در ادامه مشارکت مکتوب کمک راهنما و چهار تن از اعضای لژیون هشتم نمایندگی کاسپین را در خصوص دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» را میخوانید:
سلام دوستان خدیجه هستم همسفر:
شرط لازم برای فرمانده خوب بودن، فرمانبردار خوب بودن است و اگر من در روزهای اولی که وارد کنگره میشوم قبول کنم که در اثر ناآگاهی و جهلم است که درگیر مسائل و مشکلات زیادی شدهام و منیتی که در وجودم هست را کنار بگذارم و ظرف وجودیام را خالی نمایم و با تمام وجود فرمانبردار راهنما و آموزشهایش باشم قطعاً در مسیر درست قرار میگیرم و روزبهروز به حال خوش نزدیک خواهم شد.
یک استادکار ماهر ابتدا باید شاگردی کرده باشد تا استادکار خوبی شود وهمان طور که آقای مهندس میفرمایند: از سربازی است که میشود به سرداری رسید. سر در نشریات کنگره نوشتهشده اول ندانی را بدان تا بعد بدانی را بدانی. گاهی آنقدر در جهالت خود گرفتار میشویم که حتی خودمان هم متوجه نیستیم که نمیدانیم.
فرمانده بودن هم شرایطی دارد و نمیتوان هر چه را که خواستیم فرمان دهیم. استاد و فرمانده چیزی را از شاگردش میتواند بخواهد که ابتدا خودش آن را انجام داده و اجرایی کرده باشد اگر فرمانده بخواهد از موضع قدرت عمل کند و تحت نام فرمانده هرچه را که خواست به افراد تحمیل کند طولی نمیکشد که اعتبارش را از دست میدهد و افراد از اطرافش پراکنده خواهند شد.
فرماندهی یک هنر است که باید آن را آموخت و برای آموختنش راهی جز فرمانبرداری وجود ندارد. یادمان باشد اگر روزی به فرماندهی رسیدیم باید معرفت، عدالت و عمل سالم را سرلوحه همه کارها و رفتارهایمان قرار دهیم.
از راهنمای عزیزم سرکار خانم محدثه بینهایت سپاسگزارم که فرماندهی بینظیر برایم بودند و از خداوند میخواهم کمکم کند تا در مسیری که ایشان حرکت کردند قدم بگذارم تا همچون ایشان راهنمایی لایق در کنگره باشم.
سلام دوستان فریبا هستم همسفر:
ما وقتی وارد کنگره میشویم باید فرمانبرداری را یاد بگیریم. ما همسفرها مانند سربازهایی هستیم که تازهوارد پادگان شدهاند باید از فرمانده اطاعت کنند اگر ما اطاعت کردن را یاد بگیریم فرمانبردارهای خوبی میشویم کسی که بتواند باعث خوشحالی دیگران شود یا احساس خوشحالی را به وجود آورد به خاطر این است که توانایی یک سری کارها را در خودش میبیند یا به عبارتی یک سری از نیروهایی که خداوند در اختیارش قرار داده به دست گرفته است. اگر بخواهیم فرمانده خوبی باشیم باید اول صبر و تحمل که لازمهی هر کاری است داشته باشیم و چیزی که همیشه در ذهنمان هست به تصویر بکشیم تا آن چیزی را که میخواهیم اجرا نماییم، یعنی اگر به انسانها نگاه کنیم فرماندهی جز خواستههای وجودیشان است همهی ما دوست داریم فرماندهی را در درون خود داشته باشیم وقتی توانایی ما افزایش پیدا کند قدرت ما زیاد میشود و دامنهی فرماندهی ما افزایش مییابد و اینجا است که باید فرمانبردار خوبی باشیم تا به فرمانده لایقی تبدیل شویم.
ما اگر در کنگره فرمانبردار خوبی نباشیم نمیتوانیم به خواستههای خود برسیم و باید شاگرد در کنگره از استاد فرمانبرداری را یاد بگیرد تا خود فرمانده شود و فرمانبرداری را هم در کنگره هم در جامعه کاربردی کند و به گفته آقای مهندس مسئله فرمانبرداری یک مثلث است که یک ضلع آن فرمانده، یک ضلع آن فرمانبردار و یک ضلع دیگر دستور یا موضوع است، اگر بخواهیم بهجاهای بالاتر یا درجه بالایی برسیم و دانشگاه باشد یا پادگان یا هر مکانی که در آنجا آموزش میبینیم باید یک نفر بالاتر از ما باشد که ما از او دستور بگیریم و فرمانبردار باشیم تا پلهپله به فرماندهی نزدیک شویم.
سلام دوستان صنم هستم یک همسفر:
کسی که میخواهد فرمانده خوبی باشد باید اول فرمانبردار خوبی باشد تا بتواند نتیجه بگیرد. اگر انسان بخواهد در هر مقولهای صاحبنظر شود و در هر کاری در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد، شرط لازم آن این است که فرمانبرداری را کاملاً انجام دهد. فرماندهی یعنی شناخت نیروهای درون و مسلط شدن به آن است. اگر ما نیروهایی را که ازدستدادهایم و بخواهیم دوباره آن را در اختیار داشته باشیم باید فرمانبرداری کنیم. باید اول شاگردی کنیم تا بتوانیم استادکار باشیم. فرمانبرداری یعنی یادگرفتن آموزشها و تجربههای یک استادکار یا راهنما و به کار بردن آن آموزشها و تجربهها و تمرین مکرر تا رسیدن به مقطع فرماندهی است. اگر انسان به دانایی مؤثر که از آموزشها گرفته است برسد و آن را اطاعت و اجرا کند و بر دیده منت گذارد میتواند فرمانبردار خوبی باشد.
فرماندهی خواسته درونی هر انسانی است یعنی هر انسانی در هر جایگاهی که قرار دارد فرمانده بودن جزء خواستههای اوست. من باید بدانم در هر محیط و یا مکانی یک سری قوانین حکمفرما است باید از آنها پیروی کنم. برای ما در هرلحظه فرمانهایی وجود دارد و من باید بدانم و بشناسم کدام فرمان را در کجا و کدام جایگاه اجرا نمایم. من با حرکت کردن در جهت آن فرمان به فرمانبرداری میرسم زیرا فرمانبرداری در مرحله دانایی مؤثر است نه مرحله دانایی.
از راهنمای عزیزم سرکار خانم خدیجه بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که بتوانم فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم به جایگاه فرماندهی دست پیدا کنم.
سلام دوستان مهرناز هستم یک همسفر:
به نام خدا؛ شکر، شکر، شکر که در لحظه زندگی کردنم توکل به توست و هرچه دادی و خواهی داد برای توست.
شرط لازم برای فرمانده خوب بودن فرمانبرداری خوب است، فرمانده خوب هم باید قادر باشد کاری را که میخواهد از دیگران خودش هم انجام داده باشد. تمام انسانها توانایی فرماندهی بر صور آشکار و پنهان خود را دارند مثل زمانی که کودکی تازه راه رفتن را یاد میگیرد توانایی فرمان دادن به یکسری از اعضای بدن خود (صور آشکار) و خواستن و اراده خود را جمعکردن (صور پنهان) را فرماندهی میکند که بسیار لذتبخش است اما زمانی که فردی مصرفکننده میشود در تاریکی، ظلمت و ناکامی گرفتار میشود و گویی در نفس اماره گرفتارشده، زیرا بر اکثر تصمیمات خود هیچ دخالتی ندارد و نفس اماره بر او فرماندهی میکند، پس چطور اینگونه افراد میتوانند به بقیه دستور دهند؟ یادم میآید زمانی که با کنگره ۶۰ آشنا نشده بودم نهتنها نمیتوانستم بر خود و رفتار و کارهایم فرماندهی کنم؛ بلکه نمیتوانستم از کسانی که به من کمک میکردند هم فرمانبرداری کنم چون در جهل و ناآگاهی خود گرفتار بودم اما در کنگره ۶۰ آموختم باید منیت خود را کنار گذاشته و ظرف وجودی خود را خالی کنم تا بتوانم با فرمانبرداری درست از راهنما و آموزشهایی که میبینم در مسیر درست قرار بگیرم.
یک فرمانده خوب باید به دانایی مؤثر رسیده باشد که برای داشتن دانایی مؤثر باید حتماً آموزش دید، پس باید یک استاد و یا راهنما خوب انتخاب کرد و از آن اطاعت کرد، آیه شریفه که میگوید: «قل الروح من امر ربی» روح طبق امر رب است و روح از جنس علم است. پس با اطاعت و فرمانبرداری خوب از فرمانده و راهنمای خوب حال خوش و مسیر درست را پیدا کنیم.
فرمانده خوب بودن یک هنر است و زمانی میتوان فرمانده خوبی باشیم که عدالت، معرفت و عمل سالم را سرلوحه کار و رفتارمان قرار دهیم.
از راهنما خوبم سرکار خانم خدیجه نهایت تشکر رادارم که یک فرمانده نمونه و لایق برای من است و از خداوند میخواهم تا با کمک او و راهنمای عزیزم بتوانم در آینده در مسیری که ایشان حرکت کرده قدم بگذارم تا همچون ایشان راهنمایی لایق در کنگره باشم.
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر:
اگر انسان بخواهد در هر مقولهای صاحبنظر شود و کاری را انجام دهد و در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد شرط لازمش این است که فرمانبرداری را کاملاً انجام بدهد. فرماندهی به این معناست که به یک سری از نیروها چه در درون و چه در بیرون احاطه داشته باشیم یعنی وقتی کاری را با اراده انجام بدهیم یعنی به فرماندهی رسیدیم...فرماندهی میتواند صور آشکار و صور پنهان داشته باشد صور پنهان میتواند در درون انسان باشد مثل راه رفتن یا باز و بسته شدن چشم. قسمتهای خاص بدن از من فرمان برانند. شخصی که اعتیاد دارد خیلی چیزها که قبلاً برایش قابلاجرا بود الآن قادر به انجامش نیست پس به فرماندهی نرسیده و فرماندهی جسمش را ازدستداده و جسم دیگر از او فرمان نمیگیرد باید با حضور در کنگره و سفر به روش دی اس تی و فرمانبرداری از راهنمایش دوباره پلهپله فرماندهی جسمش را پس بگیرد. پس به این معنی میرسیم که ((کسی میتواند فرمان بدهد که قادر باشد کاری را که از دیگران میخواهد خودش هم انجام بدهد)) برای این کار باید آموزش ببیند و استاد انتخاب کند. استادی که به ما دانش و آگاهی را انتقال بدهد ما هم باید از استاد اطاعت کنیم و شرط اینکه فرمانبرداری کنیم این است که استاد را قضاوت نکنیم در مورد علمش نظر ندهیم. در آخر وقتی فرمانده موفقی میشویم که بهخوبی فرمانبرداری کرده باشیم.
تایپ : همسفر آرزو لژیون پنجم
تنظیم و ارسال : همسفر نازنین لژیون ششم
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1363