سلام دوستان زهره هستم،همسفر
هفته همسفر برای من فقط یک عنوان در تقویم کنگره۶۰ نیست، که فقط جشن بگیرم و تمام شود، هفتهای است که یادآور روزهایی است که از درون شکسته بودم؛ اما لبخند میزدم، روزهایی که شبها با بغض میخوابیدم، شبهایی که از ترس آسیب دیدن در اطاقم را قفل میکردم و میخوابیدم؛ چون ۱۵ سال آخر، مسافرم مصرف کننده شیشه بود و صبحها با امید الکی بیدار میشدم که شاید امروز فرق کند.
من قبل از کنگره خودم را فراموش کرده بودم همه چیز شده بود او، حال او، مصرف او، قولهای او، یادم رفته بود که خودم هم انسانم، یک زنم، با احساس، با درد، با نیاز به آرامش. وقتی وارد کنگره۶۰ شدم، خسته بودم، نه فقط از شرایط؛ بلکه از خودم که بلد نبودم درست دوست داشته باشم، درست حمایت کنم و درست (نه) بگویم.
کنگره آرام آرام به من یاد داد همسفر بودن، یعنی آگاه بودن، نه قربانی شدن. فهمیدم قرار نیست ناجی کسی باشم، فهمیدم اگر خودم آرام نباشم، هیچ کمکی از من ساخته نيست، یاد گرفتم دوست داشتن یعنی اجازه بدهم هرکسی مسئول زندگی خودش باشد، حتی کسی که دوستش دارم.
هفته همسفر برای من جشن زنده شدن دوباره است، جشن بانویی که یاد گرفت گریه کردن ضعف نیست. مرز داشتن، بی رحمی نیست و اول خودم را دیدن، خودخواهی نیست، امروز شاید همه چیز ایدهآل نباشد؛ اما من دیگر آن زهره ترسیده وگم شده نیستم. امروزیاد گرفتم آرام باشم، یاد گرفتم سکوت آگاهانه داشته باشم و یاد گرفتم امید واقعی داشته باشم نه توهم. از کنگره۶۰ ممنونم که به من یاد داد من فقط همسفر نیستم، من یک انسان در حال درمان هستم.
این هفته را ابتدا به آقای مهندس و خانواده محترمشان مخصوصا خانم آنی بزرگ و به همه همسفران و به همسفرانی که بیصدا جنگیدن، زمین خوردن؛ ولی بلند شدند و خودشان را دوباره ساختند تبریک عرض میکنم.
نویسنده: همسفر زهره رهجو راهنما همسفر مهین (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مهین(لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
20