روزی در یک مکتبی نوشته بود که هرکس که هندسه نداند وارد نشود . ذهنهای انسان به دو طریق می رود : یا به طریق استدلال و یا ریاضی ، هندسه یا اینکه به صورت دیگر علوم انسانی و ...
فیثاغورث کارش فقط ریاضی نبود یک استاد معنوی بودو به شاگردانش آموزش میداد اول ریاضیات را کار کنند. هندسه به ما میگوید که مثلث هرکجا باشد مجموع زوایای آن 180 درجه میباشد یعنی در هندسه همه چیز روی حساب است کلمه مهندس هم از روی هندسه گرفته شده است .
مهندس راه ، کارخانه ماشین و ... میسازد و همه این کارها روی حساب است . ما هم در زندگی خود در حال ساختن زندگی و در حال برنامهریزی هستیم. در مکانی ، در مجموعهای ، یک ساختمانی خراب میشود ، میآیند بررسی میکنند که این ساختمان ستونهایش نازک بوده ، سقف نامیزان بوده ، زمین زیر خاکش دستی بوده و در ساختمانهای دیگر به کار میبرند ولی ما انسانها مرتب یکسری ساختمان میسازیم در فکر و اندیشه و زندگیمان و بعد این ساختمان خراب میشود و دوباره میسازیم.
اگر روی یک زمین ماسهای ، یک ساختمان ساختیم و خراب شد دوباره میسازیم و میبینیم که تمام عمر روی این ماسه و خاک دستی مدام ساختمان درست میکنیم و مدام خراب میشود یا اینکه روی زمین ساختمان میسازیم و دوباره خراب میشود.
حالا باید نقشه بکشیم که چرا ساختمانمان خراب میشود یعنی بررسی کنیم و ببینیم عواملی که باعث این ناهنجاری شده چه هست . همین طور در مسئله مواد که این ساختمان وحشتناک را درست کردیم . بررسی میکنیم و این ساختمان را یواشیواش تخریب میکنیم و ساختمان دیگری احداث میکنیم .
ذهن انسان باید یواشیواش استدلال پیدا کند ، دلیل بخواهد ، برهان بخواهد ، برای هر چیزی عواملش را مورد بررسی قرار دهد . در کنگره تمام صحبتها ، صحبتهایی مهندسی است ، تمام عوامل را در نظر میگیریم .
بنابراین ما در یک زمانی باید مورد ارزیابی قرار بگیریم ، مشکلات ما فقط با تفکر و اندیشه قابلحمل است . اگر تفکر و اندیشه کردیم در آن موقع دعا کنیم به نتیجه میرسیم . وقتی جلسه به جلسه میآییم ، نقاط تفکر ما ذرهذره بیدار میشود ، تبدیل به انسانهای امیدوار میشویم ، حتی اگر این امید راست نبوده و به صورت باشد ، باعث حال خوب میشود . انسانی که ناامید است ، افسرده میشود. حداقل استفاده از امید این است که حال ما خوب میشود و بانشاط میشویم .
لحظه دشواری برای همه موجودات هست . هیچ موجودی نمیتوان پیدا کرد که دشواری نداشته باشد . لحظه دشواری و سختی در آن لحظه احساس نمیشود یعنی وقتی مثلاً : گردن کسی را میخواهند قطع کنند لحظهای که تیغ گیوتین روی گردنش می آید آن لحظه احساس نمیشود ، لحظه اولی که ما را به بازداشتگاه میاندازند ، احساس نمیشود .
چیزی که دشوار و سخت است یادآوری دشواری است . مثال : یک فردی حکم اعدام برایش دادند ، پانزده روز دیگر اعدام میشود ، لحظهای که میخواهد اعلام بشود برایش دشوار نیست این 15 روز که به یادش میآید که باید اعدام شود ، شب نمی خوابد و یادآوری این دشواری روزگارش را سیاه میکند .
ما یکسری دشواریهایی داریم ولی اینکه در ذهن خود این دشواریها را بزرگ میکنیم ، بررسی میکنیم ، این یادآوری برای ما سخت است .
مثال : راهنما به ما میگوید 3 روز سقوط آزاد ، ما از الآن که میرویم به منزل تا موقعیت که سقوط آزاد را شروع کنیم ، توی دلمان خالی میشود ، به هم میریزم ، چه اتفاقی میافتد ، این یادآوری مشکل است . همه ما درگیر یکسری فراز و نشیبهایی هستیم و فقط در مورد مواد نیست .
وقتی ما میخواهیم حرکتی را انجام دهیم ، باید حرکت قبلی آماده باشد . مثال : وقتی میخواهیم از پلههای نردبان بالا برویم باید پا را روی پله قبلی بگذاریم و در آن پله کاملاً مستقر شویم و بعد حرکت کنیم . در جسم مواد حداکثر 6 ساعت قدرت دارد و بعدها به مرحلهای رسیدیم که 12 ساعت خالی است. مشکلی که همه سفر اولیها دارند این است که میخواهند زود این کار را انجام دهند . هر چیزی زمان خود را دارد . مثال : ما نمیتوانیم یک مرتبه در قضیهای عالم شویم ، یک مرتبه نمیتوان در درس عالم شویم ، یک مرتبه نمیتوان توانایی لازم را پیدا کرد . در هر قسمتی باید یک زمانی گذاشته شود تا توانایی در طول زمان خودش را نشان بدهد . اعتیاد ، اخلاق بههمریخته ، به زمان احتیاج دارد تا به تعادل رسید و زمان تعیین کننده است .
برای تغییر ساختارهای انسان در سطوح مختلف به زمان احتیاج دارد .
در انسانی که مصرف کننده است چندین میلیارد سلول که در بدن و مغز وجود دارد به مواد احتیاج دارند ، قبلاً نیازشان به وسیله شبه افیونی برطرف میشد و حالا از مواد مخدر بیرون تأمین میشود . ما باید در این فاصله زمان این میلیاردها سلول را پر کنیم و عوض کنیم.
موادی که از بیرون میگرفتند حالا از درون درست کنند تا به حالت تعادل برگردند و قطعاً زمان میخواهد . در این سیستم باید این میلیاردها سلول را ترمیم کنیم و به حالت تعادل برسانیم . بعضیها میگویند ما علمی حرف میزنیم و شما تجربی ، علم پزشکی جزء تجربه است . تجربهای که درست باشد و نتیجه مطلوبی داشته باشد ، تبدیل به علم میشود . اگر در سفرمان سرعت زیاد داشته باشیم و با سرعت و حماقت عبور کنیم، از برنامه خارج میشویم .
حرکت اول و شروع یک کار دشواری است . بعضیها میتوانند صفحه اول را بنویسند ، بعضیها خط خطی میکنند و بعضیها اصلاً نمینویسند . وقتی سفر را شروع میکنیم هر چیزی که گفته میشود یک الگو میباشد . مثال : نگوییم این فقط برای سفر اولیهاست یا این مطلب فقط برای مصرفکنندههاست ، این موضوعها برای عام میباشد .
در کتابی که مینویسیم صفحه اول باید طوری جذاب باشد که در صفحه آخر نیز همین جذابیت ادامه داشته باشد و ماندنی باشد . خداوند خیلی چیزها داده ، بعضی از ما میگوییم مثلاً : خدا چرا تریاک را خلق کرد که ما بکشیم .
خداوند هر چیزی که خلق کرد برای این نیست که ما از آنها استفاده کنیم . خداوند حاکمی چون عقل به ماد داده و باید به آگاهی و دانایی برسیم که از چیزی استفاده کنیم و از چه چیزی استفاده نکنیم ولی اتفاقی که میافتد عقل کار خودش را میکند. این نیروهای منفی و بازدارنده در تفکر انسان القای منفی به وجود میآورند و انسان را از مرحله خارج میکنند .
با احترام همسفر علی
منبع: وبلاگ نمایندگی شهرک غرب
- تعداد بازدید از این مطلب :
14278