با نام خدا
جلسه هشتم از دور نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سعادتآباد روزهای پنجشنبه مورخه ۹۳/۶/۶ویژه همسفران و مسافران با استادی جناب آقای مجتبی دهقان و نگهبانی موقت جناب آقای سعید عاشوری و دبیری جناب آقای عباس شمس با دستور جلسه "هفته ایجنت و مرزبان" همگام با مرا سم پنجمین سال تولد و آزاد مردی جناب آقای حامد زارع راس ساعت۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که در نمایندگی سعادتآباد حضور دارم و این باعث افتخار است. دستور جلسه این هفته ایجنت و مرزبان میباشد و همین طور تولد یکی از خدمت گذاران و عزیزان است.یک سری دستور جلسه داریم که مربوط به مراسمی خاص است که متعلق به جایگاهها هستند و بیشتر برای شناساندن و بهتر دیدن و یا عملکرد این جایگاهها میباشند مانند جایگاه دیدهبان٬ جایگاه ایجنت و مرزبان یا راهنما و یا همسفر و تمامی اینها به خاطر این است که در طول سال با این اشخاص سر و کارداریم. هم سرویس میگیریم و هم آموزش٬ این هفته در مورد ایجنت و مرزبان است. موضوعی که بیشتر از همه مهم است٬ باید بدانیم ایجنت کیست و یا مرزبان کیست؟ تا به کار آنها دقت کنیم و بدانیم مسئولیت و حیطه کاری آنها چیست. و مهمتر از آن هفته ایست که بتوانیم سپاسگزاری و قدردانی کنیم از کسانی که از دید ما همواره در حال خدمت هستند و خدمتی که ما از طرف آنها دریافت کردیم که در قالب لطف این افراد هستند و توانسته تغییری در حال ما٬ در اوضاع زندگی ما به وجود آورد و این فرصتی ست برای قدردانی که در اختیار تکتک ما قرار گرفته است.
شاید یکی از سختترین دو رانها دوران مرزبانی باشد زیرا مسئولیت زیادی به عهده آنهاست و در کنار آن آموزش زیادی دریافت میکنند و ما این را بدانیم کار مرزبان بسیار دشوار است و تا در جایگاه آنها قرار نگیریم٬ نمیتوانیم این گفته را درک کنیم. در بسیاری از نمایندگیها که ثابت هستند٬ مرزبانهای کشیک از هشت صبح تا نه شب فعالیت میکنند. کار ایجنت نیز به عنوان راهنمای آنهاست٬ که در کسوت بزرگتر و باتجربه بیشتر فعالت میکند٬ که اگر این عزیزان به مشکل بخورند٬ راهنماییهای لازم را انجام میدهد و این کار مسیر حرکت شعبه را و نمایندگی را درست هدایت میکند. چیزی که باز مهم است این است که چه عاملی سبب میشود که فردی به عنوان مرزبان بیاید از صبح تا شب مشغول خدمت شود و هیچ طلبی هم از ما نداشته باشد. به اعتقاد من این به علت عشق و ایمانی ست که درون او شکل میگیرد و متعاقب آن حس مسئولیتپذیری ست. بنابراین بر همه ما واجب است که در این هفته از فرصتی که به ما دادهشده٬ استفاده کنیم تا از این عزیزان به زیبایی قدردانی کنیم.
امروز دور هم جمع شدیم تا تولد یکی از عزیزان را برگزار کنیم. حامد عزیز در سن نوزده یا بیستسالگی در نمایندگی سمنان وارد کنگره شد٬ در سمنان دانشجو بود و در حال تحصیل که از طریق برنامه شروع خوب کنگره را پیدا کرده بود. وی با ترس و نگرانی وارد شد٬ پس از مشاوره هم باز ترس از شناخته شدن داشت اما در ادامه روزبهروز بهتر شد و بدانیم هر شخص باتجربه اعتیاد خود احساس میکند٬ کار درمان سخت است حتی برای کسی که سه سال اعتیاد دارد.
و این در واقع شروع رفتن به تاریکی است و کماکان لذتبخش و این برای چنین فردی که زمان کمتری اعتیاد دارد به مراتب سخت تر است اما دلیل نمیشود. حامد با تمام وجود حرکت کرد٬ خیلی از افراد با ایشان آمدن و در ادامه نتوانستند به رهایی برسند. خواستهاش رهایی بود٬ از خدمت گذاران خوب شعبه شد٬ به کمک راهنمایی رسید٬ رهجویان خوبی را پرورش داد که اکنون بسیاری از آنها کمک راهنما شدهاند٬ که به نظر من این بالاترین افتخار است.
در روابط خانوادگی و کاری بسیار موفق است. تبریک میگویم این روز را به ایشان٬ به لژیونش٬ به ایجنت محترم نمایندگی٬ به خانوادهاش و در کل به خانواده بزرگ کنگره۶۰ و امیدوارم در کل لحظات زندگی همیشه موفق باشند.
آرزوی آقای حامد زارع:
آرزو میکنم که نمایندگی سعادتآباد مکانی مستقل از خود داشته باشد که در ادامه بتوانیم بدون دغدغه خدمت کنیم.
سخنان آقای حامد زارع:
اولین سالی که تولدم بود دوره آزاد مردی٬ دو سال بود که بعد شد پنج سال. پیش خودم فکر میکردم که مگر میشود شرایط زندگی به من اجازه دهد این فرصت را داشته باشم که در کنگره خدمت کنم و به پنج سالگی برسم٬ واقعاً اتفاق افتاد. در اوایل شرایط سختی داشتم٬ تنها زندگی میکردم و در کل خیلی دشوار بود٬ همه جور مشکلاتی داشتم٬ خانوادگی٬ جسمانی و... که شدیداً بههمریخته بودم.
اندیشهام که فقط نفرت و انتقام بود و خیلی مسائل دیگر! با این شرایط من وارد کنگره شدم که در واقع٬ آخر خط بودم و بعد از کنگره برای من وجود نداشت. امروز میخواستم برای آقای مهندس نامه بنویسم و درباره آن خیلی فکر کردم که اگر کنگره نبود٬ نمیدانم کجا بودم. در این دنیا گمگشته بودم٬ خودکشی کرده بودم. مشکلات دوران اعتیاد از نفرت گرفته تا عدم برقراری ارتباط با دیگران با داشتن امکانات برایم طاقتفرسا شده بود. به آخر خط رسیده بودم٬ مصرف کنندهای که به آخر رسیده حرف مرا بهتر میفهمد. ولی دستم را گذاشتم در دست آقای دهقان و تمام تلاشم را کردم تا به رهایی برسم. با تمام وجود خواستم درمان شوم و تمام تلاشم را کردم. من از زندگی خود خیلی راضی هستم. در طول این پنج سال به هر چیزی که میخواستم رسیدم. من از خداوند٬ از آقای مهندس دژاکام٬ از سرکار خانم آنی دژاکام که واقعاً به من امید دادند٬ از آقای امین دژاکام که استاد جهانبینی هستند سپاسگزارم. از آقای مجتبی دهقان که مانند پدر بود برایم تشکر میکنم. از شما عزیزانی که همسفر من بودید سپاسگزارم. من آرزوی قلبی خودم را نیز میگویم که دوست دارم این سیستم ادامهدار باشد تا من نیز بتوانم خدمت کنم. من در این سیستم بزرگ شدم و تمام باورهایم اینجا شکل گرفت و امیدوارم که بتوانم در این مسیر خدمتگزار واقعی باشم.
ادامه مراسم به روایت تصویر...
منبع : وبلاگ نمایندگی سعادت آباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1658