English Version
English

یک راهنما در کنگره ۶۰ باید عاشق باشد

یک راهنما در کنگره ۶۰ باید عاشق باشد

به مناسبت هفته راهنما گفتگویی کوتاه ترتیب دادیم با راهنمایان زحمت کش نمایندگی شفا که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.

راهنمای لژیون 1 نمایندگی شفا مسافر احمد

انتقال صفات توسط راهنما به رهجو چگونه امکان پذیر است؟
طبق سی‌دی انتقال صفات استاد امین، به نظر من انتقال صفات را راهنما می‌تواند به رهجو داشته باشد در واقع انتقال صفات زمانی اتفاق می‌افتد که شخص بتواند صفتی را در دیگری ببیند و لذت ببرد و آن صفت را دوست داشته باشد، این انتقال اتفاق می‌افتد و یا بالعکس، قطعاً برای سفر کردن باید بهترین پالایش‌ها را روی حس خود انجام بدهد و با حس خوب مطالب را به رهجو آموزش بدهد و اول خودش آن‌ها را کاربردی کند.

علت اصلی ندیدن خرابی های درون ما چیست؟
حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها باعث می‌شود که انسان خرابی درون خود را نبیند. اگر من سعی کنم در مسیر آموزش‌ها حرکت کنم حتماً خرابی‌های درون خود را می‌بینم. اولین چیزی که در مسیر خدمت کردن و آموزش گرفتن است، اگر من فکر کنم که فقط با خدمت می‌توانم در مسیر صراط مستقیم حرکت کنم قطعاً درست نمی‌شود چون همراه با خدمت باید آموزش را هم جدی بگیرم و اگر اینگونه نباشد قطعاً سقوط خواهم کرد. در واقع خدمت کردن حلال آموزش‌ها است.

آیا گذشت با بخشش فرق دارد؟
گذشت با بخشش حتماً فرق می‌کند، درگذشت کردن یک موضوعی به جود می‌آید که مالکیت آن برای انسان قطعی نیست و ممکن است که در آن موضوع ذی‌حق باشد، می‌گوییم من از حق خودم گذشت کردم، این می‌شود گذشت؛ اما در موضوع بخشش مالکیت آن موضوع و حق صد درصدی که دارد در آن موضوع برای آن شخص است و در عین حال که این موضوع را می‌داند می‌بخشد و رها می‌کند و این می‌شود بخشش.

راهنمای لژیون 4 نمایندگی شفا مسافر رضا

بفرمایید از نظر شما یک راهنما چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
یک راهنما در کنگره ۶۰ باید دارای قابلیت‌های فراوانی باشد و جایگاه‌های خدمتی مختلف را تجربه کرده باشد، در آزمون کمک راهنمایی چه آزمون جهان‌بینی و چه آزمون بخش فنی امتیاز بالایی را کسب نموده باشد، پیمان بسته باشد و بعد از گذشت این پروسه می‌تواند لژیون داشته باشد که خود این روند به طور طبیعی ۲ تا ۳ سال زمان می‌برد. گذشته از تمام این‌ها یک راهنما در کنگره ۶۰ باید عاشق باشد و به این معرفت رسیده باشد که اصلاً چرا می‌خواهد خدمت کند و یکی دیگر از ویژگی‌ها همانطور که در جزوه راهنمایی گفته شده است باید صلابت پدر و مهربانی مادر را داشته باشد، صبور باشد و رهجو را به چشم رعیت نگاه نکند.

در ادامه همین مطلب این سوال به ذهنم رسید که آیا راهنما شدن برای فرد رها شده جزئی از پروسه درمان است؟
به نظر من چون راهنما شدن احتمال دوباره ورود فرد به جهان تاریکی را بسیار کم می‌کند. برای اینکه حرفم را بهتر بگویم یک مثال می‌زنم، یک مسافر پس از رهایی فقط توانسته است دشمنی چون اعتیاد را از مرزهای شهر وجودی‌اش دور کند ولی دشمن هنوز پشت در است و ممکن است هر لحظه دوباره بازگردد، اما زمانی که فرد وارد پروسه خدمت می‌شود، یا راهنما می‌شود آن دشمن را از مرزهای شهر وجودی‌اش کیلومترها دورتر می‌کند و احتمال خطر را بسیار کاهش می‌دهد و در کنار این خودش را در وجود تک‌تک رهجوها می‌بیند و گذشته‌اش را فراموش نمی‌کند که این موضوع بسیار مهم است، یاد آن شعر افتادم که می‌گوید:

شکر نعمت نعمتت افزون کند      کفر نعمت از کفت بیرون کند

از نظر شما تفاوت یک راهنما با کسی که تا به امروز لبش حتی یک بار هم به مواد نخورده کجاست؟ اصلاً تفاوتی با هم دارند یا نه؟
حتماً با هم تفاوت دارند ولی درک این موضوع برای افرادی که خارج از کنگره هستند شاید کمی سخت باشد. شما وقتی با متد DST اقدام به درمان اعتیاد می‌کنید یا افرادی که سفر ایکس را با داروی OT انجام می‌دهند سیستم بدنشان طوری فعالیت می‌کند که شاید بدن کسی که تا به امروز مواد مصرف نکرده اینگونه نباشد و سند معتبر این گفته هم سفر دومی‌هایی هستند که بعد از درمان حتی روند پیر شدن جسمشان معکوس شده، در واقع با سفر ایکس سیستم بدنی بازسازی می‌شود و کاستی‌هایی که از قبل بوده با ترمیم این سیستم برطرف می‌شود ولی خود این بازسازی یک شرط مهم دارد که سفر باید کامل و بدون نقص انجام شود.

راهنمای لژیون 8 نمایندگی شفا مسافر اسماعیل

شما پس از ورود به کنگره ۶۰ چه زمانی و با چه دلیلی تصمیم گرفتید راهنما بشوید ؟
من با توجه به اینکه ۳۲ سال معلم بودم و کار آموزشی کرده‌ام، راهنمای من ضمن اینکه راهنمایم بود یکی از همکارانم هم بود. آقای حسن آزادواری که حرکات و سکناتی در وجود ایشان می‌دیدم که در ۳۲ سال خدمت  ۵ ، ۶ سال را در خدمت ایشان بودم و من این چیرها را ندیده بودم. ایشان وقتی محصول کار خودش را که همان رهایی است در کنگره می‌دید، تمام وجود ایشان شادی بود و این خیلی برای من جالب بود و چون یک پس زمینه ای از اخلاق و روحیات قبل و بعد ایشان را داشتم و خیلی برام جالب بود که اتفاقی می افتد که انسان این گونه تغییر و اینطور خدمت می‌کند. بعضی افراد در کنگره ۶۰ شبانه روز درحال خدمت هستند که این برای من سوال بود و از همان ابتدا خودم را در لباس راهنما می‌دیدم و از همان ابتدا هم راهنمایم به من می‌گفتند که تو می توانی راهنمای خوبی باشی.

الان نگاه و احساس به راهنمایتان نسبت به سفر اول چه تغییراتی پیدا کرده است؟
وقتی که انسان در یک مسیری حرکت می‌کند، پله پله به یک شناختی می‌رسد که آن شناخت باعث می‌شود که افرادی هم که در مسیر راه و کمکت هستند، دیدت نسبت به آنها عوض می‌شود. هرچند که من در قبل هم علاقه خاصی به راهنمایم داشتم ولی علاقه من در ادامه نسبت به ایشان ۱۰۰ برابر شد و برایم همیشه جای تعجب داشت که چه محتویات آموزشی در کنگره ۶۰ وجود دارد که واقعاً انسان را زیر و رو می‌کند و این خیلی برای من جالب هست.

به نظر شما چرا انسان به خدمت کردن نیاز دارد ؟
به طور کل اگر ما از بالا به فلسفه آفرینش نگاه بکنیم اصلاً بر مبنای خدمت کردن هست و وقتی ما به وجود مقدس باری تعالی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که کارش خدمت کردن است. به طبیعت خدمت می‌کند، به حیوانات خدمت می‌کند و به بشر و تمام کائنات خدمت می‌کند. از بزرگ‌ترین تا کوچک‌ترین موجودی که در خلقت هست خاطرش جمع است که خدمتگزاری مثل خداوند را دارد. ما هم به نوعی ذره‌ای از وجود خداوند هستیم. و طبیعت انسان خدمتگزاری است. ولی در یک جاهایی اطلاعات غلط و آموزش درست نمی‌بیند و مسیر را اشتباه می‌رود و فکر می‌کند که خدمت کردن برای رضایت دیگران است. در صورتی که ما در کنگره آموزش گرفتیم که من خدمت را برای خودم و برای ارتقای خودم و برای آموزش گرفتن خودم و برای آینده خودم و برای دنیاها و بُعدهای بعدی خودم نیاز به خدمت کردن دارم و کلاً ما برای رسیدن به درجات بالاتر نیازمند به خدمت کردن هستیم.

راهنمای لژیون 9 نمایندگی شفا مسافر رسول

اگر در کنگره حرمت و قوانین نبود چه اتفاقاتی پیش می‌آمد؟
در هر جمع یا گروهی که وارد می‌شوی یک‌سری قوانین و حرمتهایی وجود دارد برای اینکه آن شیرازه گروه درست باشد باید آنها را رعایت کنیم. در کنگره ۶۰ قوانین و حرمتها بر اساس تجربه چندین ساله چیده شده یعنی اتفاقی که افتاده و تجربه شده آمده به عنوان قانون یا حرمت قرار گرفته و به نظر من یکی از بهترین ابزارهاست برای رسیدن به درمان و ما اگر بتوانیم قوانین و حرمتها را یک‌به‌یک رعایت کنیم قطعا به درمان می‌رسیم .

نشانه کاربردی شدن جهان‌بینی در زندگی چیست ؟
در مورد جهان‌بینی و کاربردی شدن آن وقتی ما  بتوانیم جهان ذهنی آرام داشته باشیم، وقتی ما بتوانیم زندگی شیرین داشته باشیم نشان‌دهنده این است که ما توانستیم جهان‌‎بینی را کاربردی کنیم، به قول استاد امین که می‌گوید جهان‌بینی شمشیر دو لبه است یک لبه زندگیت را نابود می‌کند و لبه دیگر زندگیت را سرو‌سامان می‌دهد. وقتی زندگیت را نابود می‌کند که برای دیگران استفاده کنی و وقتی زندگیت را بهبود می‌بخشد که برای خودت استفاده کنی.

یکی از دلایل اصلی اینکه رهجو باید با حس خودش راهنما انتخاب کند چیست؟ و چرا؟
ما چون از یک منبع آموزشی دانش و اطلاعات خودمان را  کسب می‌کنیم راهنماها باهم فرقی نمی‌کنند، بنابراین اگر ما بخواهیم یک راهنما را انتخاب کنیم تنها راهش برای اینکه بتوانیم فرمانبردار خوبی باشیم این است که با حس‌مان انتخاب کنیم و آن پیوند محبت را برقرار کنیم تا سفرمان را با کسی که به او اعتماد کردیم، به او ایمان داریم و پیرو مسیر او شدیم طی کنیم و به درمان برسیم.

راهنمای لژیون 12 نمایندگی شفا مسافر رضا

انسان چگونه می تواند مسئولیت خود را در هستی بشناسد و بیابد ؟
انسان وقتی پا به هستی و یا دنیا گذاشت، فقط باید زندگی کند ولی در این زندگی همیشه یک دوراهی جلوی پای ما می‌گذارد و آن راه ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها است و بزرگترین هنر، هنر زندگی کردن است که اگر انسان درست زندگی کند راه را از چاه به درستی تشخیص می‌دهد و همچنین مسئولیت خودش که زندگی کردن به نحو احسن است را پیدا می‌کند و یادتان نرود که ما دائم در حال دریافت القا هستیم که باید بشناسیم کدام القا برای ما مثبت و کدام‌ منفی است. مطمئن باشید که اگر کار درست را انجام بدهیم القای مثبت بهترین مسئولیت را برای ما در هستی به رخ می‌کشد و مسئولیت‌مان را قطعاً و به بهترین شکل پیدا می‌کنیم و انجام خواهیم داد.

مراتب و تفاوت های انسان بیدار و هوشیار را بفرمایید .
مراتب انسان بیدار و هوشیاربا هم تفاوت دارد و تفاوتش این است که آدم بیدار را می‌توانیم بگوییم که از نظر جسمانی چشمانش باز است و دنیا را با ۵ حس ظاهری خودش قضاوت می‌کند ولی در انسان هوشیار موضوع خیلی متفاوت است چون هم بیدار است و هم موضوعات را با درک و فهم عقلانی خودش حساب و کتاب می‌کند و این موضوع موضوعی است که همه ما به دنبال هوشیاری هستیم وگرنه بیداری آن چیزی نیست که ما به دنبالش باشیم. بیداری یک معنی خاص ندارد و عامیانه است اما هوشیاری مربوط به کسانی می‌شود که اعمال و رفتاری را ارائه می‌کنند که می‌توانند از قوه عقل خودشان استفاده کنند و با فراست و زیرکی خاص نسبت به فرمان‌های عقل، آنها را کاربردی کنند.

در مدت خدمتی که در جایگاه راهنمایی داشتید، چه چیزی برای شما به ارمغان داشت ؟
در ابتدای ورود به کنگره قصد داشتم سه چهار ماه بمانم و بروم.  بعد از اینکه رها شدم متوجه شدم که یک بار بدهی و یک چیزی من را در کنگره مجذوب خودش کرده است. یک بار بدهی بود که من نسبت به خودم احساس انجام وظیفه می‌کردم که باید باشم و دست یک هم‌نوع خودم را بگیرم و دوم این بود که یک چیزی در کنگره وجود داشت به نام عشق و محبت که اصل و اصول کار کنگره است و من ایمان پیدا کردم که در این مکان باید به این جایگاه دست پیدا کنم. البته در ابتدای کار یک مقداری مشکلات شخصی و خانوادگی و بارهای گذشته من جلوی حرکت من را می‌گرفتند، ولی در ادامه با خدمت کردن و پس دادن یک سری از بدهی‌های خودم توانستم کم‌کم زمزمه‌های محبت را بیشتر درک کنم و این درک این اجازه را به من داد تا به سمت جایگاه راهنمایی بهتر و بهتر حرکت کنم. در جایگاه راهنمایی با انسان‌هایی آشنا شدم که سرشار از درد مشکلات و ناامیدی بودند. درست همانطوری که خودم در روزهای اول این شرایط را داشتم. من سعی نکردم به رهجو کمک کنم، من سعی کردم به خودم کمک کنم. چون هرگاه به خودم کمک کردم متوجه شدم که یکی از رهجوها حالش بهتر و بهتر می‌شود ولی این کمک کردن از جنس عشق بود نه از جنس خودخواهی و منیت. برای تک انسان‌هایی که خدمت می‌کنند حال خوش آرزو می‌کنم و برای راهنمایان استواری، ثابت قدم بودن، عشق و ایمان را آرزومندم.

راهنمای لژیون 20 نمایندگی شفا مسافر مرتضی 

آیا راهنما شدن جزئی از پروسه درمان است؟ 
راهنما شدن جزئی از پروسه درمان نیست، ولی بعد از درمان خیلی می‌تواند به شخص کمک کند برای فهم بیشتر و بهتر مسائل، در رسیدن به دانایی موثر، چون در حین سفر مسافر آموزش می‌گیرد و خیلی از مسائل برایش روشن می‌شود، اما این آموزش گرفتن چه زمانی به درد می‌خورد؟ زمانی که به دانایی موثر تبدیل شود یعنی به عملکرد تبدیل شود. شخص زمانی می‌تواند در رفتار خودش تغییر ایجاد کند یا در گفتار و پندارش که آن آموزش‌هایی را که گرفته، در مرحله عمل اجرا کند.

چه چیزی جایگاه یک راهنما را از یک فرد عادی متمایز می‌کند؟
به نظر من خدمت کردن، تفاوت این جایگاه را نشان می‌دهد. چون خدمت کردن یک راهنما عاشقانه است، جنسی از سوختن اما نسوزاندن، بخشیدن اما طلب نکردن، عشق ورزیدن و محبت کردن اما بدون توقع این بودن است، اینها خصیصه‌هاییست که یک راهنما را از یک فرد عادی متمایز می کند.

به نظر شما چرا برخی افراد بعد از رهایی هنوز میل به مصرف دارند و تاثیر راهنما در این پروسه کجاست؟
به نظر من افرادی که بعد از رهایی هنوز میل به مصرف دارند، با نمره ۲۰ رها نشده‌اند مثل دانشگاه که شما سر کلاس شرکت می‌کنید، آموزش میگیرید و می‌توانید با گرفتن نمره حداقلی قبول شوید و یا با بهترین نمرات در سطح کیفی بسیار بالا نمره قبولی را کسب کنید و من فکر می‌کنم این افراد با حداقل نمره قبول شده‌اند و آموزش در عمق وجودشان نفوذ نکرده و به همین دلیل است که آن فرد خیلی سطحی‌نگر برخورد می‌کند؛ چون فکر می‌کند هنوز مواد می‌تواند گرهی از مشکلات او باز کند به‌علت اینکه کسب آموزش‌ها در مسیر رهایی عمیق نبوده، نتوانسته آنها را به عملکرد صحیح تبدیل کند تا در مقوله مصرف نکردن مواد در مرحله نفس مطمئنه قرار بگیرد.

مرزبان خبری: مسافر رحیم

مصاحبه: مسافر حسین ل 1، محسن ل 12، امید ل 14، مسعود ل 15

تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا ل 7 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .