English Version
English

تركيبات مواد غذایی

تركيبات مواد غذایی

 

ذرات چربی، مملو از انرژی و گرما هستند که در ساختمان جسم فیزیکی ما بکار رفته و در بخش‌هایی از کالبد فیزیکی ما به کاری مشغول هستند، جایگاه خدمت چربی‌ها در نقاط مختلف جسم ما به چشم می‌خورد، در قلب، مغز، نخاع، ماهیچه‌ها، پوست و … و صدها نقاط دیگر. اگر این چربی‌ها نباشند قلب، مغز، پوست، ماهیچه‌ها قادر به انجام‌وظیفه‌ای که خداوند برایشان مقدر کرده نیستند و درنتیجه، انسان توان حرکت را ندارد و از بین می‌رود. بخش عظیمی از حرکات جسممان با سوختن همین چربی‌ها انرژی کسب می‌کنند و توان حرکت پیدا می‌کنند.

چربی‌ها، مثل زغال‌سنگ می‌ماند که در کوره قطاری می‌سوزد و سبب حرکت قطار می‌شود.
این موجود پرفایده یکی از مخلوقین خداوند که در خدمت انسان قرارگرفته تا انسان بتواند به کمک آن در مسیر حرکت زمین، کارهایش را به‌راحتی انجام بدهد.
اما من بدون در نظر گرفتن این‌همه فایده‌ی آن ازش متنفر شده‌ام، چرا؟ چون با استفاده‌ی نادرست از همین چربی‌ها و با زیاده‌خواهی‌های خودم برچسب بد بودن را به آن می‌زنم و مدام دنبال راه کوتاهی می‌گردم تا از شرش خلاص شوم، و بیندازمش دور، می‌خواهم ساکشن کنم یا جراحی کنم. من با مصرف زیاد و نادرست باعث شدم با حبس و زندانی کردن این ماده پرفایده از نقاط مختلف سرزمین وجودیم، اندام متناسب شهر یا کشور وجودیم را نامتناسب کرده و ازآنجایی‌که جسم هوشمندم و سلول‌های هوشیارم می‌دانند این ذرات چربی بسیار مفیدند هیچ‌گاه آن‌ها را دور نمی‌ریزند بلکه با ذخیره کردن در انبارهایی که در شرق و غرب شمال و جنوب جسمم روی‌هم انبار می‌شوند یا درواقع در نقاط مختلف جسمم این چربی‌ها زندانی می‌شوند و من با بی‌تحرکی خودم قفلی بر درب این انبارها می‌زنم و روزبه‌روز تعداد این انبارها افزایش پیدا می‌کند و من با دست‌های خودم و با عملکرد خودم با سوءمصرف از چربی‌ها، این ذرات باارزش را زندانی می‌کنم و انگ بد بودن به آن‌ها می‌زنم و زندانبان آن‌ها می‌شوم و بار این انبارها را به دوش می‌کشم، و وزن سنگین آن‌ها را در خواب‌وبیداری در بالا پائین رفتن‌های زندگی بر دوشم حمل می‌کنم. توان دویدن، سبک‌بال بودن، راحت نفس کشیدن را ندارم، می‌خواهم بخندم ولی در اعماق قلبم غمگینم، از خودم خشمگینم و از عاقبت خودم می‌ترسم. نمی‌توانم لباس‌هایی را که دوست دارم بپوشم، می‌خواهم از غذاهایی که دوست دارم استفاده کنم با خوردن آن‌ها یک‌جور عذاب وجدان می‌گیرم و حالم بد می‌شود و خودم را سرزنش می‌کنم و با نخوردن آن غذاهای لذیذ جور دیگر در رنج و حال بد بسر می‌برم، چون احساس نیاز می‌کنم، من خودم را از خوردن غذاهای لذیذ محروم می‌کنم به خاطر این‌که بیشتر چاق نشوم.
چربی‌هایی که مجرم نیستند، جنایتکار نیستند، بی‌گناه در شهر وجودیم زندانی شدند. فقط به جرم اینکه من نمی‌دانستم، چگونه ازش استفاده کنم. بدون توجه به اینکه جسمم نیاز به این‌همه چربی دارد؟ بدون توجه به این‌که آیا از چربی که دارم استفاده می‌کنم با بدنم با سیستم فیزیکی جسمم همخوانی دارد یا نه؟ بدون تفکر و توجه با ولع و طمع روزافزون، بدون توجه به حس نیازم خوردم و بعد از مدتی فرزند نامیمونی به نام کلسترول خون بالا، از دل چربی‌های انبارشده زائیده شد. طفلی که افسردگی، ناامیدی ، خستگی، کوفتگی ، سردرد، سرگیجه ، تاری دید، کرختی و نارسائی اکسیژن به جسمم و افت انرژی را باعث شد و من با دنیایی از ترس و خشم و ناامیدی سبب رشد این طفل نامیمون شدم، عوض اینکه دنبال راه درست بگردم، تند با زدن برچسب‌های متعدد بر آن از خودم غافل و غافل‌تر شدم و چون توان خارج شدن و یا خلاص شدن را ندارم، به زمین و زمان بد می‌گویم و نق می‌زنم…
از بزرگی شنیدم دانش اندک، انسان را از خدا دور می‌کند و دانش زیاد، انسان را به خدا نزدیک می‌کند. پس خدایا از دست بزرگ‌ترین دشمن خودم که جهل و نادانیم است به تو پناه می‌برم، اگر دانش درست استفاده کردن از چربی‌های ارزشمند را می‌داشتم امروز، این‌همه جایگاه‌های ساکشن چربی‌ها نبود، این‌همه تخت‌های جراحی چربی‌های بدن وجود نداشت، این‌همه قرص‌های چربی سوز نبود و وسایل ورزشی غول‌آسا در کنج خانه هامون وجود نداشت. که با هزینه‌های زیاد که صرف آن‌ها کردیم و بعد از استفاده از این‌ها چون نتیجه نگرفتیم شده‌اند قوزی بالای قوز… چرا؟ چون چربی‌ها را نمی‌توان ترک کرد بلکه باید آن را درک کرد.
با استفاده‌ی به‌اندازه از چربی‌های طبیعی مثل دنبه، روغن کنجد و زیتون، روغن انواع مغزها و پیاده‌روی که روزانه 4000 الی 5000 قدم در هوای آزاد هم از طبیعت زیبا لذت ببرم و تغییر فصول را درک و حس کنم و هم چربی‌هایی که از طریق غذا وارد جسمم می‌شود سوخته شده گرما و انرژی کسب کنم و هم چربی‌های بی‌گناه آزاد و رها شوند و هم از وزن سنگینی که همیشه به دوش می‌کشم رها می‌شوم و هم ذره‌ذره با جدا شدن از لایه‌های چربی از غم و درد و بیماری‌های گوناگون نجات پیدا می‌کنم و هم طفل نامیمون کلسترول خون تبدیل به فرزندی می‌شود میمون و مبارک به نام سلامتی و تناسب‌اندام است.
با تشکر از راهنمای محترمم آقای علیرضا زر کش و سپاسگزارم از جناب مهندس و استاد امین که با آموزش‌های ساده و روان ما را با روشنایی‌ها آشنا می‌کنند تا دانش روش درست زندگی کردن را آموزش بگیریم و با اجرای آن به‌سلامتی صلح و آرامش برسیم. امیدوارم آن کنم که فرمان است و بهترین‌ها را از خداوند برای تمام اعضاء کنگره 60 طلب می‌کنم.

زهرا رضائی ، کمک راهنمای لژیون لیدی جونز
تنظيم مقاله : مسافر ليدي جونز زري

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .