جلسه پنجم از دوره بیستم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی دانیال اهواز با استادی مسافر "مهرداد" ، نگهبانی مسافر "حسن" و دبیری مسافر "احسان" و با دستور جلسه " وادی هفتم و تاثیر آن بر روی من (کشف رمز و راه حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می نماییم)" در روز یکشنبه مورخه 1396/12/20 رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سلام دوستان، مهرداد هستم یک مسافر.
خیلی تشکر میکنم از آقا حسن بابت اینکه اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.
همچنین تشکر میکنم از تمام عزیزانی که برای برگزاری اردو تلاش کردند، دوستانی که تا دیروقت ماندند و صبحانه را آماده کردند و از صبح برای درست کردن نهار تلاش کردند، همچنین از آقا شارود و آقا فرشید کمک اردوبانان که برای هماهنگی این اردو تلاش کردند تشکر میکنم.
دستور جلسه امروز وای هفتم و تأثیر آن بر روی من است و عنوان آنهم این است که کشف رمز و راز حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم.
من فکر میکنم این وادی در زندگی ما خیلی تأثیر دارد، در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر گفته میشود که قوانین الهی مانند پلهای خیلی نیرومند هستند که اگر بخواهیم از سمت تاریکی بهطرف روشنایی حرکت کنیم میتوانیم از این قوانین استفاده کنیم و یکی از آن قوانین عنوان وادی هفتم است.
تمام جنگ برای این است که ما به حال خوش برسیم، حالا در انتخاب راه ممکن است تصمیم اشتباه بگیریم و یا تصمیم درست؛ همیشه ما از خداوند دعا میکنیم که ما را به راهی هدایت کند که به نعمت برسیم نه راهی که کسانی در آن دچار غضب شدند و نه کسانی دچار گمراهی شدند. همیشه ما برای انتخاب مسیر بر روی یک دوراهی قرار میگیریم و اصل خلقت هم بر همین اصل تضاد است، یکجا روح است و یکجا جن، یکجا خیر است و یکجا شر و ... و مهم این است که انسان در این انتخابها درست عمل کند و نشان بدهد که چند مرده حلاج است.
یک جمله در کنگره است که میگوید عقل با نیروی خود میتواند مجهولات بعد خویش را حل کند اما گاهی اوقات من فکر میکنم و به نتیجه درست نمیرسم و از طرفی نمیتوانم خودداری کنم، این سؤال پیش میآید من باید چکار کنم؟
نکتهای که این وادی برای من داشت و در سفر، خدمت کردن وزندگیام خیلی تأثیرگذار بود این بود که به افرادی نگاه کنم که قبل از من آن راه را طی کردند؛ اما نکته مهم این است به افرادی نگاه کنیم که چند سال در آن مسیر هستند.
بهعنوانمثال در بحث ترک و درمان به خاطر ندانستن همین قانون سر من کلاه رفت. دوستی به ما گفت به فلان کلینیک برو، ما هم رفتیم و واقعاً آن کلینیک در بحث ترک (و نه بحث درمان) خیلی قوی بود. عاملی که باعث شد من به آن کلینیک بروم این بود که نگاه حال دوستم کردم و دیدم بعد از یک مدت حالش بهتر شد، من لحظه را دیدم اما حال یک سال بعدش را ندیدم، حال کسانی که یک سال بعدازآن کلینیک خارج شدند را ندیده بودم. من به آنجا رفتم و یک سال هم آنجا بودم و به قطع مصرف رسیدم اما بعد از قطع مصرف عوارض شدید ترک را داشتم. زانودرد و پرش پا و غیره را داشتم و طبیعتاً به مواد برگشتم.
یکی به من گفت بیا برویم کمپ، من با خودم گفتم این تو بمیری دیگر از آن تو بمیری ها نیست. اول میرویم می بینیم، اگر خوب بود میمانیم. رفتیم کمپ آنجا با فردی آشنا شدم که خیلی مهربان بود و در آن لحظه هم به من خیلی کمک کرد. از او پرسیدم که این کمپ چطور است؟ گفت این کمپ خیلی خوب است، از همه کمپها بهتر است، نه کتک میزند و نه چیز دیگر، گفتم تو از کجا میدانی؟ گفت من تا الآن 10 بار است که به این کمپ آمدم. ما هم گفتم دست شما درد نکند ما را با شما کاری نیست.
من فکر میکنم یکی از عواملی که باعث میشود یک رهجو به سفرش ادامه بدهد بودن افرادی است که مدتی از سفرشان گذشته است. در عنوان این وادی میگوید کشف حقیقت، حقیقت چیزی است که بود، هست و خواهد ماند؛ گاهی پیش میآمد که همهچیز در سفرم خوب بود، دارویم سر جایش بود، خوابم تنظیم بود، ورزش میکردم و در کنگره خدمت هم میکردم، اما از آن حال خوبی که انتظار داشتم برخوردار نبودم. البته بخشی از آن به خاطر جهانبینی است، شاید الآن هم برای هر سفر دومی هم این موضوع پیش بیاید ولی عاملی که باعث میشد من به حرکتم ادامه بدهم این بود که با خودم میگفتم کنگرهای توانست از افراد حال خراب افرادی مانند جناب مهندس، دیدهبانان و ایجنت بسازد پس میتواند حال من را هم خوب کند، اگر من بمانم حالم خوب میشود، اگر نشد تقصیر از سیستم نیست چراکه خروجی سیستم تا الآن مشخص است.
استاد در ادامه افزودند: اگر انسانی جزو گروه خردمندان بود و خواست عملی را انجام بدهد که فبه المراد، اما اگر جزو کمخردانی بود بهتر است نگاه به اطراف کند. چراکه غذای نیمهپخته گیر انسانی میافتد که بخواهد زودتر به نتیجه برسد، حالا چه خواستهاش درمان باشد، چه مالی چه حل یک مشکل خانوادگی و ... استاد امین در جزوه جهانبینی یک جمله دارند که میگوید اگر تغییری در بیرون انجام بشود اما در درون انجام نشود و فرد به دانایی نرسیده باشد آن تغییر ناپایدار است و برای آنکه فرد بخواهد به دانایی برسد باید یک پروسه زمانی بگذرد.
خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
4137