.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
ارتباطی عمیق بین «دیده» و «دل» وجود دارد که مبنای یک حس بسیار مهم است و تمامی آنچه را که خداوند آفریده، در بر میگیرد. اگر حس نبود، هیچ انتقالی صورت نمیگرفت و دوستی، مودت و محبت بین انسانها برقرار نمیشد.
حس، پایۀ مهرورزی است؛ مثلاً، اگر حس نبود، محبتی بین انسانها، پدر، مادر و فرزندان جاری نمیشد و همه یکدیگر را رها میکردند. این موضوع در حیوانات تا مدتی پابرجاست و پس از آن، از یادشان میرود؛ اما در انسانها، بهخصوص بین مادر و فرزند، پدر و فرزند، یا همسران، این حس تا پایان عمر وجود دارد.
اگر خدشهای به این حس وارد شود، مانند جراحتی میماند که فرد ممکن است آن را با خود حمل کند و حتی به دنیای دیگری منتقل نماید. در حالی که حس در حیوانات، مانند شیر، ببر، پلنگ، تا یک زمان خاصیت خدادادی دارد و پس از بزرگ شدن فرزندان، آنها را رها کرده و فراموش میکنند؛ در انسان اینطور نیست و این حس تا لحظه مرگ با اوست.
جوامعی که این حس را نادیده میگیرند، بهتدریج دچار مشکلات عدیدهای میشوند. بهویژه در آسیا و شرق، این حس بسیار نیرومند و قوی است. حس، تمام موجودات هستی را در بر میگیرد؛ ما در هستی چیزی فاقد حس نداریم.
حس بسیار حیاتی است. اگر حس نبود، ما هیچ حرکتی نمیتوانستیم انجام دهیم و هیچ انتقالی صورت نمیگرفت. ما حس بینایی داریم که اگر نبود، چگونه میتوانستیم حرکت کنیم؟ مکمل آن، حس شنوایی و دیگر حواس پنجگانه است که ارتباط ما با دنیا را شکل میدهد.
اگر بخواهیم یک طبقهبندی انجام دهیم، انسانی که در مرتبه نفس اماره قرار دارد، معمولاً کمترین ارتباط را با همسفر خود دارد؛ اما هرچه انسان به سمت نفس مطمئنه حرکت کند، این ارتباط قویتر و مستحکمتر میشود.
وقتی فردی بهراحتی همسفر خود (فرزند، همسر، یا هر شخص دیگر) را رها میکند و دنبال امیال خود میرود، این نشاندهندهٔ مرحلهای است که به مرحله حیوانی نزدیکتر است. اما هرچه به مراحل بالاتر برسد، این پیوند و ارتباط مستقیم عمیقتر میشود.
انسانها هرچه باارزشتر، آگاهتر و در مراتب بالاتری از تفکر و اندیشه باشند، نسبت به همسفران خود در طول هستی، احساس مسئولیت بیشتر و قویتری دارند. در مقابل، افرادی که در مراتب پایین فکری قرار دارند، نسبت به همسفر خود مسئولیتی احساس نمیکنند. این قاعده در تمام شئون زندگی صادق و ثابت است.
این مسئله در کنگره (فرضاً کنگره ۶۰ یا سایر مراکز درمانی) نیز صادق است. افرادی که بهعنوان همسفر وارد میشوند، یا ناآگاهانه بلافاصله همه چیز را خراب میکنند و یا سعی میکنند به مسافر خود کمک کنند تا به رهایی برسد و از جهان اعتیاد خارج شود.
برای اینکه یک همسفر بتواند کمککننده باشد چه در زندگی عادی و چه در کنگره برای حل مسئله بیماری باید از دانش و آگاهی بالاتری برخوردار باشد. در کنگره، در ابتدا باید جلوی ضرر زدن همسفر به مسافر گرفته شود؛ زیرا گاهی اوقات فرد فکر میکند آمده کمک کند، اما ناخواسته شروع به ضربه زدن میکند.
در پاسخ به این سؤال که «برای پیشگیری از اعتیاد چه دستوری به خانوادهها میدهید؟»، پاسخ این است که ابتدا باید خود همسفر تحت آموزش قرار بگیرد تا بعد از گذشت یک یا دو سال بفهمد چهکاری باید انجام دهد و چهکاری نکند. در مواردی، توصیه میشود که «کاری به مسافر نداشته باشید»؛ زیرا دخالتهای ناآگاهانه کار را خرابتر میکند. در بعضی مسائل، بهترین کار این است که «بعضی اوقات هیچ کاری انجام ندهید.»
در نهایت، اصولاً «حسهای» ما هستند که مبنای همسفری با انسانها قرار میگیرند، چه در سفر زندگی و چه در سفر از ازل تا ابد. البته «عقل» نیز در اینجا نقش مهمی ایفا میکند و «جسم» نیز جایگاه مهم و مؤثر خود را دارد.
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
عکاس و ارسال خبر: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
8