جلسه نهم از دوره بیستوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شمس با دستور جلسه «وادی دوم وتأثیر آن روی من» با استادی همسفر زهرا و نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر بهناز در روز سهشنبه 1403/2/4 رأس ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد؛
دستور جلسه درمورد وادی دوم و تأثیر آن روی من است که وادی دوم میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد و هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ بنگریم. همهٔ ما انسانها ارزشمند و کهکشانی از مطالب و مسائل هستیم و یک جهان اصغر هستیم. ممکن است بعضیها را ببینیم و فکر کنیم چقدر انسانهای خاصی هستند، مخصوصاً در کنگره و فکر کنیم که شاید چیزی درون آنها باشد و درون ما نباشد؛ ولی اگر یک مقدار تفکر داشته باشیم میبینیم چیزی که درون آنها است درون من هم وجود دارد و آن همان گوهر وجودی انسان است که آنها با کار و کوشش و قدمنهادن در صراط مستقیم توانستهاند آن را شکوفا کنند و بتوانند بقیه هم آن را ببینند.
تنها تفاوت ما در میزان آگاهی ما است. من از ورود به کنگره با خود میگفتم؛ چرا کنگره نسبت به بقیه جاها متفاوت است؟ آقای مهندس میفرمایند: ما در کنگره تنها کاری که انجام میدهیم آدرس افراد را به خودشان میدهیم، افراد در کنگره به خودشان نزدیک میشوند؛ زیرا ما در اینجا آموزش میگیریم و آگاهی ما بالاتر میرود و انسان هرچقدر آگاهتر بشود میداند که اگر به صلح و آرامش برسد، باید اول به خودش نزدیک شود؛ زیرا اول باید خودشناسی باشد بعد خداشناسی و ما اگر بتوانیم خدا را درک کنیم، میتوانیم به صلح و آرامش برسیم و اولین قدم در این راه این است که ما اول خودمان را بشناسیم.
یک داستانی بود که میگفت: شیخ ابوالحسن خرقانی در حال نمازخواندن بوده و در این حین آوایی میآید و میگوید: ای شیخ میخواهی درباره تو به خلق بگویم که سنگسارت کنند و شیخ میگوید؛ خدایا میخواهی که من به مردم درباره محبت و بخشش تو بگویم که هیچکس سجدهات نکند و آوا میآید: نه از من نه از تو. ما اگر به انتها برسیم و ببینیم هیچ دلشوره و ترسی نیست به آن صلح و آرامش میرسیم و اولین قدم تزکیه و پالایش و بودن در صراط مستقیم است. هرکدام از ما قطرهای از اقیانوس قدرت مطلق هستیم و اگر بخواهیم اقیانوس به آن بزرگی را درک کنیم اول باید خودمان را درک بکنیم.
ذهن انسان هم مثل آب میماند آشفته است، زمانی که آشفته است ما نمیدانیم که چه است؛ اما زمانی که آرام میشود ما میتوانیم جواب را در آن پیدا کنیم و به همین دلیل آن زمان میتوانیم به صلح برسیم. چرا شیطان به زیباترین شکل ممکن انسان را فریب میدهد تا به سمت ضدارزشها برود؛ چون انسان هر چقدر به طرف ضد ارزشها برود از خود دور میشود و از خدا دور میشود و ما باید کمکم آن نار وجودی خود را تبدیل به نور کنیم و نور از جنس خداوند است؛ اگر نار را تبدیل به نور کنیم میتوانیم به خداوند نزدیک بشویم. آن حس و حال خوشی که افراد اینجا دارند را اگر بخواهیم تجربه کنیم؛ باید هرجا خدمت و ارزشی دیدیم انجامش دهیم؛ زیرا اینگونه میتوانیم به خودمان نزدیک بشویم.
اگر من رسالتم را گمکرده باشم آن موقع ناآرام و سردرگم هستم و افکار منفی به سراغ من میآید و آن افکار ما است که پوچ است. انسان به هیچ نیست و افکار منفی و غلط پوچ است. خود من شاید قبلاً این فکر را میکردم که من بیهوده هستم؛ اما زمانی که آمدم اینجا متوجه شدم من آن علم زندگیکردن را نداشتم و من نمیتوانستم با هستی ارتباط برقرار کنم و یکگوشه نشسته بودم. مهم حرکت کردن است، هرچقدر کوچک باشد، سفر هزار فرسنگی با یکقدم شروع میشود. هرچقدر رؤیای من بزرگ باشد باید با قدمهای کوچک میتوانم به آن برسم و این تنها راهی است که میتوانم از آن آشوب رها شوم و به صلح و آرامش برسم. اولین روزی که من اینجا نشستم نتوانستم خودم را بهعنوان تازهوارد معرفی بکنم؛ اما الان توانستم جایگاه استادی را تجربه کنم.
عکس: مرزبان خبری همسفر زهره
تهیه گزارش و تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر ریحانه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون ششم)
نمایندگی همسفران شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
624