هشتمین جلسه از دوره هشتاد و ششم کارگاه آموزشی عمومی کنگره 60 به نمایندگی آکادمی با استادی مسافر سیروس، نگهبانی مسافر فرزاد و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه " وادی دوم و تاثیر آن روی من" شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 16:45 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سیروس هستم یک مسافر، خوشحالم که در خدمتتان هستم. تا موقعی که خداوند اجازه میدهد به ما که خدمت کنیم، میشود گفت که در مسیر درست هستیم و امیدوارم در کنار شما عزیزان قدم بردارم و بتوانم خدمت کنم.
اما در مورد دستور جلسه همانطور که جناب مهندس اشاره میکنند، وادی ها چراغ راه ما هستند، تا جائیکه ما با وادیها میتوانیم حرکت کنیم. زمانیکه به وادیها میرسم باید نامطلوب های ذهنم را کنار بزارم و به مطلوبها توجه کنم.گاهی من فکر میکنم آنچه من میدانم درست است ولی وقتی به کنگره۶۰ میآیم متوجه میشوم اشتباه فکر میکردم و مطلوب و درست چیز دیگری است.
همانطور که روش درمان در ابتدا خود تریاک بود، اوایل سخت بود برای افراد که بپذیرند با همان ماده که بیرون مصرف میکردند بشود به درمان رسید ولی این اتفاق افتاد.اینجا نیز همین شکل است، ما وقتی میرسیم به وادی ها میبینیم خیلی چیزها را تا الان اینگونه فکر نمیکردیم ولی کنگره۶۰ نظر ما را عوض کرد.
وادی ها هم برای مسافر و هم همسفر، فرق نمیکند. به عنوان مثال در وادی دوم که به ما میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، بعضی اوقات برای من همسفر یا من مسافر نیز این اتفاق میافتد که نا امید میشوم که برای چه آمدهام و برای چه دارم زندگی میکنم؟ گاه خانواده های مصرف کننده ها مسیررا اشتباه میروند و دائم به این فکر میکنند که چرا مسافر ما مصرف کننده شد؟ چرا مسافر ما خوب نمیشود؟ چرا چرا ...
ولی کنگره به ما میگوید ما مسیرمان را گم کرده بودیم حالا دلیلش هرچه هست، دیگر مهم نیست. اگر بقیه عمر هم بخواهیم به این فکر کنیم که چرا مسیر را اشتباه رفتیم پس کی میخواهيم زندگی کنیم. زیاد فکر کردن به اینکه چرا خلاف کردم یا چه مصرف میکردم زیاد مهم نیست. مهم این است که قرار است به درمان برسیم.
خواه ناخواه اعتیاد یکسری چیزها را از ما گرفته چه مادی و چه معنوی، هم از من گرفته، هم از خانواده من و زیاد فکر کردن به این موضوع ختم میشود به نا امیدی و ما در کنگره نمیخواهیم این اتفاق برای ما بیوفتد. ما در دوره جوانی این را تجربه کردیم که همش جوانی خود را در تباهی میدیدیم میگفتم جوان ناکام هستم. چرا اینگونه فکر میکردم؟ برای اینکه وادی دوم را درک نکرده بودم و بصورت کاربردی آموزش نگرفته بودم که ما بیهوده به زمین نیامده ایم و مسئولیت هایی را به عهده داریم ولی به واسطه مصرف مواد مخدر یا به واسطه اینکه یکی از عزیزانم مصرف کننده است این افکار به سراغ من میآيد و کنگره به ما یاد میدهد که هر اتفاقی برای ما افتاد کنار بگذاریم و در پی این باشیم که حالمان خوب باشد.
جناب مهندس دژاکام میگویند من هر بار که به وادیها میرسم چیزی جدید برداشت میکنم، من در گذشته متوجه حرف ایشان نمیشدم و الان که قبل از جلسه به وادی دوم نگاه انداختم مطالبی جدید را دریافت کردم.
اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه، که مربوط است به تولد سینای عزیز است، تولد ایشان را به راهنمای همسفرشان خانم ندا و همسفرشان تبریک عرض میکنم. ما اگر تولد در کنگره میگیریم ،تنها یادآوری است و درمان اگر برای ما اتفاق افتاده باشد دیگر مهم نیست چند سال از آن بگذرد و برگشت خوردن معنایی ندارد.
ما وقتی به سفر میرویم زمانی در وسط راه باز میگردیم که چیزی را جا گذاشته باشیم. مسافری که در کنگره60 برگشت میخورد نیز حتما چیزی را جا گذاشته. خیلی مهم است که چیزی را در طول سفر از قلم نیندازیم.
سینای عزیز یکبار رفت و برگشت و جایی فهمید که چه باید بکند. اینکه ما میبینیم کسی مرزبان یا راهنما میشود، این به سادگی نبوده خیلی سختی کشیده است.مسافر سینا الان مرزبان آکادمی است و خدمت میکند به او تبریک میگویم و همچنین به همسفرشان که هم اکنون در شعبه یوسف آباد لژیون دارند.به ایشان نیز تبریک میگویم.
ممنون که به صحبت من گوش دادید.
سلام دوستان سینا هستم مسافر، الان چند روز است که میخواهم برای راهنمای عزیزم دلنوشته ای را بنویسم و چیزی برای گفتن ندارد و تنها میخواهم بگویم سپاسگذارم.
و همچنین میخواهم به همسفرهای بزرگوار بگویم، که اگر پیگیری و تلاش همسفرم نبود و اگر تلاش و باور او نبود هرگز این جایگاه برایم دست یافتنی نمیشد. می خواهم از این فرصت استفاده کنم و از همسفرم تشکر کنم و به همسفران عزیز بگویم که ناامید نشوند.
سلام دوستان ندا هستم یک همسفر،خوشحالم که امروز در این تولد حضور دارم. سال ۹۳ خانم الهام و مسافرشان وارد کنگره ۶۰ شدند و من آن زمان مرزبان بودم، آنجا به ایشان گفتم تصویر سازی کردم که اولین سال رهاییتان با شال مرزبانی باشد و الان ۸ سال از آن روز گذشته و امروز به آرزویم رسیدم و خدا را شکر میکنم که این دو عزیز از فرزندان راستین کنگره محسوب میشوند چون عاشقانه و باور کامل دارند و با عشق خدمت میکنند.
امیدوارم با درمان سیگارمسافران پرونده اعتیاد را ببندند و با خیال راحت بدانید که رسالتتان بوده که اعتیاد را درمان کنید و در ادامه خدمت کنید.
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر، خیلی خوشحالم که امروز بعد از سالها تصویرسازی این لحظه، میتوانم در این جایگاه بنشینم و در کنار شما عزیزان تولد سینا را جشن بگیرم.خیلی سپاسگذارم بخاطر زنجیره عشقی که اینجا وجود دارد و پایه و بنیان آن را جناب مهندس دژاکام بنا نهادند و گاه به سینا میگویم نمیدانم چه کردیم که لایق شديم در کنگره۶۰ قرار بگیریم و خدمت کنیم و آموزش بگیریم.
از خانم ندای عزیز تشکر میکنم که در این سالها برای من زحمت کشیدند و لحظاتی که میتوانستند برای کار دیگر وقت بزارند برای آرامش و حال خوب من وقت گذاشتند. از راهنمای محترم سینا مسافر سیروس تشکر میکنم که سینا واقعی را به من برگرداندند.من همیشه این را گفتم که من وسینا جزو خوشبختترینها بودیم که لایق شديم دو راهنما داشته باشیم، تا علاوه بر آموزشهایی که در صورت ظاهر به ما دادند، از صور پنهانشان نیز به ما بخشیدند بسیار و عجیب تر عشقی که به زندگی ما وارد کردند و باعث شد امروز ما اینجا باشیم.
دلم میخواهد صحبتی کوتاه با همسفران عزیز داشته باشم؛ سفر من و سینا ۸ سال طول کشید و من در این ۸ سال هرگز نا امید نشدم و با همه وجودم ایمان داشتم سینا به رهایی میرسد و ما نیز به حال خوب میرسیم گاهی وقت ها خودش میگفت تو چگونه این قدر امید داری ؟ ولی با همه وجودم باور داشتم و این لحظه را میدیدم که روزی به رهایی میرسد و شال مرزبانی را میگیرد.به او میگفتم تو در قلب تاریکی فرو رفتی فقط برای اینکه نجات دهنده عده ای باشی که به تو نیاز دارند.
سپاسگذارم و امیدوارم که مسیرتان را پیدا کنید و مطمئن باشید که با نا امیدی به جایی نخواهد رسید، هر چقدر هم طولانی باشد آن لحظه رقم خواهد خورد و فقط باید پذیرش برای من همسفر در درجه اول اتفاق بیوفتد که من به کنگره آمدم فقط برای خودم و تا لحظه ای که به آن پذیرش نرسم برای مسافرم گره باز نمیشود. امیدوارم همگی به حال خوش برسید و بهترین دریافتها را داشته باشید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
2092