سلام دوستان ثنا هستم، کمک راهنما و یک همسفر
زندگی من تا قبل از کنگره در تاریکی بود و مشکلات و مسائل زیادی با خود، خانواده و اطرافیانم داشتم که بههیچوجه نمیتوانستم آنها را حل کنم مرتب پای حرفهای دیگران و دکترهای روانشناس مینشستم و دنبال راهی میگشتم تا مشکلاتم حل شوند. اما راه بهجایی روشن ختم نمیشد.
تا اینکه در ماه محرم سال 81 من با کنگره آشنا شدم و با همسرم به کنگره آمدم در آن زمان همسرم بهصورت سقوط آزاد ترک کرده بود 2 هفته از آن میگذشت و حالش آنقدر خراب بود که توان راه رفتن نداشت.
برای من که اولین بار به کنگره آمده بودم از همان وقت زندگی عوض شد و نور امید در دلم زنده گشت. بههرحال سفر اول را با سختیهای زیاد و شیرینیهایش به پایان رساندیم. بعد از سفر دوم هم مرتب به کلاسها میآمدم و بعد از چند دوره، در آزمون کمک راهنمایی قبول شدم و توفیق این را یافتم تا بعد از دو سال حضور در کنگره درزمانی که بینهایت نیازمند آموزش بودم، در جایگاه خدمت قرار گرفتم و در شعبهٔ آکادمی لژیون تشکیل دادم.
اکنون پس از 5 سال و 12 رهایی که داشتم، خیلی خوشنود هستم از اینکه توانستم به عزیزانی که نیازمند کمک بودند، تااندازهای یاری برسانم. و خوشحالتر هستم از اینکه توانستم در جایگاه خدمت کردن اولازهمه خودم آموزش بگیرم و این را توفیقی بزرگ میدانم زیرا در این مدت ضد ارزشهای خودم را شناختم و برای برطرف کردنشان تلاش نمودم و آموختم تا با آرامش زندگی کنم و به اطرافیانم محبت نمایم. بهجای اینکه از آنها طلبکار باشم. در جایگاه خدمت قرار گرفتن، برای من فرق نگاه را به ارمغان آورد و این هدیهای بسیار زیبا از طرف خداوند بزرگ بود. در آخر آرزومند هستم که در این جایگاه مفید واقعشده باشم.
از آقای مهندس و خانوادهٔ گرامی ایشان و استادان عزیزم که در این مسیر به من کمک نمودند صمیمانه سپاسگزار هستم و همچنین از راهنمای عزیزم خانم شهره و راهنمای همسرم آقای حکیمی بینهایت تشکر میکنم.
با احترام، موفق باشید
تهیه و تنظیم: همسفر قانعی
منبع کنگره60
- تعداد بازدید از این مطلب :
2491