English Version
English

یادگرفتن بدون معلم امکان‌پذیر نیست

یادگرفتن بدون معلم امکان‌پذیر نیست

امروز جلسه دوم از دوره اول کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره 60 ویژه لژیون موسیقی به استادی جانشین بنیان کنگره 60 استاد امین، نگهبانی راهنما مسافر رامین و دبیری راهنما همسفر زهره با دستور جلسه «هفته راهنما» در  ساعت 12:35 روز جمعه 7 اردیبهشت‌ماه 1403 در ساختمان سیمرغ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

امروز جشن راهنما است؛ در کل کنگره 60 چند تا جشن داریم که یکی از آن‌ها هفته راهنما است که در این هفته از معلم‌های خودمان در تمام قسمت‌ها قدردانی می‌کنیم. هرکسی در کنگره هست بدون آموزگار و معلم نیست و شخصی را در کنگره نداریم که استاد یا معلم نداشته باشد، چون کنگره قسمت‌های مختلفی دارد؛ آن‌هایی که در بخش ورزش هستند اگر کسی به آن‌ها ورزشی را آموزش می‌دهد می‌شود راهنما. کسی که درمان سیگار انجام می‌دهد، اگر کسی به او کمک می‌کند می‌شود راهنما، کسی که در سیستم کاهش وزن است برای کسی که وزن کم می‌کند استاد محسوب می‌شود. به‌هرحال هرکسی یک، دو و شاید سه چهارتا معلم داشته باشد. لژیون موسیقی هم این قانون را دارد؛ معلم و استادانی که دارند به ما آموزش می‌دهند جزء همین قضیه هستند.

ما قدیم‌ها که مدرسه می‌رفتیم هفته معلم تبدیل‌شده بود به یک‌چیز خیلی سطحی و معمولاً یک تبریک خشک‌وخالی می‌گفتند، ولی باید بدانیم همین یادگرفتن‌ها است که باعث می‌شود انسان زندگی بهتری داشته باشد. کسانی که آموزش ناپذیر هستند سر از زندان، تیمارستان یا قبرستان درمی‌آورند، ولی کسانی که یاد می‌گیرند و تلاش می‌کنند زندگی‌شان تغییر می‌کند و انسانی که چیزهای بیشتری بلد است انسان ثروتمندتر و تواناتری است. آن انسانی عاقل است که به چیزهایی که دارد بسنده نکند و همیشه در حال یادگرفتن باشد و این یادگرفتن باعث می‌شود مغزش از کار نیفتد، سریع پیر و فرتوت نشود. انسان‌هایی که در حال یادگرفتن هستند عمر بیشتری می‌کنند، حال بهتری دارند و از نشاط و انرژی بیشتری برخوردارند و این یادگرفتن بدون معلم امکان‌پذیر نیست، پس ما بایستی به این مسئله نگاه کنیم که این موضوع چقدر در زندگی تک‌تک ما مؤثر است؛ کسی که به ما شنا یاد می‌دهد چشمان ما را به دنیای جدیدی باز می‌کند و باعث می‌شود در جدیدی به روی ما باز شود. کسی که به ما زبان دیگری یاد می‌دهد همین‌طور، ما را با یک جهان دیگری آشنا می‌کند.

یک نفر اگر خودش بنشیند کتاب‌ها را بخواند شاید هیچ‌وقت به نتیجه نرسد، ولی آن‌کسی که راه را قبلاً طی کرده، عمرش را گذاشته 10 سال، 20 سال، 30 سال انرژی و وقتش را گذاشته و این مطالب را به دست آورده، به‌سختی به دست آورده؛ باتجربه. هزار کیلومتر راه‌رفته، گاهی اوقات هزاران ساعت کلاس رفته، خودش شاید هم بیشتر از این مطالعه کرده و حالا این چیزها را به دست آورده و می‌خواهد در اختیار ما قرار دهد و قرار می‌دهد؛ حالا بایستی نسبت به این قضایا بی‌تفاوت باشیم یا نه؟ باید عکس‌العمل نشان بدهیم! بهترین عکس‌العمل این است که درس‌های استاد را یاد بگیریم. شاگردی خوب است که بتواند از استادش بهره‌مند بشود و این بالاترین تشکر است. غیرازاین بایستی حرمت را بداند و تشکر کند و این‌ یکی از اختراعات آقای مهندس بود که در کنگره ما اشیا به همدیگر نمی‌دهیم. هر کس می‌خواهد از راهنمایش تشکر کند پول و وجه نقد و یا طلا می‌تواند بدهد.

حالا قدیم در کنگره این‌طور بود که هرکسی هر چیزی را می‌خواست دور بیندازد کادو می‌کرد و به راهنمایش می‌داد و بعد از یک مدتی همانی که کادو داده بود برمی‌گشت دست خودش؛ یعنی همین‌طوری دست‌به‌دست می‌شد و این اتفاق می‌افتاد. گفتیم این کار را نکنیم و هرکس در حد توان خودش پرداخت کند.

آقای مهندس صحبت می‌کردند و می‌گفتند: «من متد DST را کشف کردم؛ اما اهمیت کشف پاکت از کشف DST هم بیشتر است». این پول که داده می‌شود شاید اولش به نظر زشت بیاید که ما به معلممان پول بدهیم، ولی بعداً که گذشت می‌بینید نه، شما اول یک کادویی می‌دهید شاید به درد فرد نخورد؛ می‌گذارد گوشه‌ای زیر تخت. بعضی از بچه‌ها تابلو می‌دهند و تشکر می‌کنند، ولی این تابلوها را چه‌کار کنیم؟ زیاد که می‌شود 60 تا 80 تا تابلو، مگر چند تا دیوار داریم؟ اکثرش زیر تخت و یا انباری می‌رود و به این صورت است که شاید موردنیاز شخص نباشد، ولی وقتی با طلایی، چیزی تشکر می‌کنیم هرکسی می‌تواند بر اساس خواسته‌‌اش استفاده کند و این سنت در کنگره سال‌های سال است که انجام و اجرا می‌شود و من خیلی خوشحالم که امروز غیر از بچه‌های کنگره معلمانی داریم (البته جزوی از کنگره محسوب می‌شوند)، اساتیدی هستند که بیرون از کنگره آموزش می‌دهند و در کارشان بسیار موفق هستند. ما در آموزشمان دو نتیجه گرفتیم؛ اول منتظر شدیم از کسانی که مصرف‌کننده مواد هستند و نوازنده و خواننده هستند درمان شوند و به لژیون موسیقی بیایند، ولی هیچ‌کس نیامد. آن سه چهارنفری هم که آمدند کلاسشان بالا بود و گذاشتند رفتند. بعد دیدیم سه چهار سال گذشت و همین 8 نفر و 10 نفر که هستند مدام تحلیل می‌رویم؛ گفتیم چه‌کار کنیم؟ گفتیم آن چیزهایی که بلدیم را به همدیگر آموزش بدهیم.

شروع کردیم به آموزش دادن و گفتیم هر کس دوست دارد بیاید. بعد که یک‌خرده جلوتر رفت دیدیم یک‌چیزهایی بلدیم و یک‌چیزهایی بلد نیستیم و بهتر است از معلمین و استادان استفاده کنیم که اولین هم استاد آنی، خانم آرمینه و همسرشان استاد شاهین بودند که محبت داشتند و به من و چند سال پیانو یاد دادند. از ایشان سپاسگزارم که اینجا تشریف دارند. آمدند و شروع به آموزش کر کردند. یک‌خرده‌ای که آمدیم جلوتر دیدیم به استادان نوازندگی احتیاج داریم؛ گشتیم و سعی کردیم استادان خیلی خوبی پیدا کنیم برای بچه‌ها که سه تا از عزیزان تقبل کردند و آمدند و شروع کردند به آموزش دادن به ما که خانم تبریزی استاد ویلون هستند و خانم شیرازی که خیلی تجربه زیادی دارند در ارکستر سمفونیک و همین‌طور استاد شایان، همه اساتیدی هستند که تدریس می‌کنند و در ارکسترهای مشخص سال‌ها فعالیت می‌کنند. این عزیزان الآن چند ماهی است که در کنگره فعالیت می‌کنند. پیام، لهستان درس‌خوانده بود و موسیقی را خوب بلد بود، من هم چندین سال کارکرده بودم، رامین هم بلد بود و کارکرده بود. ما کنار هم قرار گرفتیم و آن حرکت را داریم پیش می‌بریم؛ امیدوارم که خودمان را به استانداردهای موسیقی نزدیک کنیم و سوادمان را بالا ببریم تا در وهله اول آدم‌های باسوادی باشیم و اهل شو دادن نباشیم و بتوانیم از عهده کارها به‌خوبی بربیاییم، چون یک هدفی داریم.

کنگره جایی است که کسانی که اعتیاددارند را درمان می‌کند و حالا می‌خواهد بگوید این افراد و خانواده‌هایشان درمان شده‌اند و نشانه درمان چیست؟ تعادل؛ یعنی کسی که درمان شده به تعادل رسیده؛ یعنی سالم شده. خب! این آدمی که سالم شده باید از عهده کارها بربیاید. ما در ورزش راگبی و تیر و کمان مقام می‌آوریم. وقتی مصرف‌کننده‌ای در تیم راگبی مقام اول و دوم کشور را می‌آورد، این بالاترین سند برای این است که نشان می‌دهد این شخص درمان شده است. در هنر هم باید این اتفاق بیفتد؛ یعنی کسی که مصرف‌کننده است و خانواده‌اش هم تخریب‌شده، در غم و اندوه و غصه و ناراحتی است وارد هنر می‌شود، وارد موسیقی می‌شود و به نقطه‌ای می‌رسد که می‌تواند قطعه‌ای را به‌خوبی اجرا کند و از عهده خیلی کارها بربیاید. یک مصرف‌کننده (حالا بچه‌هایی که اینجا هستند اعلام سفر می‌کنند و خودشان را معرفی می‌کنند که مصرف‌کننده بودند؛ این روال عادی جلسه ماست) حالا این شخص آمده در یک‌رشته هنری به توانایی رسیده، این بالاترین سند برای متدDST  است؛ درمان کامل شده؛ یعنی یک مصرف‌کننده هروئین یا شیشه می‌تواند یک ساعت و نیم بدود. اگر درمان ما درست باشد یک نفر می‌تواند برود در ارکستر سمفونیک و یا در یک ارکستر در حد خیلی خوب نوازندگی کند، پس علت این‌که این کار را می‌کنیم رساندن پیام رهایی کنگره است و این روش جواب می‌دهد.

من زیاد صحبت نمی‌کنم چون جلسه ممکن است یک فضای سنگینی داشته باشد و ما نمی‌خواهیم این‌طور باشد، سعی می‌کنیم قدردانی‌مان راحت و خودمانی باشد؛ این جشن‌ها باعث می‌شود کمی با هم آشنا شویم.

در ادامه جلسه، برخی از اعضای لژیون‌های مختلف به مشارکت پرداختند.

سپس با اهدای لوح تقدیر از اساتید لژیون موسیقی تقدیر و تشکر به عمل آمد.

تایپ: همسفر سعیده، مرزبان گروه خانواده و عضو لژیون ویلون
عکاس خبری: همسفر علیرضا از نمایندگی پرستار، عضو لژیون کر
ویراستاری و ارسال: همسفر خندان از نمایندگی لویی پاستور، عضو لژیون کلارینت
لژیون موسیقی کنگره 60

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .