English Version
English

کارگاه آموزشی عمومی + جشن هفته همسفر

کارگاه آموزشی عمومی + جشن هفته همسفر

روز پنجشنبه مورخ 94/8/28 سومین جشن تجلیل از همسفران کنگره 60نمایندگی قندیان تبریز با نگهبانی  همسفر ام البنین و به استادی اسیستانت محترم سرکار خانم آذرپور و با دبیری همسفر تهمینه با دستور جلسه " هفته همسفر "رأس ساعت 16  آغاز به کار نمود.




 

سخنان استاد:

بسیار خوشحالم که در جمع شما مسافرین و همسفران نمایندگی تبریز هستم. خیلی وقت بود که میخواستم به اینجا بیایم اما نمی شد اما الان افتخار بزرگی است برای من که در جمع شما مردم مهربان و خونگرم و در شهر زیبای شما هستم. دستور جلساتی که در کنگره قرار می گیرد فقط تعداد محدودی از آنها در ارتباط با مواد مخدر است و بیشتر این دستور جلسات مربوط درسی از جهان بینی است و اینکه من به نوبه خود چه برداشتی از دستور جلسات بکنم، چقدر آگاهی من بالا رفته و چقدر توانسته ام اینجا درس بگیرم و آموزش ببینم و بتوانم معنی دستور جلساتی مانند جشن دیده بان و اسیستانت و یا جشن همسفر را بفهمم.



 خیلی از مواقع مسافران می گویند که زبان من ناتوان از تشکر کردن است اما آقای مهندس می گویند این تشکر باید در اندیشه و تفکر ما باشد. باید این قدر دانی در قلب و زبان و عمل من باشد و همه اینها را باید همراه هم داشته باشیم. من اگر بخواهم به عنوان یک همسفر صحبت کنم باید بگویم که ما در مورد شما خیلی کوتاهی داشتیم چون آگاهی در مورد شما نداشتیم و قبل از کنگره کاری را برای شما انجام می دادیم که بلد بودیم. خود من زمانی که خیلی شدید درگیر اعتیاد بودیم ما هر دری میزدیم و همه جا می رفتیم تا شاید کمکی به ما بشود اما واقعا درمانده شده بودیم و بدی کار این بود که ما هر جا که می رفتیم من همیشه خانواده یک معتاد بودم، مادر یک معتاد، همسر یک معتاد و یا خواهر یک معتاد و آنها هم همیشه یک معتاد بودند و این کلمه خیلی بدی بود و خیلی آدم را اذیت می کرد. درست است که ما هرگز نمی توانیم شما را درک کنیم، خمار ی هایی را که شما تحمل کرده اید و عذاب هایی را که کشیده اید ولی ما در کنار شما با تمام وجود این عذاب ها را تجربه کرده ایم و حالا با آگاهی بیشتر در کنار شما هستیم. خود من در آن دوران به هر دری می زدم ولی نه تنها کمکی نبودم و دستی نمی گرفتم بلکه بندی بودم به پای آنها. وقتی با کنگره آشنا شدم و آمدیم و مشاوره شدیم و من هم گفتم اینجا هم مثل جاهای دیگر و ما اینجا را هم امتحان میکنیم. سال 80 بود و من به خاطر اعتیاد همسرم آمده بودم. از من پرسیدند مسافرت هم آمده؟ همسفر چه کسی هستی؟ و این کلمه خیلی به دل من نشست چون من دیگر همسر یک معتاد نبودم. به ما گفتند که باید در اینجا سفری را شروع کنید و من گفتم که این مصرف کننده است و برای چی باید به سفر برود. وقتی اطلاعات گرفتم فهمیدم که ما دوتایی قرار است سفر کنیم و من برای اولین بار همسفر مسافری شدم که سفرش با همه سفرهای دنیا فرق داشت.




 سفری که مسیرش عشق بود و مقصدش هم عشق بود. ما راهی این سفر شدیم. اعتیاد خیلی قوی بود اما آموزش ها خیلی قوی تر بود. ما با آگاهی تمام قدم در جاده گذاشتیم. اوایل فکر می کردم انجام وظیفه می کنم اما بعد از مدتی فهمیدم که وظیفه خسته کننده است و اینجا باید با عشق عمل کرد. فهمیدم که باید اشتباه را مقصر بدانم نه اشتباه کننده را. مسافر من بد نبود بلکه فقط یک بیمار بود. و در کنگره به کلی افراد همدل آشنا شدیم.آقای مهندس می فرمایند اینجا هم یک مثلث وجود دارد که یک ضلع آن مسافر و یک ضلع همسفر است و قاعده این مثلث اعتیاد است که آنها را به هم متصل کرده است. مسافر و همسفر با دو زبان متفاوت صحبت می کردند و درک متقابلی بین آنها نبود اما آقای مهندس یک زبان مشترک ابداع کردند که همه بتوانیم همدیگر را درک کنیم. دیروز من مثل امروز شما بودم و واقعا پیشنهاد می کنم که همیشه شانه به شانه مسافرتان باشید و از مسافران هم می خواهم که واقعا صادقانه سفر کنید و همراه همسفرتان باشید و بدانید که برای همسفرتان باارزش ترین موجود هستید. هم مسافران و هم همسفران آموزش ها را کامل دریافت کنید، زیاده خواه نباشید که همیشه درد مردم از سه چیز است که از ظرف بیش می خواهند، از وقت پیش می خواهند و از آن مردم از آن خویش می خواهند. برای موجودی به نام انسان ارزش قائل شویم اگر واقعا باور داریم که ما بخشی از وجود خداوند هستیم و برای فر ایزدی و خردی که در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده ارزش قائل هستیم. تلاش همه ما این است که به اوج و کمال برسیم و همه ما در پی آموزش هستیم. این سفر هم سخت و هم سهل است اما اگر به مقصد ایمان داشته باشید هر سختی آسان و هر ناممکنی ممکن می شود. رسیدن به اوج تدریجی است و خواجه عبدالله انصاری شعری دارد که می گوید پیچکم و چرخم بر گرد خویش، لیکن از این چرخ به چرخم رهیست، گردنه در گردنه در گردنه است، ورنه ره اوج رهی کوته است. رسیدن به اوج شاید راه کوتاهی است اما فقط وقتی گردنه ها را پشت سر گذاشتید و به اوج رسیدید آنگاه است که اوج برای شما ارزش پیدا می کند. امیدوارم همه به آن اوج برسند.

تقدیر مرزبانان گروه خانواده با لوح یادبود و دسته گل از خانم آذر پور



تقدیر مسافران از همسفرانشان به روایت تصویر
























عکاس جلسه: مسافر الیار
نگارنده: همسفر نادیا
تنظیم گزارش: مسافر پویا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .