سومین جلسه از دور نوزدهم کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری موقت دکتر محسن با دستور جلسه «در کنگره 60 چگونه قدردانی میکنیم؟» روز جمعه مورخ 23 خرداد ماه 1399 ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
جناب مهندس:
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
امیدوارم حال همه شما خوب باشد، حال من هم به حمدالله خوب است.
دو تن از عزیزان ما دیگر در بین ما نیستند؛ یکی دکتر مسعود حاج رسولی است که در اثر بیماری کرونا سفر دیگری را شروع کرد و یکی دیگر نیز دکتر کامبیز بود؛ بههرحال این عزیزان از بین ما رفتند، جای این دو را واقعاً خالی میدانیم و انشاء الله مورد رحمت و لطف خداوند قرار بگیرند. خوب از دست دادن عزیزان بسیار سخت و دشوار است، برای مراسم دفن و مراسم ختم، من اجازه ندادم بچههای کنگره بروند، فقط انگشتشمار، اوضاع کشور هم شرایط بحرانی بود، به این دلیل برای دکتر مسعود که لژیون دانشگاه بود گفتم فقط برای مراسم دفن، سه الی چهار نفر بروند، فاصله را رعایت کنند. پانصد نفر هم بخواهیم برویم میتوانیم برویم ولی در این شرایط که بیماری هست و تمام مسئولین کشور دارند سعی میکنند میگویند فاصله اجتماعی را رعایت کنید و ... ما نباید برویم؛ و در مراسم چهلم نخواستم بروند، به بچهها گفتم خیلی محدود بروید، به بچههای کرج سپردم، بیست، سی نفر رفتند، چون ممکن بود ایجاد آلودگی و مسائل دیگر بکنند. چون مسعود سالها کنگره بود و کنگره را خیلی دوست میداشت، من تصمیم گرفتم که قطعاً یکی از شعب کنگره 60 به نام دکتر مسعود حاج رسولی نامگذاری خواهد شد، در یک شرایط خوب. جلسه یادبود هم بخواهیم برای دکتر بگیریم در یک شرایط خوبی میگیریم لازم نیست در شرایطی که معمولی نیست و هنوز به تعادل درنیامده، ممکن است انتقال بیماری بشود، اگر بیماری هم منتقل نشود، دلچرکین میشوند، مسائل دیگری مطرح هست. این هست که به این دلیل این کار را انجام دادیم چون مراحل سوگواری تمام میشود ولی آن چیزی که یادبود هست باید بماند.
چون اولین جلسه بعد از کرونا هست، اگر بخواهیم بگوییم که در کنگره 60 به چه منوال گذشت، در کنگره 60 شاید کمترین آسیب را نسبت به بقیه آحاد جامعه شاهد بودیم و آنهایی که گرفتار بیماری کرونا شدند، از آنها خواسته بودیم که هرکس گرفتار این بیماری شد، حتماً با من تماس بگیرند که من خودم بگویم چکار کنند، عمل کنند و به بهبودی برگردند؛ و تعداد زیادی، پانزده، بیست نفر که در مرحله نفسهای آخر بودند؛ اکسیژن خون بهشدت آمده بود پائین، مقدار بیش از 60% ریه سفید شده بود، حس بویایی کاملاً از بین رفته بود، بعضی از آنها دردهای استخوانی شدید داشتند که حتی از دردهای خماری هروئین هم بدتر بود و بعضیها هم تکلم را از دست داده بودند، همه با تجویزهایی که گفتم انجام دادند بهسرعت برگشتند به زندگی عادی.
امروز مرتب در بین ما، صحبت عزیزان این است که میگویند: باید علمی باشد! هرچه میگوییم میگویند علمی نیست یا علمی هست؛ این علمی را ما باید بیاییم بشکافیم ببینیم منظور ما از علم چی هست؟! چون بحث علم را شکافتیم معلوم است. یکی از مسائلی که بسیار من متأسف شدم فوت مسعود بود، چون به حرفهای من اصلاً گوش نکرد، اصلاً اقدام نکرد؛ یکی از کسانی که خیلی سریع، خیلی مفتی فوت کرد، به قول خودمان خیلی الکی فوت کرد. اینجا که ما میگوییم بحث علمی، علم را باید شکافت، علم همینطوری نمیشود، من چون استادیار دانشگاه هستم، هرچه من بگویم علمی است! باید آن را بشکافید. وقتی شما میگویید هروئین، هروئین حرف علمی نیست، هروئین اسم کوچهبازار است، سازندهاش اسم آن را گذاشته هروئین، حرف علمی نیست، وقتی به ما میگویند «هروئین» چی دستگیر ما میشود؟ چهکارش کنیم؟ باید سمزدائیاش کنیم، باید URD اش کنیم، باید ایزولهاش کنیم، چون با کلمه هروئین سروکار دارید، یا به ما میگویند تریاک؛ اسم تاریخی است، تریاک اسم بازاری است، اسم علمی نیست. هروئین اسم علمی نیست، هروئین اسم علمیاش هست: دی استیل مورفین؛ مردم میگویند هروئین، پزشک متخصص باید بگوید دی استیل مورفین، وقتی گفت دی استیل مورفین همهچیز مشخص میشود، همهچیز روشن میشود؛ اصلاً درمان مشخص میشود. شما به مریضی که پنج سال مورفین میزده در بیمارستان، شما که آن را قطع نمیکنید، شما که او را URD نمیکنید، شما که کارهای دیگر نمیکنید، شما طبق متدهای پزشکی، سنتهای پزشکی، سریعترین کاری که بخواهید بکنید، آن را قطع نمیکنید، میگویید اگر بخواهد قطع کند باید دو ماه، سه ماه تیپر کند؛ ذرهذره با یک شرایط خاص؛ میشود علمی ولی اگر فوراً آن را قطع کنید، بهجای آن قرص فشارخون بدهید که فشار او را بیاورید پائین مغز او کار نکند، خوب این کار 100% غیرعلمی است در آن تردیدی نداریم.
پس روشهایی که برای درمان هروئین انجام میدهیم، صد در صد غیرعلمی است، ولو اینکه تمام اساتید دانشگاه هاروارد و آکسفورد و ایران و بهشتی و اینها بیایند، آن روشها غیرعلمی است. وقتی میگویید تریاک غیرعلمی است؛ تریاک چی هست؟ تریاک یعنی؛ مورفین، کدئین، نارکوتین، پاپاوارین، نارسئین، کدئین، تبائین و ... میگوید پس من با مجموعه دارو طرف هستم، این شخص پانزده سال، بیست سال است دارد این داروها را مصرف میکند، من چطور میتوانم آن را قطع کنم؟! من چطور میتوانم او را URD کنم؟! من چطور میتوانم او را بیهوش کنم؟! چطور میتوانم به او نالکسون و نالترکسون بدهم؟! کدام از شما پزشکان به فردی که پنج سال است مریض است و مورفین تزریق کرده در بیمارستان، نالکسون و نالترکسون میدهید! میدهید اصلاً! چنین کاری میکنید؟ جرئت چنین کاری دارید بکنید؟ خوب دی استیل مورفین که از مورفین هم قویتر است؛ سریعتر جذب میشود. پس ما آنجا با اسم علمی سروکار داریم باید با کلام علمی حرف بزنیم.
تریاک چیست؟ بگوییم بله مورفین. آن کاری که برای مورفین میخواهیم انجام بدهیم، برای کدئین میخواهیم انجام بدهیم، برای پاپاوارین میخواهیم انجام بدهیم؛ پاپاوارین خودش تنظیمکننده ضربان قلب است. من بعضیاوقات تعجب میکنم، شاخ درمیآورم، پزشک متخصص قلب است، بیمار او میخواهد عمل قلب کند میگوید برو تریاک خود را قطع کن بعد من تو را عمل میکنم! یعنی مرگ حتمی، قطع تریاک یک آدم تریاکی و بعد او را عمل کنند یعنی مرگ قطعی؛ چون مهمترین چیزی که ما در تریاک داریم؛ پرتوپین داریم که تنظیمکننده ضربان قلب است، بروید کتابهای علمی خود را نگاه کنید. پاپاوارین داریم یکی از مسائل مهم در فیزیولوژی بدن است. توی تریاک با پاپاوارین طرف هستیم، در عمل جراحی وقتیکه خونریزی را نمیتوانند بند بیاورند از پاپاوارین استفاده میکنند. پس ما با یکسری ترکیبات داروئی علمی طرف هستیم.
حالا اینها را دارم میگویم که میخواهم بیایم روی سرکه سیب؛ مسعود گوش نکرد، به من هم نگفت، من بههرحال معلم او بودم، استادش بودم؛ به من زنگ زد من میخواهم بروم بیمارستان بروم؟ من هرچه زنگ میزدم جواب تلفن مرا نمیداد. من الان دادمD.SAP را آزمایشگاه که چه املاحی دارد، تمام املاح معدنی آن، از نقره گرفته تا مس، کلسیم، پتاسیم، آهن، فسفر و... حدود بیستتا ترکیبات معدنی آن، ویتامینهای آن، ویتامین A، ویتامین E، ویتامین C، ویتامین B1 الیآخر، اسیدهایش، اسیدسیتریک، اسید استیک، اسید مالئیک و چندین اسید دیگر؛ پس من اینجا با سرکه سیب طرف نیستم با یک سری مواد شیمیایی طرف هستم. توی BBC گوش میکردم، استاد فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد بود، از او پرسیدند سرکه برای کرونا خوب است؟ گفت نه! غیرعلمی است، اگر نزدیک بود، به او دریوری میگفتم باور کنید، تو از کجا میدانی غیرعلمی است؟ سرکه سیب یعنی چه؟ دفعه قبل مسعود استاد جلسه بود، من هم صحبت کرده بودم، هزاران سال در این کره زمین جنگها، خونریزیها بوده اینها که تکهپاره میشدند، پای آنها قطع میشد، شکم پاره میشد، عفونت میکرد که آنتیبیوتیک نبود، کارخانه چنان نبود، تولید دارو نبود، همه با سرکه ضدعفونی میکردند، چون اسید استیک دارد؛ اسید استیک آنتیویروس است. به عقیده من؛ دژاکام، ویروس کرونا سادهترین نوع ویروس است و راه معالجه بیماری کرونا، راحتترین و سادهترین مثل آب خوردن است. میپرسید چرا؟ برای اینکه ویروس کرونا چهار روز در حلق میماند، میرود در بینی، در سینوسها، میرود در مجاری تنفسی، میرود توی ریه، این بهسرعت وارد جریان خون نمیشود، ابولا وارد جریان خون میشود، مویرگها را میترکاند، وبا وارد جریان خون میشود، سل وارد جریان خون میشود. اینکه وارد جریان خون نمیشود؛ تجمع ویروس در گلو، در بینی، سینوسها در حوزه تنفس، میخواهید نمونهگیری کنید، آزمایش خون نمیگیرید که اگر بخواهید ببینید ایدز گرفتهاید باید آزمایش خون بگیرید. برای کرونا که آزمایش خون نمیگیرند، از این گوش پاککنهای دراز میکنند تا بالای بینی یا ته حلق اینها را میگیرند، خوب، جای این ویروس معلوم است، داری آن را میبینی، ویروس در سینوس است، در ریه است، مگر نمیبینی ویروس را؟ داری میبینی ویروس را، در ریه است؛ یک آنتیویروس میخواهد، ضدویروس میخواهد، ما صدها قلم آنتیویروس داریم، ویروسهایی که در دهان هستند چطوری سیستم پزشکی آن را از بین میبرد؟ خوب این راه دارد، پروتکل دارد، بهراحتی میتوانیم ما ویروس را از بین ببریم. خوب ما در کنگره همین کار را کردیم، بلافاصله گفتیم همه، صبح DSAP میخوردند و شب نیز DSAP میخوردند، آنهایی که مرتب میخورند، هیچکدام گرفتار نشدند اصلاً، چون تا در گلو میخواهد تجمع پیدا کند، از بین میرود ویروس. وقتی تجمع ویروس در گلو و بینی است خوب میتوانیم آن را از بین ببریم، به قول دکتری مغاری میگفت: ما یک زلزله داریم دو ریشتر، پنج ریشتر، یک زلزله داریم هشت ریشتر، دوازده ریشتر؛ وقتی با یک تجمع ویروس کمتری مواجه باشیم خوب خیلی به نفع ما است. خوب این کار اسید استیک دارد، بروید در اینترنت بزنید اسید استیک، بهترین اسید استیک، صنعتی هم نیست، خوردنی است، هم میخورید هم استفاده میکنید تا وقتی سرکه را بهعنوان یک چاشنی نگاه کنی، برای ترشی لیته و بادمجان نگاه کنی، بله غیرعلمی است، ولی اسید استیک دیگر غیرعلمی نیست، اسیدسیتریک غیرعلمی نیست، اسید مالئیک دیگر غیرعلمی نیست، یک آنتیاکسیدان است که سلولهای سرطانی را بمب باران میکند مخصوصاً در قسمت پروستات. خوب ما آمدیم گفتیم این در بینی است چکار کنیم، یعنی اثری که ما دیدیم روی بچههایی که دیگر افتاده بودند و اثر مرگ بود، اثر آن مثل آب روی آتش بود، یعنی سر بیستوچهارساعته تنفس او برمیگشت، همه چی برمیگشت. بهصورت بخور استفاده میکردیم، بخور میدادیم.
همینجا گفتم؛ سر این کلاس، دو تا لیوان آب یک نصف استکان سرکه، سرکه سیب بریزید اصلاً، آب که به جوش آمد نصف استکان هم بریزید دوتا قل بزند، ببرید زیر پتو تنفس کنید، سه دقیقه، چهار دقیقه، اسیدها میرود در بینی و مجاری و ریه هرچه ویروس هست همه را نابود میکند؛ دفعه اول نابود نکند، دفعه دوم، سوم، تکرار کنید چهار الی پنج روز، کاملاً از بین میبرد. این محلول پنج درصد، ده درصد است با سرکه سیب اگر مراحل خیلی بالا است دیگر ریه دارد از کار میافتد، دیگر اکسیژن میآید پائین شدید هست، آن موقع ما روی سنگ بخور میدادیم چگونه؟ پنجاهدرصد D.SAP یا سرکه سیب و پنجاهدرصد آب، یک محلول درست میکردیم در یک استکان، مثل سونا، سنگ را میگذاشتیم داغ میشد، یک قاشق شربتخوری میریختیم روی سنگها زیر همان پتو تنفس میکردیم، چون خیلی غلیظ است، اسید آن بالاتر است، پنجاهدرصد است، بلافاصله هرچه ویروس در بینی و در سینوس و در ریه است همه را از بین میبرد. من با همه آنها مصاحبه میکنم.
حالا ما میخواهیم بگردیم حتماً یکچیز سخت پیدا کنیم، مگر نه اینکه شما این ماسکها را زدید وارد بینیتان نشود؟ خوب حالا وارد شد، چکارش کنیم؟ باید آن را از بین ببریم، مگر نه اینکه دستها را میشوییم ویروس از بین برود؛ مگر نمیگویند دستها را ضدعفونی کنید ویروس اگر روی دست باشد از بین برود، با الکل و ... حالا رفت توی بینی، چرا یکی از این اندیشمندان نمیگویند که دماغ خود را بشویید، سینوسها را بشویید، گلوی خود را بشویید؟ چرا یکبار هم گفته نشد؟ چون همش پیچیده فکر میکنند، سخت فکر میکنند، حرفی که من میزنم سرکه، فوری میخندند مسخره میکنند! میگویند حرف شما غیرعلمی است! این هم شد یک مسئله؛ بههرحال ما حتی اگر لازم باشد، شرایط که گذشت، بچهها را میآورم اینجا؛ نمونه حاضر است دیگر؛ همانطور که اعتیاد درمان نداشت درمان آن را دیدیدم؛ میگفتند اعتیاد درمان ندارد درمان آن را دیدیم در کنگره 60؛ و تمام معیارهای درمانی، همه را در هم فروریخت به نقطه عکس آن حرکت کرد؛ این هم همینطور میآوریم اینجا نگاه کنید، صحبت کنند، حاضر هستم بیاورم، بچههایی را که کرونا گرفتند، خانمها و آقایانی که مرگ آنها حتمی بود ولی خوب به حمدالله خوب شدند تا حالا مرگ در کنگره ما نداشتیم، هشتاد هزار نفر جمعیت هستیم، فقط یکی داشتیم مال شعبه شهرری بود، ناراحتی قلبی داشت، ناراحتی دیگری داشت فوت کرد آن اوایل؛ الآن درست علت مرگ او را نمیدانم. ولی در بچهها نه؛ هیچکدام فوت نکردند. بههرحال ضایعه خیلی عظیمی بود، دیگر نمیخواهم طوری صحبت کنم که همه ناراحت بشوید، نگران بشوید. بعضی عزیزان هستند که در ذهن ما، در فکر ما، در روح ما نقش بستند، انشاء الله بتوانیم ادامهدار راه او باشیم، کارهای تحقیقاتی میکردیم انشاءالله بتوانیم موفق بشویم که تصویربرداری از مغز میکرد برای اثبات متد D.S.T انشاءالله شرایط جور بشود بتوانیم آن پروژه را ادامه بدهیم و به نتیجه برسانیم.
یک توضیح بدهم که؛ ما در طول تمام کرونا یک هفته، دو هفته قبل از دولت تمام جلسات ما مجازی شد، کارگاههای ما، لژیونهای ما مجازی شد، پذیرش ما یکلحظه هم قطع نشد، پارسال اسفندماه ما اصلاً پذیرش نمیکردیم، امسال عمداً پذیرش کردیم هشتصد و بیست نفر در اسفندماه پذیرش کردیم، در اوج کرونا، از تمام شعبات، یک شعبه هم تعطیل نبود، همیشه بهصورت کشیک آنجا بودند، بچهها میرفتند رهاییهای خود را میگرفتند، من خودم هرروز سرکار بودم، بچهها زنگ میزدند، خود بهنام هم زنگ میزد که مهندس مواظب خودت باش، میگفتم نگران من نباشید، با پنجاهتا چهلتا هرروز از همان بهمنماه، با بچهها ارتباط داشتم، مراجعه داشتم و هیچ مسئلهای هم نبود چون به راه درمان و مبارزه با آن کاملاً ایمان صد در صد داشتم.
از اینکه به حرفهای من توجه کردید، متشکرم. مرسی. جلسه برای مشارکت باز است.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
آقای مهندس توضیح دادند، برای من خیلی سخت بود، رفتن دکتر مسعود، اما ما در کنگره یاد گرفتیم از مصائب راهحلهای خود را پیدا کنیم. در تأیید فرمایشات آقای مهندس در مبحث کرونا، من خودم یکی از آنهایی بودم که مسائل ای که بود مراعات نکردم، نه ماسک زدم تو این مدت بهغیراز یکی دو بار که در یک ادارهای میخواستم بروم و گفتند باید ماسک بزنید. ولی فرمانبرداری در کنگره 60 از پیش مشکلات ما را حل میکند بدون اینکه ما خودمان متوجه بشویم؛ من D.SAP را مرتب استفاده میکردم و اصلاً هیچ علائمی برای من پیدا نشد. این مسئله علمی که آقای مهندس فرمودند؛ علمی که تجربه شده باشد میشود سند بدون نقص؛ و این را ما تجربه کردیم در کنگره 60 و این نشاندهنده این است که آن فرمانبرداری در کنگره 60 باعث میشود که ما دچار مشکلات نشویم یا از پیش مشکلات ما حل شود.
در مورد دستور جلسه این هفته هم که چگونه شکرگزاری میکنیم؛ من بهشخصه فکر نمیکنم بتوانم در کنگره 60، قطرهای که از اقیانوس کنگره 60 گرفته باشم را بتوانم شکرگزار باشم بهغیراز اینکه فرمانبردار باشم و در آن خط و خطوط حرکت بکنم آنهم برای آسایش خودم. میخواهم یک نکته کوتاه راجع به دکتر مسعود بگویم که دکتر حاج رسولی در اثر کرونا فوت نکرد، یعنی فاز کرونا را در بیمارستان رد کرد ولی در بخش عفونی بیمارستان، دچار عفونتهای دیگری شد و در اثر عفونت دیگری فوت کرد، یعنی اگر به نظر من بیمارستان نمیرفت و در خانه بهوسیله D.SAP درمان میشد، خود من الآن دچار چنین غمی نبودم و جای خالی ایشان را حس نمیکردیم. امیدوارم که درسی بشود برای خود من بهشخصه؛ که از این به بعد با تفکر خودم راه نروم و فرمانبردار باشم که در ادامه دچار مشکلات نشوم، خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:
فقدان آقای دکتر حاج رسولی در کنگره بسیار احساس میشود، جای خالی ایشان همیشه هست و من بسیار متأثر شدم از فوت ایشان، ایشان انسان بسیار تأثیرگذاری بودند و من فکر کردم که کاشکی همه ما طوری زندگی کنیم که در نبودمان یاد و خاطره ما در دلها زنده باشد. فوت آقای دکتر کامبیز را به فرزند عزیزشان تسلیت میگویم، من اطلاع نداشتم. درهرصورت در مورد دستور جلسه؛ با شیوع این ویروس شاید نگاه خود من به زندگی تغییر کرد، بعدازاینکه این ویروس شایع شد یک سری رعایت پروتکلهای بهداشتی، دست ندادن، در آغوش نگرفتن، نبوسیدن، تماسهای نزدیک نداشتن، اینکه ما عزیزان خود را کمتر دیدیم، کمتر به ملاقات آنها رفتیم، اینها همه ما را به این فکر فرو برد که ما چه نعمتهایی داشتیم که بهسادگی از کنار اینها رد میشدیم و میتوانستیم شکرگزار باشیم ولی اینها را در نظر نمیگرفتیم. از اینکه جلسات شروعشده خوشحال هستم.
آقای مهندس فرمودند:
خوب شد آقای دکتر در اثر کرونا فوت نکردند در اثر عفونت بود و آنهم به این دلیل بود که در سیسییو اینقدر به ایشان کورتون تزریق کردند که التهاب ریه را بیاورند پائین، التهاب آمد پائین ولی کورتون زیاد مصرف بشود سیستم ایمنی فلج میشود دیگر با یک ویروس و یک عفونت جزئی ممکن است شخص را از پا دربیاورد.
سلام دوستان دکتر مجید هستم یک مسافر:
عرض ادب و احترام دارم خدمت تمامی دوستان، اعضاء لژیون پزشکان، من هم در فقدان دکتر حاج رسولی و دکتر کامبیز به سوگ نشستم، برای من خیلی سخت بود، به هر صورت دکتر حاج رسولی یار و غمخوار آقای مهندس بودند و فقدان ایشان برای همه ما در همه قسمتهای کنگره به همین راحتی جبرانپذیر نیست. روحشان شاد، پروازشان آرام و سفرشان بیخطر. ما امیدوار هستیم که لژیون پزشکان بتوانند برای مراسم فقدان دو عزیز فعال باشند.
سال نو را تبریک میگویم، سال خیلی پرفرازونشیبی بود مخصوصاً برای خود من، چون یک درمانگاه شبانهروزی داشتم و شریک من چون High Risk (پرخطر) بود نبود، من چهل، پنجاه روز مستقیم بین چهلتا هشتاد مریض را دیدم و درنهایت خودم در سیزده فروردین مبتلا شدم، یک هفته استراحت کردم از ترکیب بخور گرم، ترکیب الکل با سرکه سیب استفاده میکردم، توجیه خوبی هم داشتم، حالم خوب بود سرکه سیب را استفاده میکردم با غلظت پنج تا ده درصد و الکل هم بین سی تا چهل درصد، سه الی چهار بخور عمیق میگرفتم و بعد درهرصورت استراحت میکردم، مایعات میخوردم و ورزش میکردم، کاملاً با عرق کردم موافق بودم، با دوش گرفتن موافق بودم یکهفتهای سبک شدم و بعدازآن باز دومرتبه برگشتم به کلینیک و دو، سه کیلو هم لاغر شدم؛ و وضعیت بهداشتی را رعایت میکردیم، دوتا ماسک و شیلد، دستکش و پردهها برای پرسنل، در دوطبقه مریضها را میدیدیم، پائین کار تزریقات و پذیرش انجام میشد و در طبقه بالا معاینات انجام میشد، مریضهای خاص هم یک اتاق قرنطینه داشتیم، کرونا خیلی سنگین بود ولی برای من خیلی آموزش داشت که از بعضی از چیزهایی که نمیبینیم پرهیز بکنیم.
در رابطه با دستور جلسه چگونه شکرگزاری کنیم، چگونه ما به خاطر سلامتیمان شکرگزاری کنیم، چگونه به خاطر روش D.S.Tشکرگزاری کنیم، شاید با این شرایط من مجید مسافر اگر وضعیت کنگره نبود اصلاً بااینحال عادی نبودم؛ من در سال 93 خدمت مهندس رسیدم خودم گفتم که میخواهم در لژیون شرکت کنم و سفر کردم و اگر سفری نبود شاید من الآن اینجا نبودم، مثل شریکم جا خالی میکردم، ایشان سه ماه شیفت نیامدند و گفتند اصلاً سهم خود را نمیخواهند! فقط زندگی را میخواهند؛ اما به هر صورت با این وضعیت هم مرد راه شدیم و هم انشاءالله آموزش دیدیم.
در سی دی «چگونه شکرگزاری کنیم؟» آقای مهندس میفرمایند خیلی از اعضاء بدن سنسوری ندارند که اعلام کنند، ما داریم کار میکنیم؛ قلب، کبد و ... وقتیکه مشکلی پیش میآید از نبود آن ما یکسری سانسورهایمان فعال میشود و یکسری اعمال حیاتی ما زیر سؤال میآید و در آن صورت است که ما قدر حیات را میدانیم. از اینکه الآن هستیم، قدردان باشیم و شکرگزاری را در سه مرحله به قدم، به قلم و به کرم ادامه بدهیم. متشکرم.
سلام دوستان دکتر بیژن هستم یک همسفر:
خوشحال هستم جلسات کنگره برگزار شده و شکرگزار هستم از این قضیه درعینحال ناراحت هستم به جهت از دست دادن پدرم و دکتر حاج رسولی، خیلی ضایعه دردناکی بود برای کنگره. شکرگزار هستیم که در کنار هم هستیم و میتوانیم کاری کنیم در راستای درمان اعتیاد و راه آنها را ادامه بدهیم. بههرحال کسانی که تأثیر معنیداری داشتند در اطرافیان چه جنبه انسانی، چه علمی، فقدان آنها انسان را ناراحت میکند و شاید سالها زمان ببرد تا چنین انسانهایی جایگزین بشوند.
در مورد پدرم، درگذشت پدرم ناشی از کرونا نبود، ما مطب بودیم داشتیم مریض میدیدیم، ایشان آنفاکتوس حاد بود، مرا صدا کردند گفتند کراوات مرا بازکن نمیتوانم نفس بکشم و کلاً پنج الی شش دقیقه طول کشید تا اورژانس آمد تمام شد. زندگی ایشان زندگی خوبی بود، ایشان سادهزیست بودند، دنیادوست نبودند. امیدوارم اگر خدا میخواهد ما را راهنمایی کند به این سمت ببرد که دنیادوستی را از ما بگیرد. اگر دنیادوستی نباشد همهچیز درست میشود، تمام دعواهای که در دنیا هست به این خاطر است. امیدوار هستم، همه ما در این مسیر قرار بگیریم.
سلام دوستان دکتر بهنام هستم همسفر:
نبود دکتر حاج دکتر حاج رسولی واقعاً یک فقدان بزرگ است. جای خالی خیلی بزرگی اینجا برای ما گذاشتند؛ امیدوارم عزیزان دیگر این را بهدرستی پر بکنند. ایشان یک عاقبتبهخیری بزرگ پشت سر خودشان گذاشتند با لژیون دانشگاهی که در دو سال اخیر راهاندازی کردند. بههرحال ما باور و اعتقاد داریم که آنطرف ادامه زندگی ما هست و نتایج اعمال ما در این دنیا بعد از انتقال جاری خواهد بود. یک سیستم ای را پایهگذاری کرد که من فکر نمیکنم هیچوقت خیری که از آن جاری میشود متوقف شود. امیدوارم این لیاقت را پیدا کنم که یک سبب خیری ایجاد کنم که جاری باشد؛ کاری که آقای مهندس و دکتر حاج رسولی انجام دادند. ممنون.
سلام دوستان دکتر محسن هستم یک مسافر:
آقای دکتر حاج رسولی مرد همیشگی لژیون، با چهره مهربان؛ ایشان در یادها خواهند ماند و بیشتر از همه عمل ایشان و آنچه بهجا گذاشتند.
نکته بعد در موردبحث D.SAP که آقای مهندس قبل از کرونا تأکید داشتند و این بحث علمی بودن یا نبودن قضیه، کلاً علوم تجربی همین است، یعنی علوم تجربی پایهاش بر اساس تجربه است و بعد از تجربه میآید وارد پروسه تحقیق میشود. حالا اگر کسی میگوید این علمی نیست، آن شخص خودش نمیداند که علم چگونه شکل گرفته است. کل علوم تجربی شکل گرفتنش به این صورت است؛ شما نمیتوانید بگویید 4=2+2، شما یکچیزی را تجربه میکنید حالا با یک روش بنا به اخلاق پزشکی وقتی یکچیزی آسیب میزند اول در محیط آزمایشگاهی، بعد روی حیوان زنده و بعد حیوان مشابهتر با انسان و بعد میآیند روی انسان تحقیق انجام میدهند. خوب بحث سرکه سیب چون هیچ عارضهای ندارد و ما بهعنوان غذا داریم استفاده میکنیم و جوابی هم که در کنگره گرفته شده؛ علمی که تجربه شده باشد، سندی است بدون نقص. به نظر من کسی که میگوید: استفاده کردن از این علمی نیست، او پروسه علم را شاید اینقدر آشنایی ندارد، علوم تجربی روش به علم شدن، اصطلاحاً همین است.
در مورد شکرگزاری، شاید یکی از چیزهایی که در زندگی به من کمک کرد و من از کنگره یاد گرفتم همین مبحث شکرگزاری است. من در کنگره یاد گرفتم اگر من بخواهم چیزهایی که دارم زیاد بشود، قدم اول این است که صبح از خواب بلند میشوم چیزهایی که دارم حتی آنهایی که الآن به چشم من نمیآید به خودم یادآوری کنم، چون اعتقاد داریم که شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند، من نمیدانم چه مکانیسمی است، بارها از خود این سؤال را پرسیدم که چه اتفاقی میافتد که من آنچه دارم شکرگزاری میکنم، حتی کلامی و بعد عملاً و قلباً؛ چه اتفاقی میافتد علاوه بر اینکه آن نعمت برای من تثبیت میشود، نعمتهای جدید هم به من برسد. در مورد کنگره من فکر نمیکنم بتوانم چیزهایی که کنگره به من داده جبران بکنم، کنگره به من یاد داده که چطور آرامش خود را حفظ بکنم، معمولاً همیشه من اصرار داشتم با همان فکر قبلی ادامه بدهم و به یک نتیجه جدید برسم! کنگره به من یاد داد باید افکار قبلی خود را بگذاری کنار، چیزهای جدید به شما میدهد و آنوقت نتایج جدید میگیرید. یکی از چیزهای مهم مبحث شکرگزاری است و وادی عقل و ... من در این سه ماه خیلی منتظر بودم که بیایم لژیون و آقای مهندس و بچهها را ببینم. امیدوارم که به آنچه خیر و صلاح ما است برسیم.
جناب مهندس:
دستور جلسه هفتگی این بود؛ که «در کنگره 60 چگونه قدردانی میکنیم؟» شکر یعنی تشکر، عرب میگوید: شکراً، ما میگوییم مرسی، متشکرم، تشکر، Thank you و ... کنگره این را میخواهد بگوید: بعضیاوقات ما جایگاه خود را گم میکنیم، نمیدانیم در کجا قرار داریم، نمیدانیم چه کسی هستیم و در جائیکه قرار داریم، طلبکار هم هستیم که؛ چرا اینجوری؟ چرا آنطوری؟! ما در کنگره 60 یک صندوق داریم، صندوق انتقادات و پیشنهادات، شش سال پیش من آن را کندم انداختم بیرون و به تمام شعب گفتم آن را بردارید. گفتم که ما داریم همهچیز را به شما سرویس میدهیم، آمدی، مصرفکننده هستی، نه پول میگیریم، چایی به شما میدهیم، صندلی به شما میدهیم، همه امکانات میدهیم و بعد میگویی من انتقاد دارم، پیشنهاد دارم! گفتیم وقتی به مرحله بالاتری رسیدی، راهنما شدی، یک مرحله بزرگ شدی آنوقت هرچه داری بیا رودررو بگو، صحبت کن.
ما اگر نگاه کنیم در خلقت، هیچچیز جهت بیهودگی خلق نشده، هر چه که وجود دارد؛ هیچکدام از اجزاء هستی که نگاه کنیم جهت بیهودگی نیست، حتی یک مگس، یک پشه، یک کفش دوزک، جهت بیهودگی نیست، وقتی نگاه به هستی میکنی، هرچه که به اینها میدهی چندین برابر آن را به تو پس میدهند. بارها گفتم وقتی شما به یک زمین تلخ، آب شور میدهی با پهن، در دشت ورامین بهترین طالبی را به شما میدهد، در مشهد شیرینترین خربزه میدهد؛ پهن دادی، آبشور به زمین تلخ دادی! گاو را نگاه کنیم به او یک خورده علف میدهی، یونجه میدهی به تو شیر میدهد، کره میدهد، پنیر میدهد، پوست او، گوسالهاش، زمین را شخم میزند و هزاران هزار خاصیت دارد. یک درخت گردو چهارتا پیت آب به او میدهی، ده هزارتا، پنج هزارتا گردو به شما میدهد؛ هرچه را نگاه بکنید، این میخواهد بگوید خوب من چی؟ من که اینهمه دریافت کردم و دریافت میکنم در عوض آن چه میدهم؟ چگونه میدهم؟ این دستور جلسات را میگذاریم که شخص کلاهخود را قاضی کند و ببیند در کجا قرار دارد؟ و در عوض آن چیزهایی که دریافت کرده چه چیزی را پرداخت کرده؟ چه را پرداخت میکند؟ و بعد در تصور خودش، خودش را در این سیستم طلبکار هم میداند! در هر سیستم زندگی بهطورکلی؛ ببینیم آخر او چکار کرده؟
گاهی اوقات ما تبدیل میشویم به یک مصرفکننده بیمصرف، یعنی همهچیز مصرف میکنیم و به درد هیچ مصرفی هم نمیخوریم! آنجا میخواهد به ما بگوید، دارد به تکتک افراد میگوید که شما چه کردهاید؟ شما در مقابل خدماتی که به شما انجام شد؛ سرویسهایی که به شما داده شد، شما در پاسخ به آنها چه عملی انجام دادهاید؟ طبق همین آموزشها هست که در کنگره 60 مرتب به افراد داده میشود تا افراد جایگاه خودشان را بدانند.
انسانها خیلی موجودات سادهلوحی هستند، خیلی سادهاند و خیلی زودباور هستند و خیلی زود میشود سر آنها شیره مالید؛ زود میشود سر آنها کلاه گذاشت، خیلی به سهولت که ما یک آیه در قرآن داریم که؛ ان الانسان هلوعا؛ انسان موجود حریصی است که من به طنز میگویم ان الانسان هالوعا، انسان موجود هالویی هم هست؛ خیلی زود سر او کلاه میرود. این هست که وقتی بیاید جایگاه خودش را بداند، تفکر کند که در چه نقطهای قرار دارد؟ وقتی بداند که در چه نقطهای قرار دارد آنوقت شکرگزار میشود، آنوقت تشکر میکند، آنوقت که یک پیاله چایی به او میدهی میگوید دست شما درد نکند، یک لیوان آب به او میدهی میگوید مرسی، ممنون. راننده تاکسی شما را رسانده، پول او را هم دادهاید وقتی پیاده میشوید میگویید دست شما درد نکند، نه اینکه درب را محکم ببندید بروید. سوپور را در خیابان میبینید میگویید آقا خسته نباشید دست شما درد نکند، تبدیل به یک موجود دیگر میشوید.
ما این دستور جلسات را به این دلیل در کنگره میگذاریم. دستور جلسه را میگذاریم فضولی که افراد یاد بگیرند که در کار دیگران دخالت نکنند و بدانند فضولی چه هست، یا دستور جلسه که چی؛ یعنی چه و خیلی دستور جلسات دیگر؛ اینها همه برای ساختار و شکل دادن به تفکر و اندیشه افراد کنگره 60 است. ما باید بدانیم چگونه تشکر میکنیم؛ راهنمایی که یک سال به ما سرویس داده، سرویس و خدمات به ما میدهد رایگان و حتی پول تاکسیاش را هم خودش میدهد میآید، روزی 4، 5 ساعت در هفته سه بار؛ هر دفعه وقت خود را در اختیار شما میگذارد، ما باید از او تشکر بکنیم، قدردانی بکنیم، نهتنها که به فرامین او توجه میکنیم باید عملاً تشکر کنیم و قدرانی خودمان را نسبت به او به انجام برسانیم. اینها را ما نیاز داریم، این تشکر کردن را نیاز داریم؛ وقتیکه کسی کاری را انجام میدهد باید او را تشویق کنیم؛ در کنگره 60 همین کار را انجام میدهیم؛ تشویق میکنند، تنبیه نمیکنند ولی اکثراً در فرهنگ ما این را یاد گرفتهاند که افراد را تشویق نمیکنند میگویند پر رو میشود؛ روی او زیاد میشود! سعی میکنیم که یک کاری کرده، انتقاد هم از او بکنیم: نه این زیاد خوب نیست، دکتری قبول شدم؛ حالا به چه دردت میخورد! اینهمه دکترها بیکار هستند تو هم قبول شدی! دانشگاه قبول شدم؛ به درد چی میخورد! همه منفی، منفی، منفی، این را باید یک روز یاد بگیریم و برای همین دستور جلسه بود چگونه تشکر کنیم و چگونه قدردانی کنیم ولی چون مسئله مسعود عزیز بود، کامبیز عزیز بود و مسئله کرونا بود، به مسائل دیگر پرداخت کردیم.
در ضمن ما یک certificate آماده کردیم، انشاءالله لژیونهایی که بالای چهار سال همکاری کردهاند با کنگره 60 آن certificate را که اعلام کرده با کنگره 60 همکاری کردهاند؛ به آنها میدهیم که مثل راهنما عوض میشوند جا باز بشود برای کلینیکهای دیگر. آنها باید چهار سال در کنگره کار بکنند تمام زیروبم متد D.S.T را کاملاً فرامیگیرند و میتوانند خودشان جذب بکنند و لژیون بزنند و دیگر خودشان کاملاً به این کار مسلط شدند. باز جا باز بشود برای افراد دیگر، این certificate را به این نتیجه رسیدیم که یکی خودم امضاء کنم و نفر دوم هم دبیران جلسات لژیون پزشکان از همان اول هرکدام دبیر بودند میدهیم certificate را امضاء کنند؛ یکی امضاء دبیر لژیون پزشکان و دیگر امضاء مسئول کنگره 60 که خود من هستم انجام میدهیم. انشاء الله آماده بشود به عزیزان این certificate را خواهیم داد که بالای چهار سال خدمت میکنند و نشان میدهد که چهار سال آنها روزهای جمعه در کارگاه آموزشی شرکت کردند و متد و روشهای درمانی کنگره 60 را فرا گرفتند.
امروز سه رهایی داریم:
رهایی از کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر:
نام کلینیک: دانشگاه آزاد اسلامشهر، نام راهنما: آقای مسعود، نام مسافر: آقای امیر، نام روانشناس: خانم فرمهر
مسافر امیر: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، مدت تخریب: 18 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T، ورزش: والیبال
رهایی از کلینیک اهورا:
نام کلینیک: اهورا، نام پزشک: دکتر رضا، نام راهنما: آقای مهدی، نام مسافر: آقای ابوذر
مسافر ابوذر: آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت سفر: 10 ماه، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T
رهایی از کلینیک سحر اشتیاق:
نام کلینیک: سحر اشتیاق، نام مسئول: دکتر سهند، نام راهنما: آقای امین، نام مسافر: آقای علیرضا، نام همسفر: خانم مریم، نام روانشناس: خانم مینا.
مسافر علیرضا: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره و حشیش، مدت تخریب: 4 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.Tمدت سفر: 13 ماه و 6 روز
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
سلام دوستان بابک هستم مسافر:
نگهبان شورای OT کنگره 60 هستم؛ خواهش ما از کلینیکهای همکار با کنگره این است که طبق روال قبل کنگره عمل بکنند؛ طبق دستورالعمل و قوانین ای که به شما داده بودیم؛ یعنی افراد که مراجعه میکنند برای گرفتن نامه شربت خودشان، در همان روز و بازه زمانی خودشان مراجعه خواهند کرد. دیگر روالی که برای دوران کرونا که هر روزی که مراجعه میکردند به آنها شربت را میدادیم دیگر طبق آن روال نیست و طبق روال گذشته است؛ و مورد دیگر اینکه افرادی که در لژیونهای کنگره 60 بهصورت مجازی رهایی دریافت کردند برای ثبت آن به آقای کیوان مراجعه کنند که رهایی آنها ثبت شود و رسمیت پیدا کند. متشکرم.
نگارنده: همسفر الهام
تهیه و تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1792