دوازدهمین جلسه از دوره شصتم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس، با استادی راهنما مسافر مرجان، نگهبانی مسافر مریم و دبیری مسافر معصومه، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مرجان هستم یک مسافر
خداوند را بابت تجربه بار دیگر این جایگاه و این خدمت سپاسگزارم. این هفته دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من»، و در ادامه جلسه، تولد یک سال رهایی خانم معصومه عزیز را برگزار میکنیم. وادی دوم به ما میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
من یادم میآید که در سفر اول بسیار ناامید بودم و حال خوبی نداشتم، همیشه گله و شکایت میکردم و دلم نمیخواست که زندگی کنم. راهنمایم خانم فریبا همیشه به من میگفتند که؛ باید وادی دوم را چندین بار گوش کرده و آن را بنویسیم و دلیلش را بعدها متوجه شدم، چرا که توانستم این وادی را در درون خود بهنوعی حل کنم.
این وادی به ما میگوید؛ هیچچیزی را خداوند در این جهان بدون علت خلق نکرده است، از گیاهان، حیوانات و حتی حشرات. جناب مهندس با اشاره به آن کرم کوچک که چگونه باهدف آفریده شده است، به ما انسانها میپردازد و عنوان میکند که بیهوده به این دنیا نیامدهایم، به این معنا که هر کدام از ما مأموریتی داریم که باید آن را بهدرستی انجام بدهیم.
آری! من به رسالت خود پی بردم، و آن این بود که یک مادر هستم و باید برای فرزند خویش مادری کنم. برای انجام این عمل مهم، ابتدا باید خود را درمان کنم تا بتوانم برای پسرم مادری کرده و فرزندی سالم تحویل جامعه بدهم.
نکته دیگر اینکه ما باید تمامی خدماتی که کنگره و تمامی خدمتگزاران برای ما انجام دادهاند تا به این درمان و حال خوش برسیم را، بهنوعی جبران و باز پرداخت کنیم. بعضی از مسافران پس از اتمام سفر خود و رسیدن به حال خوش از کنگره رفته و دیگر نمیآیند.
جناب مهندس فرمودند؛ بچهای که به دنیا میآوریم، بسیار برایش زحمت میکشیم تا درس بخواند و بزرگ شود تا فردی مفید تحویل جامعه بدهیم، در کنگره هم همینطور است. راهنما رهجو را برای خود پرورش نمیدهد و به قطع کنگره نیازی به ما ندارد، و این ما هستیم که به آن نیازمندیم.
نهایتاً این وادی به یک سفر اولی میآموزد که او انسان با ارزشی است و باید قدمهایش را برای درمان محکمتر و استوارتر بردارد، تا بتواند مادری قوی، همسری وفادار و خواهری دلسوز برای خانوادهاش بشود.
سخنان استاد در مورد تولد یک سال رهایی مسافر معصومه:
این تولد را در رأس به جناب مهندس تبریک میگویم. به ایجنت محترم شعبه خانم فاطمه، به مرزبانهای محترم و راهنمای سفر اولشان خانم مریم تبریک میگویم. بسیار برای من جالب بود که خانم معصومه بهگونهای شو شود برایشان اتفاق افتاد.
چند وقت پیش ایشان به من گفتند؛ یعنی یک روزی میشود که تولد من بشود و خانم مریم هم حضور داشته باشند، و چه زیبا این اتفاق برایشان رقم خورد که خانم مریم امروز نگهبان هستند و خود خانم معصومه هم دبیر هستند. بسیار برای شما خوشحال هستم.
خانم معصومه بسیار خانم خوبی هستند. ایشان در سفر دوم وارد لژیون من شدند. بسیار حرفگوشکن، فرمانبرند و ایستادگی دارند و روی خودشان کار کردند و تا اکنون در این عمل مهم موفق هم بودهاند. ایشان در کنگره ماندند و خدمت کردند تابهحال خوش رسیدند و هر روز توانایی ایشان بالاتر میرود. امیدوارم شال کمک راهنمایی را گردنشان ببینم و خدمتگزار مفیدی برای کنگره باشد. در آخر به خواهران گلشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
اعلام سفر:
مسافر معصومه - راهنما: خانم مرجان - آنتی ایکس مصرفی: شربت OT - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر: ۲۰ ماه - مدت رهایی: ۱ سال و ۵ ماه - ورزش در کنگره: دارت.
خواسته:
خواسته اول: در دلشان نیت کردند.
خواسته دوم: انشاءالله تمامی مادرانی که درگیر بیماری اعتیاد هستند اذن ورود به کنگره برایشان صادر شود و به کنگره بیایند و به درمان برسند.
صحبتهای مسافر معصومه:
سلام دوستان معصومه هستم یک مسافر
ابتدا از جناب مهندس و خانم مونای عزیز تشکر میکنم. همچنین از ایجنت محترم شعبه خانم فاطمه، مرزبانها و تمامی خدمتگزاران شعبه تشکر میکنم.زمانی که من وارد کنگره شدم حال بسیار بدی داشتم. چون مواد مصرفیم هم شربت OT بود در وعدههای نامنظم هر ۳-۲ ساعت چندین سیسی دارو میخوردم. به لطف خداوند از طریق سایت با کنگره آشنا و وارد شدم، و اینجا بود که متوجه شدم که روش درمان متد DST است و دارو بهاندازهای که راهنما تشخیص میدهد را باید مصرف کنم تا به درمان برسم.
ابتدا کمی ترس داشتم و تقریباً حدود چهار ماه طول کشید تا من دارویم را نظم بدهم. در طول سفر بیماریهای زیادی داشتم که بهنوعی از بدن من خارج شدند. یکی از آنها، بیماری سایکوسوماتیک یا بیماری روانتنی بود. معده دردهای بسیار بدی داشتم و تمامی جاهایی که مراجعه کرده بودم، میگفتند؛ معده دردت عصبی است، و هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد.
در اواخر سفر خود متوجه شدم که؛ این بیماری بعد از ۲۰ سال، درمان شده است و آنجا بود که به کنگره ایمان آوردم. من برای درمان خود بسیار استقامت کردم، به این معنا که یک روز هم در طول سفرم غیبت نداشتم، سیدیهایم را مرتباً مینوشتم و به حرف راهنمایم گوش کردم تا به درمان و حال خوش رسیدم. از خانم مرجان بسیار سپاسگزارم بابت تمام زحماتی که برای من کشیدند.
صحبتهای مسافر لیلا:
سلام دوستان لیلا هستم مسافر
ابتدا این تولد را در رأس به جناب مهندس تبریک میگویم. به خواهر عزیزم، همچنین خانم مریم و خانم مرجان عزیز، ایجنت شعبه خانم فاطمه و مرزبانهای عزیز تبریک فراوان میگویم. باید بگویم خانم معصومه که اکنون بااینحال خوش روبرویتان نشسته است، در ابتدای ورود به کنگره، ابداً اینطور نبودند و حال بسیار بدی داشتند.
در شب عروسی خانم معصومه، پدرمان را که به روش سقوط آزاد ترک کرده بودند، و در سن ۴۵ سالگی، بر اثر سکته قلبی، از دست دادیم. از همان روز معصومه بسیار حالش بد شد و ناامید و افسرده بود، و بعد از مراجعه بسیار به پزشک نهایتاً روی به اعتیاد آورد.
خدا را شکر بعد از ۱۵ سال، با کنگره آشنا شد و اکنون به حال خوش رسیده و درمان شده است. من هم بهواسطه ایشان به کنگره آمدم. وادی دوم واقعاً به ایشان میخورد، چرا که رسالتی داشت که من، خواهرهایم و شوهرخواهرهایم که درگیر اعتیاد بودیم را با کنگره آشنا کند. امیدوارم که حافظ این رهایی باشد و شال راهنمایی را گردنشان ببینم.
تایپ: مسافر معصومه، لژیون پنجم - نمایندگی یاس
ویرایش: مسافر نگین، لژیون هجدهم - نمایندگی یاس
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس: مسافر وجیهه - مرزبان خبری نمایندگی یاس
- تعداد بازدید از این مطلب :
127