English Version
English

سپاسگزاری

سپاسگزاری

سپاسگزاری یا شاکر بودن، همیشه از قدیم به ما می‌گفتندکه شاکر باش اما من همیشه فکر می‌کردم که باید بگویم شکر، اما معنا آن را نمی‌دانستم؛ اما بعد از گذشت چند سال از حضورم در جمعیت احیای انسانی کنگره 60 به این نتیجه رسیدم که شاکر بودن به معنای دیدن نیمه‌پر لیوان است که موجب امید، پیشرفت، تعالی و تکامل من می‌شود و اگر در مقابل شاکر نباشم باعث ناامید، ترس و فرورفتن به اعماق تاریکی بیشتر خواهد شد چراکه من نیمه‌خالی لیوان را می‌بینم و هر چه بیشتر به سمت سقوط سوق داده می‌شوم.

زمانی بود که من خانه، ماشین، مقداری پول، خانه‌ای گرم، همسری وفادار، پدری مهربان، مادری عزیزتر از جان، خانواده‌ای حقیقی و برادرانی قابل‌اعتماد داشتم و نمی‌دیدم. آنقدر درگیر اعتیاد همسرم بودم که یادم رفته بود که من نسبت به هم سن و سال‌های خودم بسیار بیشتر ندارم و یا لااقل کمتر ندارم؛ اما چشمانم چنان کور بود که چیزی نمی‌دیدم و مرتب ناشکر بود و به خدا گله می‌کردم. تا زمانی که به اذن خداوند زمان حضور پدرم بر روی این کره خاکی به پایان رسید و من مرگ را برای نخستین بار در زندگی خود لمس کردم.

لحظه‌های خنده پایانی پدرم را یادم بود. او گفت، من رفتنی‌ام گریه نکنید. سالم رفت بیمارستان اما به‌روز نکشید که کالبد خاکی‌اش را تحویلمان دادند. چه می‌شد کرد. فقط سعی کردم که درک کنم. درک کردم و فهمیدم من نباید نبود او را ببینم چون هرلحظه که اراده می‌کردم در خواب می‌دیدمش اما باید قدر مادرم، همسرم، برادران و اقوامم را بدانم و تا زمانی که هستند، کنارشان باشم و خداوند را شاکر باشم و به‌جای شکرگزاری به آنها خدمت کنم.

حال عاشق خدمت در کنگره‌ام چون خود را مدیون کنگره می‌دانم و در کنگره از پدر کنگره آموخته‌ام که باید شاکر باشم و البته شکرگزاری به زبان نیست به عمل است.

اما شکرگزاری از شربت تریاک که به قول مهندس دژاکام حفظ حرمت آن واجب است. من زمانی که همسرم مواد مصرف می‌کرد، مرتب به خاک سفید می‌رفتیم تا مواد تهیه کنیم. چون من آن منطقه و مواد را نمی‌شناختم فکر می‌کردم همسرم چقدر آدم خوبی است که هر هفته به دوستانش که در آن منطقه زندگی می‌کنند، سر می‌زند؛ اما حالا به همان منطقه می‌رویم اما این بار برای درمان همان مواد مخدر.

حالا بسیار شکرگزارم که آن شربت جای آن تریاک خوراکی را گرفت و ما دیگر مجبور نبودیم به‌جاهای نامناسب برای خرید این ماده شفابخش برویم. حضور در کلینیک برای من بسیار لذت‌بخش‌تر از حضور در ماشین میان چشمان ده‌ها تعمیرکار خیابان خاک سفید بود.

حالا از خداوند و تمام نعمت‌هایی که به من داده شاکرم و از خداوند می‌خواهم مرا یاری دهد تا از خادمان کنگره 60 شوم و بتوانم به دیگران خدمت کنم، همان‌گونه که خانم فریده رشوند، کمک راهنمایم به من دریافتن راه درست و صراط مستقیم یاری داد.

 

منبع کنگره60: وبلاگ همسفر فریده رشوند

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .