دهمین جلسه از دور چهل و یکم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی کرج به استادی ایجنت همسفر منا، نگهبانی همسفر مونا و دبیری همسفر فاطمه و با دستور جلسه «هفته راهنما»، ساعت ۱۷ روز سهشنبه مورخ 20 اردیبهشت 1401 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از خدای بزرگ سپاسگزارم که یکبار دیگر این فرصت را داد تا در این جشن شرکت کنم و در این جایگاه باشم، این هفته را به آقای مهندس و خانم آنی و عزیزانشان و تمام اعضای کنگره 60 تبریک میگویم.
در ابتدا صحبتهایم را با پیام آقای مهندس شروع میکنم:
بسمالله الرحمن الرحیم
هفته راهنما بر همه راهنمایان و رهجویان مبارک.
ما همه راهنمایان همه باهم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجدهای آغاز نمودیم برای شکرگزاری از انجام این عمل عظیم که همانا خروج از جهان ظلمت بود و پیوستن به جهان نور و روشنایی، هماکنون ما هم آموزشدیدهایم تا بتوانیم به انسانهای دردمند خدمت کنیم، زیرا خود گفتی که اگر فردی را احیا کنیم گویی تمامی ساکنان زمین را احیا کردیم، اگر فردی را نابود کنیم گویی همه را نابود کردیم پس یاریمان ده تا خدمتگزار دردمندان باشیم نه آقا و سرور آنها.
و اما رهجویان بر همه ما واجب و ضروری است که به بهترین شکل ممکن از راهنمایان خود سپاسگزاری و قدردانی کنیم.
بنیانگذار کنگره 60 اردیبهشت 1401
به تکتک عزیزانی که شال نارنجی، سبز و سورمهای گردنشان است این هفته را تبریک میگویم و خداراشکر میکنیم از اینکه عزیزانی بودند دانههایی کاشتند ما برداشت کردیم و ما میکاریم تا دیگران برداشت کنند.
خداراشکر که هرروز شالهایمان بیشتر میشود و نشانههایمان بیشتر میشود که زنان و مردانی که به همه نشان میدهند که میشود از تاریکیها به سمت روشناییها رفت و الگو بود و میشود بهعنوان استاد در جایگاهی باشیم که روزی از آن عاجز بودیم.
خداراشکر که مابعد از آنهمه دردها و رنجها توانستیم در جایگاهی باشیم و آموزش بگیریم و واقعاً همه ما بر خاکخوردیم و زانوهای خود را به خاک زدیم و عاجز شدیم و از خداوند خواستیم که به ما راهی را نشان بدهد و ما را از مسیری که هستیم دور کند.
خداراشکر که کنگره 60 و راهنمای بزرگمان آقای مهندس هستند و به قول خودشان اگر در خانهشان مینشستند و فقط برای خودشان این رهایی و آزادی را میخواستند الآن این چند هزار انسان از بند اعتیاد رها نشده بودند.
وقتیکه ما از پلههای اینجا وارد میشویم همه با یک درد هستیم اما وقتی یکسری آدمها را میبینیم که با نشانههایی ایستادهاند تا به ما کمک کنند و ما را در آغوش میگیرند حالمان خوب میشود و اولین پیامی که میدهند این است که در اینجا درمان میشوی که اینها از یک علم و آموزش است و این علم آنقدر بزرگ است که نزدیک 21 سال است که این کتاب ماندگار شده و ما از این علم استفاده میکنیم و کاملاً ثبت و سند دارد و بیعیب است و همه ما که در این جایگاه قرار داریم، میبینیم که این وجود دارد و واقعی است و همه ما از طریق این شالهای نارنجی آموزش میگیریم.
بعد که متوجه شدیم میتوانیم اینجا درمان شویم و نیازی نیست که هزینههای زیادی را بپردازیم، متوجه میشویم اولین چیزی که اینجا به ما میدهند همان تغییر صفات است که به ما میگویند همسفر و مسافر حالا بعدازاینکه ما از این مرحله عبور کردیم میگویند که میتوانی در یک جایگاه قرار بگیری از افرادی که شالهای نارنجی دارند کمک بگیری یعنی شما نشانهها را پشتهم دریافت میکنی و افرادی که خودشان در طی 11 ماه با صبوری و به دست آوردن علم و آگاهی در این جایگاه هستند به شما آموزش میدهند.
من روز اولی که وارد شدم، اولین دانهای که کاشتم این بود که شال نارنجی داشته باشم یعنی اگر همه ما روز اول دانه بکاریم بعد از رهایی آن را برداشت میکنیم و همه ما یک حس و انرژی را دور این شالها میبینیم و میگوییم میشود من یک روزی این را دور گردنم بیندازم، من این حس را داشتم و همیشه میخواستم زودتر به این برسم میگفتم چهکار کنم که به من میگفتند باید سی دی گوش کنی، سی دی بنویسی خلاصه من هر شب این سیدیها را گوش میکردم.
عزیزان تنها خوراک ما برای رهایی فقط علم کنگره 60 است، فقط فرمانبردار بودن ما از کمک راهنما است، 10 سال پیش به ما میگفتند سرت را با سر راهنما عوض کن یعنی هر چه میگوید بگو چشم ولا غیر، من پیش خودم میگفتم اینکه در زندگی من نیست و مشکل من را متوجه نمیشود خودش خوشحال است که همسرش یا بچهاش خوب شده حالا به من میگوید صبوری کن؟ اما باید صبوری کرد، یعنی راهنما باپوست و گوشت و استخوان همه لحظههای ما را درک کرده، همهشان یکی با پول، یکی خیانت، دزدی و ... همه ما صدمات اعتیاد را خوردیم.
لطفاً آنقدر به مسافرهایتان نگویید یک جو غیرت داشته باش و رها شو، بلکه به خود بگویید یک جو غیرت داشته باش به حرف راهنمایت گوش کن اگر هر حرفی که میزند را اجرا کنی میشوی فرمانبردار و بعد خودت میشوی فرمانده آن موقع به حرفت گوش میکنند اگر این آدمهایی که امروز اینجا هستند صبورند و آرامش دارند فکر نکنید درون آنها چیزی نیست، سفر دوم بهمراتب هم سخت و هم سهل است، ما همه مورد آزمونوخطا قرار میگیریم هرکس در مرحله و جایگاه خودش پس فقط فرمانبردار باشیم.
اینجا میخواهم از تکتک تازهنفسهای شال نارنجیها و تکتک قدیمیها که به آنها میبالیم تشکر کنم که به آموزش دادند تا ما آجرهای زیادی را رویهم بگذاریم و شعبههای زیادی را به وجود بیاوریم، الهی شکر که هستند و تلاش میکنند.
الهی به همین روز عزیزی که است شالهای نارنجی را تا ته سال ببینیم و افتخار کنیم، انشالله آنقدر همهمان پربار باشیم که از ثمر ما؛ پسرمان، پسرخاله، مردهای فامیلمان به رهایی برسند که این خیلی مهم است و رسالت ما خیلی گسترده است، تو باید با آموزشهایی که گرفتی این کار را انجام بدهی، فکر نکن فقط برای همسرت آمدی که مال تو است نه تو مال خودت هم نیستی.
یادمان باشد نه آنقدر به راهنمایمان نزدیک شویم که بسوزیم و نه آنقدر فاصله بگیریم که یخ بزنیم، اگر با علم و مهر و تفکر او همراه شویم میرسیم به آن تعادلی که کنگره میگوید که این با گوشبهفرمان بودن میسر میشود.
خیلی دوستتان دارم و بازهم این هفته را به کمک راهنمایان عزیزم که در کنار من همراه هستند برای آرامش همهمان تلاش میکنند تبریک میگویم دستشان را میبوسم و برایشان سر تعظیم فرود میآورم.
از آقای مهندس عزیز تشکر میکنم که خودشان و خانوادهشان را وقف ما کردند، برایشان از خداوند عمر باعزت میخواهم، امیدوارم مستدام باشند تا ما از ایشان آموزش بگیرم.
در ادامه جلسه؛ همسفر صغری، همسفر کبری و همسفر ام البنین رهجویان همسفر خدیجه، همسفر کبری و همسفر مریم ورود خود را به سفردوم اعلام کردند، این رهایی گوارای وجودشان...
همچنین در این روز زیبا؛ جشن هفته کمک راهنما با شکوه هرچه تمام تر برگزار گردید:
عکاسان:همسفر معصومه رهجوی کمک راهنما همسفر سعیده(لژیون هفتم) و همسفر فائزه رهجوی کمک راهنما همسفر سحر(لژیون دهم)
تایپ، درج و تنظیم مطلب:مسئول سایت همسفر بهار
همسفران نمایندگی کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
1166