وادی دهم، "صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است"
انسان آن مخلوقی است که باید تلاش کند، چون اختیار کامل دارد و دل باید به اصوات و کلام الهی دهد، صفات ناپسند خود را تغییر بدهد. وادی هم هوشیار میکند و هم امید میدهد که صفات بد گذشته را با خود حمل نکنم و هوشیاری میدهد که در مسیر منحرف قرار نگیرم. سرنوشتها با خواست انسان رقمزده میشود و پیام میدهد که سرنوشت با انسان است و عملکرد من میتواند روی آن تأثیر بگذار. انسان یک فرستنده و گیرنده دارد، که صفات آنهاست اگر صفات زشت را جذب کند، چه بخواهد و چه نخواهد، صفات زشت را منتشر میکند، خوب و نیک منتشر میشود.
موج انسانها صفات آنهاست و همهچیز در هستی در حال حرکت است، اگر در جهت روشنایی قرار بگیری،تاریکی را دفع میکنی.خداوند در تکامل انسان یک نیرو به انسان داد به نام (اختیار)که انتخاب کند،که اگر بخواهد درست بشود باید بداند که چه راهی را انتخاب کند.وقتی حس تغییر نکند موج گیرنده و فرستنده تغییر نمیکند.که صفت انسان است. باید حس تغییر بکند تا با چیزهای جدید و خوب ارتباط برقرار کنیم. پیام وادی،سکوت و سکون است ،هم امید به بازگشت من به رهایی!این نیست که رها شدم دیگر تمام شد!اینطور نیست!آغازی است برای زندگی دوباره...موج خوب و مثبت ،صفات خوب است که به آن رسیدهاند ،یعنی از مرحله تفکر ،تجربه،آموزش عبور کرده و به دانایی و معرفت رسیده.
پایه اصلی معرفت: عشق و محبت است و تبدیلات درونی به وجود بیاید،وقتی در سفر اول حرکت میکنی حس میآید به سراغ انسان، خداوند قادر و تواناست،فرمان آمده همه انسانها هم قادر هستند که در نقطهای قرار بگیرند،که صفتی دارند آن را عوض نمایند.حتی گناه ترین انسانها و بازگشت کننده از ضد ارزشها به خداوند او را خواهد بخشید،زیرا انسان جاری است،میتواند در بالاترین نقطه بهشت قرار بگیرد و قابلتغییر ،تبدیل شود و درنهایت ترخیص گردد،زیرا زندگی دارای حیات،زمان،فضا،مکان و ساعت است؛و بزرگترین معجزه حیات خود حیات است.میتوانیم به زندگی و هدفهایمان معنا ببخشیم،زیرا انسان از انرژی،نور،ارتعاش،عشق،محبت میتواند باشد،و این قدرت را دارد .نباید همیشه در ضد ارزشهای خود چون کینه ،نفرت باشد ؛میتواند در صراط مستقیم قرار بگیرد.
صراط مستقیم ما را به جایگاه اصلی خودمان هدایت مینماید و اگر در بین راه به وسوسههای شیطانی برخورد بنماییم، که حق را از باطل تشخیص ندهیم این دیگر از ناقص بودن قوه تعقل و تفکر ما است که باید درونمان را جستجو کنیم و این کار را با تزکیه و پالایش انجام میشود.گوش دادن بهفرمان الهی ،هر قدم پا به عروج است و این پاداش نیکوکاران راستین است که اول: کلامالله را به جهت آن بشکافید،دوم:از طریق علم کوتاهی نکنید،سوم: اصوات را ارج به نهید ، به اصوات الهی برسید.خداوند به انسان آنقدر بها میدهد ،اما خود انسان بهای خود را نمیداند و در ادامه همواره ناسپاس است؛ و در جهل هستند و ادامه حلقههای آنها همچنان با تداوم ادامه دارد.اما من انسان در نکبت جهل و نادانی و گمراه کردن خود هستم.حس نفرت،کینه،حسادت،منیت،دروغ و مردمآزاری خود گمشدهام ،آنوقت لب به شکوه میگشایم که هدف از زندگی چیست؟ چرا من را خلق کردهاند؟ و درگیر چراها و که چی میشوم؟!
