English Version
English

محبت واقعی؛وادی چهاردهم

محبت واقعی؛وادی چهاردهم

وقتی خداوند ازنظر عشق و محبت بی نهایت و بی همتا است ما هم می‌توانیم این صفات را در خودمان پیدا کنیم. کسی که عشق و محبت واقعی دارد می‌تواند از خودش بگذرد. عشق یعنی گذشتن از خویش. کسی که عشق واقعی دارد می‌تواند آن چنین را که دوست دارد ببخشد و بگذرد. یک قسمت از وادی می‌گوید به کار برند آنچه در درون دارند منظور همان صور پنهان ما است که قابل دیدن نیست و در مورد ارتباط هستی می گویدکه انسان‌ها اگر می‌خواهند به آرامش واقعی برسند باید ارتباط خود را با هستی نزدیک کنی، کسی می‌تواند عشق و محبت واقعی را در خود پیدا کند باید ارتباط خود را با هستی زیاد کنی مثلاً زمانی که باد می‌آید غر نزنم وقتی خورشید می‌تابد نگویم که چه قدر امروز گرم است و...یعنی هر اتفاقی که در طبیعت می‌افتد فقط گله و شکایت کنم. باید از تمام طبیعت (مثلاً از بارش باران، وزش باد و...) لذت ببرم و یک نکته خیلی مهم در طبیعت آشغال بریزیم باید به طبیعت هم حرام بگذایم حتی ته سیگار را در بیابان هم نباید بیندازیم باید زمین را دوست داشته باشیم همین که زمین به ما اجازه داده تا روی آن راه برویم باید تشکر کنیم انسان‌هایی که عشق و محبت واقعی دارند انسان‌هایی هستند که خیلی شکر گذارند، از همه‌چیز تشکر می‌کنند حتی از آن ظرفی که در آن غذا می‌خورند، با گل‌ها صحبت می‌کنند و تجربه نشان داده وقتی با گل‌ها صحبت می‌شود آن گل‌ها شاداب ترند و رشد خیلی خوبی دارند. در ادامه می‌گوید یک دل و یک زبان باشند تا به صلح، آرامش وبرسند این یک پارامتر خیلی مهم است که اگر می‌خواهیم به آرامش برسیم باید یک دل و یک زبان باشیم. آن چیزی که زبانم می‌گوید دلم هم همان را بگوید حرف دلم و زبانم یکی باشد. بعضی از افراد بذر کینه را در دلشان می‌کارند، از یک نفر کینه دارند اما در ظاهر میگویند الهی من فدات بشوم و این افراد دورو هستند. امام حسن (ع) می‌فرماید: انسان نادان کسی است که دوستانش را تبدیل به دشمن می‌کند و انسان دانا کسی است که دشمنانش را تبدیل به دوست می‌کند.

زبان یک ابزاری است که می‌تواند هر کاری را بکند و ما باید از ریشه خودمان را اصلاح کنیم. اگر ازنظر دل پاک و صاف هستیم باید پندارمان و گفتارمان را هم به طرف صافی و پاکی جهت بدهیم. در قسمت بعدی می‌گوید: همه‌چیز بسته به حرکت شما دارد اگر شما قدم‌ها را استوار بردارید روزی نیروهای تخریبی کم رنگ می‌شوند و آن موقع دشت‌ها سبز پوش می‌شوند و نیروهای الهی به سمت شما می‌آید و شمارا هدایت می‌کند. از بیداری تا هوشیاری فاصله چندانی نیست انسان‌هایی هستند که شاید ظاهراً بیدار باشند ولی در اصل در خواب هستند انسان‌هایی هستند که به خواب غفلت فرو رفته‌اند یعنی زنده‌اند اما از خیلی چیزها غافل هستند، پس انسان‌ها چند گروه هستند یکسری خوابند، یکسری بیدارند ولی توجهی ندارند به آنچه بایدتوجه داشته باشند پس می‌گوید از بیداری تا هوشیاری فاصله چندانی نیستیعنی در اثر همین آموزش‌هایی که در کنگره می‌گیریم می‌توانیم آرام آرام بیدار شویم و این را می‌توانیم دانایی و دانایی مؤثر ربط بدهیم کسانی که بیدار هستند داناو کسانی که هوشیارند انسان‌هایی هستند که به دانایی مؤثر رسیده‌اند.

اگر همه ما صبر را سر لوحهٔ همهٔ کارهایمان قرار دهیم خیلی آرامش پیدا می‌کنیم. مشکلات را زمین می‌گذاریم و آرام هستیم و بیصبر در  صبری نمی‌کنیم.

استاد رعد بعد از سخنانش تشکرمیکند، آقای مهندس این نکته را خیلی قشنگ باز کرده‌اند کسانی که درکنگره صحبت می‌کنند تشکر می‌کنند که به صحبت‌های من گوش کردید ولی بیرون از کنگره مثلاً روانشناس قبل از صحبت کردن ویزیت می‌گیرد ولی در کنگره بدون هیچ چشم داشتی همه خدمت می‌کنند.

چرا سردار درباره اضداد برای ما صحبت کردند چون ما هر چیزی را بنا بر ضدش می‌شناسیم و اضداد یک تکان است که باعث بیداری انسان می‌شود.

قدرت مطلق نگفته است که اول کدامین استاد به جایگاه بیاید و صحبت کند. نباید استادانی که ما از آنها درس می‌گیریم طبقه‌بندی شوند این خیلی مهم است مثلاً درکنگره راهنمای من خانم نفیسه است فقط نباید به او احترام بگذارم تمام کمک راهنمایان کنگره برای ما قابل‌احترام هستند. پس استادان همه مثل گل عزیز و خوب هستند مثلاً یک گل ازنظر ظاهری قشنگ است ولی یک گل دیگر بوی خوشی دارد و... از وجود هرکدام یک‌جور لذت می‌بریم.

همه‌چیز را به خداوند نسبت می‌دهند و همه‌چیز از اوست ما همه‌چیز را از قدرت مطلق میدانیم و اگر  بنده بدانم که امروز اگر صفت خوبی دارم و یا یک خلاقیتی دارم و یا هر چیزی که باعث شده من عزت و شهرت پیدا کنم از من نیست و خداوند به هرکه بخواهد در هر زمینه‌ای می‌دهد و مانباید غرور و تکبر پیدا کنیم.

درخت هرچه پربارتر است شاخه‌هایش افتاده‌تر است. انسان‌ها هم هرچه به جایگاه‌های بالاتر می‌رسند باید فروتن و سربه‌زیرتر باشند. مثلاً یک سال مرزبان می‌شوم نباید غرور و منیت بگیرم.

مرکز تمام هستی در عشق بناشده و این مرکز قلب ما است احساسات ما به قلب ما برمی‌گردد در موقع احساسات قلب عکس‌العمل از خودش نشان می‌دهد. امواج کارهایشان روی آگاهی است شاید به نظر ما ناآگاهانه باشد چون ما نه ازنظر علم و نه ازنظر تکامل کامل نیستیم وقتی امواج ردوبدل شوند قوی‌تر می‌شوند امواج ما به همدیگر منتقل می‌شود ما بعضی وقت‌ها به کلام نرسیده‌ایم ولی این موج‌ها ما را به همدیگر وصل می‌کند بعضی وقت‌ها شاید سکوت کنیم اما از درون نگران سفر مسافرمان هستیم این موج و حس به آن می‌رسد و باعث به‌هم‌ریختگی سفرمی شود و یا موج بی‌محبتی من به مسافرم منتقل می‌شود. چه چیزی  باعث می‌شود که افراد در کنگره خدمت بی‌قیدوشرط می‌کنند و این همان عشق و محبت است که باعث می‌شود که از کائنات انرژی بگیرند و اگر این‌طور نبود نیرو و انرژی کم می‌آوردند.

 

منبع کنگره60: وبلاگ همسفر نفیسه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .