پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. گامبهگام در پی ساعتها دقیقهها و ثانیهها به آغاز خط دیگر. ساعت دیواری اتاقم ۳ نیمهشب را نشان میدهد و زمان را برایم به نمایش میگذارد. مشغول مطالعه کردن کتاب عشق هستم. تیکتیک ساعت دیواری زمان را مثل باد به جلو میبرد و مرا وادار به نوشتن میکند.
قلم هم بهسرعت حرکت میکند، گویی میخواهد چیزی بگوید که لحظات را از دست ندهد، امتحان نزدیک است، وادارم میکند از حسم از احساس سخن بگویم و ساعت در خلوت اتاقم با من حرکت میکند و من دوست دارم در این روزهای آخر و نزدیک به امتحان از حس و از احساساتم بنویسم. جاذبه کتاب عشق مرا به خط پایان نزدیک میکند، زمان و ساعت به من کمک میکند که با عشق گامهایم را استوارتر بردارم و حرکت کنم.
هرچقدر نزدیکتر میشوم تردیدهایم کمتر و کمتر میشوم، که حسی در درونم میگوید تو میتوانی، سعی کن و این صدای دلنشین عقل است و نفس گوشهای ایستاده و هیچ حرکتی نمیکند زیرا سراپای وجودم عشق و خدمت است. شاید! انتظارهای بیپایان، سالها مرا یاری میدهد؛ اما نمیدانم!
آیا لیاقت آن را دارم که خدمت گزار خدایی باشم که به بندۂ او خدمت کنم؟ در این لحظهها به یاد گذشته تلخ زندگیام میافتم که دوست داشتم همه زندگیام را بدهم اما مسافرم سالم بشود، و او را باحال زار و پریشان نبینم. راستی چه روزگار غریبی است! گهی پشت به زین، گهی زین به پشت.
یک روزی دیگران به من خدمت کردند و امروز من باید خدمت کنم. اما وعده خدا هرگز دروغ نیست و نشانههای او انسان را به کجا میکشاند و بعد از همه سختیها و دشواریها امروز منتظر هستم که به دیگران کمک کنم، و عشق این جایگاه مقدس به من قدرت درست فکر کردن میدهد، و خودم را به عقلم نزدیکتر کنم و عقل همیشه به من یادآوری میکند که هیچوقت در مسیر درست قدم برداشتن دیر نیست. صفت گذشته در تو صادق نیست.
دیگران کاشتند ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند، آنکس که توانست انجام داد ما هم میتوانیم انجام بدهیم، آنکس که قبل از ما کاشت و درو کرد و محصولش بارور شد، ما هم میتوانیم بکاریم و محصول دوگانه و کشت خوب داشته باشیم، خواستن توانستن است.
از شیخ بهایی پرسیدند سخت میگذرد چه باید کرد؟ گفت خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت نمیماند، پس خدا رو شکر که میگذرد و نمیماند. پس اکنون سرآغاز خط دیگری است، که جویبارها روان شدهاند و همه در یک نقطه به هم خواهند رسید و بستری پربار را تشکیل خواهند داد که به اقیانوس بزرگ منتهی خواهد شد، پس ما هم میخواهیم، پس شمارش را معکوس میکنیم، امروز 9 اردیبهشت پنج روزبه امتحان مانده و شمارش بهسرعت میگذرد و امان نمیدهد.
پس خدا را شکر که سخت میگذرد؛ اما سخت نمیماند، بنبست وجود ندارد یا راه میخواهد یا راه میسازد. هر وقت به اوج استرس میرسم میتوانم احساساتم را کنترل کنم، یا مدیریت کنم چون به آرامش میرسم. هنگامیکه از امتحان و آینده در اوج بههمریختگی هستم، از ذکر خدا مدیر وجودم میشوم و آرامش را به درون میبرم و قدرت مطلق توان را به من میدهد و داده است که از آن استفاده کنم.
پس نباید نگران باشم، باید آرامش وصفناپذیری را کسب کنم و مثبت بیندیشم و آرامش زمانی برایم به وجود میآید که با نیروی مثبت الهی و عقلم حرکت کنم و بر نفسم غلبه کنم که میتوانم و آرامشم در حال حرکت است، زیرا به آخر خط فکر میکنم که شایستگی و لیاقت آن را میتوانم داشته باشم و آنچه خیر است آن به انجام برسد. آنچه خداوند صلاح بداند آن به انجام برسد منم رضایم به رضای اوست و تسلیم راهی میشوم که او برایم رقم میزند و توکل میکنم به آن نیرو، با سعی و تلاش دست از حرکت برنمیدارم، شاید! او مرا مورد آزمایش قرار داده؟ در بازی یا میبازیم و یا میبریم و یا یاد میگیریم و اینیک تجربه است.
اگر ما از نعمتهای الهی که در اختیارمان گذاشته استفاده خوب ببریم، قطعاً به آنچه میرسیم که طلب کردیم بازیهای زندگی ما همه در ناآگاهی بود و امروز به آن آگاهی رسیدیم که اجرای فرمان الهی و عمل را به اجرا دربیاوریم و یاد گرفتیم انسانهایی که در جهت صراط مستقیم قرار دارند از نور علم کنگره بهرهی بیشتری میبرند، البته با تلاشهای پیدرپی.
عزیزان مسافر و همسفران ما انتخابشدهایم در جایگاه مقدس کمک راهنمایی و خداوند ما را هدایت کرده که از پسآزمونهای سخت زندگی برآییم، اگر نشد جای نگرانی نیست. ما با اعتمادبهنفس نشان دادیم ما میتوانیم و میخواهیم خدمت کنیم و زکات سلامتی خودمان را پس بدهیم و موفق خواهید بود.
امسال در سال ۹۶ بهترین اتفاقی بود برای من که بتوانم در امتحان شرکت کنم و آن را به فال نیک میگیرم، چون میخواهم جزئی کوچک از خدمت گزاران کنگره باشم و پیام کنگره را به انسانهای دردمند دیگر برسانم و من در این امتحان توانستم تاریکیها و نقصهایم را ببینم. سعی بر اصلاح و درست کردن خودم را داشته باشم. امیدوارم همه همسفران و مسافران سرافراز از این آزمون عشق و مهر و محبت بیرون بیایند.
به امید موفقیت در ۱۴ اردیبهشت و قبولی همه عزیزان
نویسنده: همسفر صدیقه
نگارنده: همسفر هانیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
2055