کنگره از نور،صوت و حس صحبت میکند و اتفاق میافتد،صداها، پیامها به من میرسد و حسمان را تشریح میکند و صوت و نور را جذب میکنیم و میتوانیم حس دوست داشتن عشق را القا کنیم، اما با تسکین و پالایش و بحث اختیار است؛که میتوانیم از ضد ارزشها بیرون بیاییم. اولین قدم برای تغییر حس و صفتهای گذشته، باید تفکر کرد و تفکر سالم به ایمان سالم ،عقل سالم به حس سالم و به عشق سالم رسید و وقتی به عشق سالم برسید، دیگر عشق سالم مخرب نیست،رسیدن به نور است و نور خداوند در انسان تجلی پیدا میکند که یکبخشی به ارتقاء میرسند،بعضیها نصیبی نمیبرند.
اگر درمان کنگره را وصل کنیم به افرادی که در سفر اول هستند و مجذوب قدرت مطلق میشوند و به درمان و ارتقاء میرسند و افرادی که با مواد میآیند و قطع میکنند ،آنها مشغول سور چرا من هستند؟مثل آنهایی که شربت را میگیرند ولی درست استفاده نمیکند ،نصیبی هم نمیبرند،کسی که جذب کنگره و قدرت مطلق میشود به درمان میرسد و کنگره میگوید:صفات بد را تغییر بده و با تلاش و حرکت درست جهت مثبت حرکت کنید.
نقش همسفر کیست؟
یک همسفر نباید در مقابل مصرفکننده قرار بگیرد، در کنارش باشد،پرخاشگری نمیکند، تا مسافر کمکم تغییرات را ببیند و موج آن از حالت تابش تبدیل بشود به موج همسفر که آن موج تغییر برای درمان مسافر است و همسفر فکر نکند که اعتیاد آخر دنیاست. کار مهم همسفر رسیدن به عقل سالم و به سمت ارزشهاست و از فرمان عقل پیروی کردن میباشد .اگر قرار باشد بال پرواز باشم باید صفات گذشته را تغییر بدهم و به خاطر داشته باشم ،همهچیز با عمل صبر پدیدار میشوم.
مهمترین موضوع،باید حسهای خارج از جسم خود را تقویت نمایید که بتواند با پنج حس درون و بیرون هستی را درک کنید،یعنی دیدگاه خود را با توسط جهانبینی تغییر داده تا به قدرت خداوند پی برده شود و به ایمان برسیم،و عفاف ملکوت و حس شو شود را دریافت کنیم ؛و نگذاریم حسهای منفی و مخرب وارد افکار و ذهنمان گردد که مخرب و نیرومند هستند.نور و صوت همانقدر که مفید و سازنده هست مخرب و زیانبار هم هست و حس ما، زشتیها را منتشر و پخش میکند و در ناامیدی میبرد.
برای خارج شدن از صفت مخرب، تزکیه و پالایش مهم است که تخم و دانههایی که با آموزشهای راستین کاشته شدهاند، اما کاملاً از تخم بیرون نیامدهاند آنقدر زیاد و زیادتر خواهد شد تا کشتزارهایی گردند. که خود را آبیاری خواهند نمود. اکنون رنگ این جوانهها شیریرنگ است، اما پس از مدتی اینها تبدیل به رعدوبرق خواهند شد، که پیام آنها صلح است و این عدالت آنهاست، که انسان بتواند آرامآرام صفت گذشته خود را تغییر بدهد و زمینهای لمیزرع را تبدیل به زمینهای حاصل خیزی درآورد، که اگر سنگ هم در آن کاشته شود، ذرات آن متلاشیشده و از میان آن جوانههایی بیرون خواهد آمد که به تصور نیاید؟! آنگاه سرزمین خوب خدا میشوم.
اما! همهچیز دست خود انسان است که خوب و بد را ما میسازیم و خودمان برداشت میکنیم و آن را به دیگران میدهیم و پس میگیریم. اما؟! میتواند صفت گذشته را تغییر داد و به صفت باریتعالی رسید و آن را به هیچ بهایی عوض نکرد...میتوان چشمه آب زلال باشی و جریان داشته باشی...تبدیل به رود، رودخانه، به دریا برسی و در نهایت به بهر اقیانوس این وادی هم سعود است، و هم سقوط، هم بهشت و هم جهنم؛ چون اختیار دارد که انتخاب کند.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر هانیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
4194