English Version
English

انتقال صفات

انتقال صفات

 

انتقال صفات تابع فعل است، تابع فاعل نیست .

صفت و یا ویژگی یک مسئله ی درونی است و غیر قابل روئیت است که از این طریق فعل و یا رفتار و انجام ها در بیرون روئیت می شود و تا زمانی که در درون است، قابل روئیت و انتقال نیست. شاید بالقوه باشد ولی برای اینکه قابل انتقال شود باید بالفعل و یا اینکه از قوه به عمل در آید. شاید زمانی موضوعات زیادی را بدانیم و یا اینکه صفات خوبی را بدانیم ولی به اندازه ای می توانیم به دیگران و یا فرزندان خود انتقال دهیم که به صورت رفتار، انجام و عمل آن را به فعلیت در آورده باشیم ، یا به عبارت دیگر مثلث آموزش، تفکر و تجربه را کامل کرده باشیم. مثل یک مربی که در اصل، مربی فعل را آموزش و انتقال می دهد.شاید این موضوع یکی از تفاوت های معلم و مربی و راهنما باشد. انجام دادن و یا توانایی به فعل در آوردن یکی از شرایط لازمی است که یک مربی و راهنما باید داشته باشد. پس انتقال صفات تابع فعل مربی است، نه صرفاً فاعل و یا خودِ مربی چون کارِ مربی و راهنما در نهایت انتقال فعل است که در این روند از فنِ معلمی و آموزش نیز استفاده می کند.

تا اینجا شرایط لازم برای دهنده بود ولی در موضوع  آموزش و یا انتقال صفات، دو پارامتر باید وجود داشته باشد، که یکی مربوط به دهنده یا مربی است و طرف دیگر، گیرنده یا رهجو و یا هنرآموز است .یا به عبارت دیگر مساعد بودن دهنده و گیرنده. که این موضوع مثل قانون پیوند است. در بین درختان قانونی حکم فرما است، و آن قانون،این است که پیوند از درختی به درخت دیگر در صورتی امکان پذیر است که هر دو درخت، با یکدیگر هم حس باشند و یا به عبارت دیگر زمینه و خواست و حس برای دریافت وجود داشته باشد. این یک مثال است چون حس در سایر مخلوقات به دلیل بسته بودن روندِ تغییر، تبدیل و ترخیص تعریفِ مخصوص به خودشان را دارد و این موضوع، در انسان به دلیل وجود روح و یا ویژگی روح  متفاوت است.

حس در انسان به دلیل وجود روح باز است و قابل تغییر و دگرگونی می باشد. پس صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است و هیچ کس، برای همیشه نامساعد نیست و ناچار و محکوم به صفت گذشته هم نیست و با تغییر، حسِ نامساعد تبدیل به حسِ مساعد می گردد و عمل پیوند صورت می گیرد و انسان تبدیل و در نهایت از صفتِ بد به صفت خوب ترخیص و انتقال می یابد.

تغییرِ حس نسبت به فعل، یکی از مهم ترین و اصلی ترین پارامترها برای در یافت صفت است. برای مثال حس و سلیقه و نگرش من در موردِ کسی که در یک مسابقه برنده می شود، چگونه است؟ آیا از این اتفاق لذت می برم  یا اینکه از این موضوع ناراحت می شوم  یا حسادت می کنم یا از این مسئله خوشحال می شوم یا از برنده شدن دوستم لذت نمی برم. اگر از این فعل و اتفاق لذت می برم، پس من هم این پتانسیل را دارم که روزی فاعل این فعل باشم یا به عبارت دیگر، حسِ من و برنده شدن مثل حسِ عاشق و معشوق است پس نسبت به یکدیگر جاذبه داریم و به طرف یکدیگر کشیده می شویم و یا در حال نزدیک تر شدن هستیم و قطعاً روزی من هم برنده خواهم بود. و زمانی هم ممکن است نسبت به این موضوع حسادت کنم یعنی دافعه دارم در نتیجه روز به روز با برنده شدن فاصله می گیرم و اگر در مسابقه  نفر چهارم بودم، در مسابقه ی بعدی نفر دهم می شوم و اگر باز هم حس خود را اصلاح نکنم، به آخر لیست و یا از انتهای لیست به بیرون هدایت می شوم.

پس مهم نیست چه کسی بازنده و یا برنده است، مهم تر این است که من برنده ها یا برنده بودن را دوست ندارم در نتیجه نسبت به برنده شدن دافعه خواهم داشت.

 مسافر علی اشکذری

 کنگره 60 نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .