایشی را بخواهید به صورت زنده انجام دهید به سختی افراد داوطلب را پیدا میکنید و از بابت آن باید هزینه گزافی بپردازید.
این روند باعث شد تا ما یک تئوری تحت عنوان تئوری "ایکس"را مطرح کنیم. تئوری ایکس میگوید مجموعه ناقلهای عصبی ، هورمونها ، مدیاتورها ، قدرت درونریز و برونریز یک سیستم را تشکیل میدهند تحت عنوان ایکس که در فرد معتاد این سیستم یا همان ایکس آسیبدیده است. در ادامه گفتیم اگر بپذیریم که اعتیاد به سبب برهم خوردن توازن در سیستم ایکس باشد با کم و زیاد شدن مخدرهای درونی و بیرونی بیماریهای مختلف خود را بروز میدهند. حالا اگر ما بتوانیم این سیستم را به حد تعادل برسانیم آیا این بیماری برطرف میشود؟ پاسخ آری است.
اگر ما بتوانیم این سیستم ایکس را بازسازی و متوازن کنیم حداقل ۲۰۰ بیماری را میتوان کنترل و درمان کرد حتی بیماریهای لاعلاج همچون سرطان. ما روی این تئوری تحقیقات را آغاز کردیم و به سمت آزمایشات رفتیم.
در این مسیر دخترم "آنی دژاکام" متخصص بیوشیمی دانش آموخته دانشگاه آزاد برای یک پروژه تحقیقاتی از افرادی که مصرفکننده شیشه بودند قبل از شروع مرحله درمان نمونه خون گرفت تا شش ماه بعد نیز در پروسه درمان و پایان اعتیادشان مجدد از آنها آزمایش خون گرفته شود و نتایج را مورد مطالعه علمی قرار دهیم.
در این آزمایشات و نمونه خونگیری دو ژن به نامهای 5-HTTPLR و BDNF مربوط به حافظه و تصمیمگیری را ملاک آزمایش قرار دادیم. وقتی ما آزمایش را انجام دادیم بعد از شش ماه بیان ژنها تغییر کرد. کیفیت ژنها در زمینه حافظه و تصمیمگیری بسیار ارتقا یافت. نتیجه این آزمایش مقالهای شد و در کنگره بینالمللی دانش اعتیاد ایران مقام اول را کسب کرد و سپس به مجلات آمریکایی دادیم و در آنجا چاپ شد و مورد استقبال قرار گرفت.
در مورد بعدی آزمایشات را به سمت سرطانهای خون بردیم. روی چهار نوع سرطان کشنده خون (ALL.AML.CLL.CML) کار کردیم. با یک گروه از استادان و محققین مرتبط با این حوزه گروههای متعددی از موشها را به این سرطانها آلوده کردیم و مراحل دادن دارو (گاواژ) و سپس کاهش آن را در دستور کار قرار دادیم و بعد از اتمام دوره درمان مغز استخوان آنها را به دانشگاه بریستول انگلستان ارسال کردیم تا در آنجا با تجهیزاتی که دارند بیش از ۱۸ هزار ژن را مورد بررسی قرار دهند. نتایج آزمایشات را که برای ما ارسال کردند بسیار مؤثر و مفید بود و اثرگذاری روی ۱۸۰ ژن و بیان آنها مربوط به سرطان به شکل قابل توجهی مشهود شد.
ما نتایج این آزمایشات را در چارچوب مقالهای در چهار کنگره جهانی در ترکیه، امارات، سوئیس و آمریکا به صورت سخنرانی تشریح کردیم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. دو تا از این سخنرانیها به عنوان بهترین سخنرانی انتخاب شد و دو تا از آنها نیز به عنوان مقاله کلیدی انتخاب شد. بعد در مجلات علمی منتشر گردید و تئوری ایکس مورد توجه کارشناسان قرار گرفت. ما اعتیاد را درمان میکردیم اما به نتایج دیگری رسیدیم و در حقیقت اعتیاد دروازهای برای شناخت و درمان در حوزههای بسیار وسیع را برای ما ایجاد کرد.
به همین سبب ما آزمایشگاه اختصاصی خود را راهاندازی کردیم و قصد داریم در مرحله بعدی روی سرطان سینه و ام اس و کولیت کار کنیم. چرا که این بیماریها همگی با اختلال در سیستم ناقل عصبی بدن شکل میگیرند و اگر ما بتوانیم این سیستم ایکس را درمان کنیم بسیاری از آنها قابلدرمان خواهد شد.
این موضوع تنها مربوط به افراد معتاد نیست بلکه وقتی این سیستم ایکس در بدن نا متوازن شود
بیماریها بروز پیدا میکند و اگر بتوانیم آن را بالانس کنیم این کار محقق خواهد شد. زمانی که ما آزمایش با موشها و درمان آنها را با تریاک را به پایان بردیم برای مشخص شدن نتیجه باید آنها را قربانی میکردیم. اما بنا بر درخواست من اینکار را انجام ندادند چرا که
میخواستم ببینم آیا دادن مواد مخدر به آنها آیا موجب اعتیادشان گردیده است یا نه. یعنی به دنبال این بودم ببینم که اگر آنها با بالانس سیستم ایکس درمان شدهاند، دچار اعتیاد نشوند لذا چند روزی آنها را زنده نگه داشتیم تا واکنش ژنهای عصبی آنها را آزمایش کنیم و دیدیم که هیچگونه اعتیاد به تریاک در بدن آنها وجود ندارد.
ما برای ادامه این فعالیتها مرکز علوم و فنون خوارزمی در قشم را گرفتیم و همکاری بسیار خوبی با محققین دانشگاه آزاد داریم و آقای دکتر "آروین حقیقت فر" نیز از اساتید دانشآموختگان دانشگاه آزاد به عنوان مدیر پروژه در این راه تلاشهای زیادی را به انجام رساندهاند.
این رویه ادامه داشت تا ما به زمان شیوع کرونا رسیدیم. ما درصدد تولید یک محلول مشابه سرکه سیب برآمدیم که دارای شش اسید منحصر به فرد بود. این ماده را ما دی سپ ِDSAP نامگذاری کردیم. با شیوع گسترده کرونا گفتند که یک ویروس است که در گلو و بینی و ریه مینشیند. اگر ما میتوانیم با شستن دستها این ویروس را از بین ببریم پس باید ویروس را از گلو و بینی و
ریهها پاک کنیم.
ویروس کرونا به اعتقاد من بسیار ساده است. چرا که قسمت اعظم محل تجمع این ویروس به راحتی قابل دسترسی میباشد و با آنتی ویروس میتوان آن را از بین برد. ما آمدیم به بچههای کنگره گفتیم که یکی از موادی که ویروس را از بین میبرد اسیدها هستند لذا هرکدام که کرونا گرفتید با این ماده دی سپ گلو را شستشو بدید و با بخور آن ریه و بینی را ضد عفونی کنید. ما با مصرف این ماده در تمام دوران کرونا کلاسها را تقریباً برگزار کردیم و حتی یک مورد ابتلا نداشتیم. اما چند نفری را که در دوران کرونا از دست دادیم، آنهایی بودند که از محلول استفاده نکرده بودند.
در فضایی که روغن بنفشه و ادرار شتر تجویز میکردند برای درمان کرونا، محلول ما را جدی نگرفتند و نوعی نگرش منفی وجود داشت.
ما برای همین محلول نیز یک پروژه تحقیقاتی شکل دادیم و طی دو مرحله آزمایش کار را پیش بردیم. در مرحله اول آزمایش روی سطح مورد بررسی قرار گرفت و ویروس را روی سطح کشت دادیم و با محلول دی سپ در مقدارهای ۵/۱۲ درصد، ۲۵ درصد و
۵۰ درصد روی ویروس آزمایش کردیم و کاملاً ویروس را از بین برد.
در مرحله بعدی روی موشهای آزمایشگاهی انجام دادیم و با آلوده کردن آنها به ویروس کرونا با همان مقدارهای قبلی محلول را به صورت بخار در اتاقک آنها پخش کردیم. در ادامه دیدیم که این محلول دی سپ در ریه آنها نشست و دو تحول را ایجاد کرد. یکی عفونت را از بین برد و دیگری التهاب را درمان کرد.
حال شما باید ببینید چه بیماریهایی براثر التهاب به وجود میآیند و با محلولی که بتوان التهاب را از بین برد میتوان در مسیر درمان بسیاری از بیماریها قرار گرفت. پس از پایان آزمایشات قصد داشتیم نتایج را در داخل منتشر کنیم اما از آنجا که هیچگاه در داخل کشور به این دست آزمایشات توجهی نمیشود و چشم به دهان غرب دارند، آن را به آمریکا فرستادیم و در یک کنگره پزشکی که مربوط به انجمن جهانی آنفولانزا و کووید 19 میباشد دو مقاله مهم یکی برای عفونت و دیگری برای التهاب ارائه کردیم که هر دو مورد توجه قرار گرفت.
از ما خواستند که در مورد آن سخنرانی کنیم و حتی ما برای ارائه درخواست وقت بیشتری داشتیم که به ما وقت بیشتری دادند و در پایان به مجلات علمی معتبر ارسال کردیم و آنها نیز با بررسی دقیق و موشکافانه مقالات را چاپ کردند. ظرف مدت سه ساعت بعد از انتشار خلاصه آن در توییتر به فرانسوی ترجمه و منتشر شد و سپس در تایلند مورد توجه قرار گرفت و تشریح کردند پس از آن ایتالیاییها به تشریح آن پرداختند و نهایتاً چینیها با ترجمه آن در فضای مجازی منتشر کردند. پس از این مراحل متخصصان انگلیسی درخواست همکاری برای ما ارسال کردند و گفتند میخواهند این محلول را روی ویروسهای ناشناخته مورد آزمایش قرار دهند. اینها مواردی علمی است که از دل درمان اعتیاد در آمد و دروازهای بیانتها را بر روی ما گشود.
منبع: روزنامه آفرینش
عکس: همایون بدیع فر
- تعداد بازدید از این مطلب :
9105