English Version
English

بهترین درسی که از کنگره گرفتم سکوت بود

بهترین درسی که از کنگره گرفتم سکوت بود

بنام قدرت مطلق الله
خداوند بزرگ را شاکرم که وارد کنگره شدم و در مسیرش قرار گرفتم. قبل از کنگره من یک آدم به ظاهر خوش و خندان بودم و به خاطر مصرف مسافرم هر روز با هم جنگ و دعوا داشتیم. از زندگی هیچ لذتی نبردم. وقتی از خونه بیرون می‌رفت، ناراحتی و حرصم را روی بچه ‌هایم می‌ریختم. هر نوع بیماری را از استرس زیاد گرفته بودم. شب‌ها در رختخواب گریه می‌کردم و خوابم نمی‌برد. وقتی می‌دیدم مسافرم با آرامش خوابیده و گریه و ناراحتی من را نمی‌بیند، استرسم بیشتر و خوابم کمتر می‌شد. دکتر به من گفته بود؛ چون استرست زیاد است، حق نداری به بچه‌هایت شیر مادر بدهی.
واقعا الان نمی‌دونم چه بگویم. یک سالی که کنگره آمده‌ام، خواب راحت دارم، دل ندارم سر بچه‌هایم داد بزنم و همیشه می‌گویم؛ کاش که اول کنگرهای بود و من می‌آمدم و بعد بچه‌دار می‌شدم، دلم برای بچه‌هایم می‌سوزد، خیلی براشون سخت گذشت. الان که فکر می‌کنم می‌‌گویم؛چرا باید اینقدر زندگی رو سخت بگیریم. الان آن آدم زود رنج، احساساتی، خشن، زود جوش نیستم، خیلی حالم خوب است، بهترین درسی که از کنگره گرفتم سکوت بود. هر چی کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم،  آرامش بهتری داریم. اگر یک وقتهایی حالم خوب نیست با مشارکت‌های همسفران و راهنمایی راهنمایم حالم خوب میشود و انرژی می‌گیرم
از آقای مهندس که دوست دارم پدر صدایش کنم، تشکر می‌کنم،
همچنین از راهنمای عزیز و مهربانم تشکر می‌کنم که خیلی درسها از ایشان یاد گرفتم؛ مخصوصا شکر کردن خداوند را، همیشه در خونه یا هر جایی هستم فقط دعا می‌کنم و از خدا می‌خواهم که خدا به خدمتگزاران کنگره سلامتی،طول عمر باعزت، موفقیت بچه‌هایشان را بدهد.
دست همه عزیزان و خدمتگزاران کنگره شصت مخصوصا نیمایوشیج بهشهر  درد نکند.
به قلم: همسفر مرضیه رهجوی کمک‌راهنما همسفر الهام لژیون سوم
ویرایش و ارسال: مسئول سایت کمک‌راهنمای لژیون یکم همسفر زینب
همسفران نمایندگی نیمایوشیج بهشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .