به نام قدرت مطلق
هشتمین جلسه از دوره سی و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی صالحی به استادی راهنمای محترم مسافر مجید و نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر ولی با دستور جلسه " وادی دوم و تاثیر آن روی من" در روز چهارشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ راس ساعت ۱7 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. به نظر من دو تا از صفاتی که در جامعه ما خیلی زیاد دیده میشود و باعث انزوا و انحلال خانواده میشود یکی ناامیدی است و دیگری منیت. که خوشبختانه یا بدبختانه بچههای مصرف کننده این دو خصلت را درونشان دارند، یعنی بنده زمانی که وارد کنگره 60 میشوم هم خدای ناامیدی هستم و هم خدای منیت، یعنی نه پذیرای کسی هستم و نه قبول دارم مسئلهای که دارم درست میشود. علت اینکه یک صفت بدی در وجود انسان است این است که انسان یک جاذبهای در وجودش نسبت به آن صفت بد دارد. انسان با آن صفت حرکت میکند و رشد میکند و تا زمانها با آن است و اصلاً هم باور ندارد که آن صفت در او وجود دارد. این در مورد هر صفت بدی است و نه فقط ناامیدی که اگر از ایشان هم بپرسید چرا، شاید به ظاهر بگوید من نمیخواهم ولی مطمئناً یک جاذبهای در وجود انسانها هست که آن صفت بد را دوست دارند. هیچ چیزی آن را درست نمیکند جز این که این قطبهای دریافت جاذبههای مثبت در انسان بزرگ و قوی بشود تا انسان بتواند اینها را از خودش ذره ذره دور کند. و اینطوری نیست که شما بتوانید یک دفعه صفت منیت یا ناامیدی را از خود دور کنید. آقای مهندس اولِ کتاب چهارده وادی میگوید خوشحالم که به جنگ نرم خود ادامه میدهیم و این مخصوص ماست که وارد کنگره ۶۰ شدهایم، آقای مهندس برای همه ما خوشحال است که یواش یواش داریم با این بلای خانمان سوز که خودمان به سر خودمان آوردیم به نرمی میجنگیم.
کتاب 60 درجه زیر صفر چه میخواهد به ما بگوید؟، اینکه ما نمیتوانیم به سرعت حرکت کنیم، برای چه در زمستان میگویند در کوه بوق نزنید یا صدای ماشینتان بلند نباشد برای این است که بهمن ایجاد میشود، توی سفر هم باید قدم به قدم و به نرمی حرکت کرد و شما نمیتوانید یک دفعه همه چیز را از بین ببرید و این یک چیز طبیعی است که متاسفانه ما رعایت نمیکنیم و زمانی که وارد میشویم میخواهیم به یکباره همه چیز را از بین ببریم. بعد شروع میکنیم به فکر کردن و حسهایمان باز شده است، ما وادی اول را سپری کردیم و رسیدیم به وادی دوم و بعد از آن می نشینیم و فکر میکنیم که وای ما چرا با خودمان این کار را کردیم، چرا من خانه و زندگیم را دادم و شروع میشود به بزرگتر و بزرگتر شدن این چراها، ولی آیا یک بار از خودمان هم این چراها را پرسیدهایم؟، چرا من فقیرم؟، چرا من در خاورمیانه به دنیا آمده ام؟. این همه انسان در خاورمیانه به دنیا آمدند، چرا همسر من گذاشت رفت؟ خب چرا فکر نمیکنی که چه کاری کردهای که همسرت گذاشته و رفته است. آیا سعی و تلاش کردهای که آن را حفظ کنی؟ به هیچ وجه. اگر بنشینیم و کلاه خودمان را قاضی کنیم میبینیم بلاهایی که در سفر به سر ما آمده است همه به خاطر تصمیمات و اشتباهات خودمان است، این شمع برای چه روشن است، یک جرقه نور است و ما اگر در سفر به این جرقههای نور که حرفهای راهنما، حرفهای اساتید، کتابها و حرفهای جناب آقای مهندس است گوش دهیم، ذره ذره برای ما روشن می شود و یکباره یک آتشفشان نور خواهیم داشت و این باعث میشود حال ما خوب شود. بدیِ صفتهای بد مخصوصاً این ناامیدی لعنتی این است که می آید جلوی دست و پایت را میگیرد و نمیگذارد حرکت کنید. یک مثال ملموس برایتان بزنم، شما بارها مسابقات اسب دوانی را دیدهاید ولی تا به حال هیچکس مسابقات خرسواری یا الاغ سواری را ندیده است، چرا؟ چون ذات اسبها به گونهای است که وقتی در مسیر مسابقه حرکت میکنند هیچ وقت یکدیگر را زمین نمیزنند و یا در مسیر یکدیگر قرار نمیگیرند و تمام سعی و تلاششان این است که خودشان اول به خط پایان برسند اما خرها و الاغها این کار را نمیکنند و اگر مسابقه بدهند میآیند در دست و پای یکدیگر و یکدیگر را زمین میزنند تا خودشان برنده شوند، صفات منفی در وجود انسانها دقیقاً مثل اینها است و همه کار میکنند که تو را زمین بزنند. ما به کنگره ۶۰ آمدهایم تا اینها را یاد بگیریم و به آرامی آنها را از هم دور کنیم، یک دفعه هیچ چیز درست نمیشود. من ۸,۹ سال است که در کنگره60 هستم و شاید همه چیز من درست نشده باشد اما خوشحالم چون آرام آرام دارم خوب شدن را میبینم. زندگی بر مبنای خواست، تقدیر و فرمان الهی پیش می رود. اگر تقدیر و فرمان الهی را بگذاریم کنار، خواست مهمترین آن است. همه چیز به خواست و تلاش ما بستگی دارد. از اینکه به حرف های من گوش کردید از شما صمیمانه ممنونم.
در ادامه مراسم تولد یک سالگی مسافر منصور برگزار گردید.
تایپ و تنظیم : مسافر هادی لژیون شانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
120