English Version
English

خدمت بلاعوض

خدمت بلاعوض

این جمله در کنگره زیاد به گوشمان می‌خورد؛ آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. محبت، چه کلمه‌ زیبا و معناداری؛ کاش همه‌ی انسان‌ها یاد بگیرند که به هم محبت کنند. محبت کردن را می‌توانیم در خدمت به انسان‌ها مشاهده کنیم؛ البته خدمت بلاعوض و بدون چشم‌داشت که در کنگره این نوع محبت را تجربه می‌کنیم.

کنگره خدمت بلاعوض را به من آموخت و باعث شد رنگ و بوی زندگی من تغییر کند و به حال خوش برسم. در تمام جایگاه‌های خدمتی کنگره، محبت موج می‌زند که یکی از این جایگاه‌های زیبا و پرمحبت؛ جایگاه کمک راهنمای تازه واردین  است که به لطف خدا و زحمات راهنمای عزیزم توانستم شال خوش رنگ و زیبای کمک راهنمای تازه‌واردین را از دستان پرمهر جناب آقای مهندس دریافت کنم. اگر بخواهم از حس و حال آن لحظه بگویم؛ قابل توصیف نیست.

حس و حالی بود که تابه‌حال تجربه نکرده بودم. خوشحالی و اشتیاق فراوان برای خدمت کردن از یک‌سو و نگرانی از سوی دیگر؛ نگرانی از اینکه آیا لایق این جایگاه و این شال هستم یا نه؟ می‌توانم بر پایه عدالت، معرفت و عمل سالم خدمت کنم یا نه؟ اما لحظه‌ای که شال توسط آقای مهندس بر گردنم آویخته شد و با نگاه پرمهر ایشان آرامشی سراسر وجودم را فراگرفت؛ قدرتی در خودم احساس کردم که می‌توانم، باید بتوانم. همان‌طور که درگذشته کمک راهنماهای تازه‌واردین عزیز التیام‌بخش دردها و رنج‌های من بودند من هم باید بتوانم درد و رنج عزیزان تازه‌وارد را تا حدودی التیام ببخشم و به آن‌ها امید بدهم که آن‌ها می‌توانند مثل بقیه اعضای کنگره 60 به آرامش و حال خوش برسند.

امیدوارم لایق این جایگاه باشم و در این راه ثابت‌قدم و استوار باشم تا بتوانم قدم کوچکی درراه پیشبرد اهداف کنگره 60 بردارم. در پایان از راهنمای عزیزم سپاسگزارم، هر جایگاهی را که تجربه می‌کنم مدیون زحمات و آموزش‌های ایشان هستم.

نویسنده: همسفر معصومه لژیون ششم

تنظیم و ارسال: همسفر مریم لژیون دهم

همسفران نمایندگی دهخدا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .