English Version
This Site Is Available In English

تولد در کنگره، نماد قدردانی

تولد در کنگره، نماد قدردانی

چهارمین جلسه از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی اردبیل، با استادی راهنمای محترم مسافر بهزاد، نگهبانی محترم مسافر میلاد و دبیری راهنمای تازه‌واردین محترم مسافر محمدجواد، با دستور جلسه «چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی می‌کنیم؟» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر حامد، روز پنج‌شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، بهزاد هستم، یک مسافر. امروز در جایگاه استاد، بیش از آنکه سخن بگویم، در حال آموزش دیدن هستم. حضور در این مکان جدید و مشاهده همدلی و تلاش دوستان، به‌ویژه گروه مرزبانی و ایجنت محترم، برای من یادآور معنای واقعی قدردانی از کنگره ۶۰ است. قدردانی فقط در گفتار خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در عمل معنا پیدا می‌کند؛ در وقت گذاشتن، در خدمت کردن و در دلسوزی. اینکه انسانی در روز جمعه، در کنار خانواده و فرزندش، بیاید و بی‌وقفه خدمت کند، نشان‌دهنده این است که به‌درستی درک کرده کنگره ۶۰ چه نعمت بزرگی به او داده است.

کنگره ۶۰ ما را احیا کرده است. پیش از ورود به این مسیر، ما مردگانی متحرک بودیم؛ نه امیدی داشتیم، نه عزتی، و نگاه جامعه به ما آمیخته با قضاوت و نفرت بود. اما اینجا مصرف‌کننده را در آغوش می‌گیرند و به او حیاتی دوباره می‌بخشند. کنگره ۶۰ تنها درمان اعتیاد نیست، بلکه جمعیت احیای انسانی است. حتی اگر هیچ چیز دیگری هم به ما نمی‌داد، همین امیدی که دوباره در دل ما زنده شد، برای شکرگزاری کافی بود.

قدردانی یعنی به این درک برسیم که دیگران برای ما کاشته‌اند و ما امروز برداشت می‌کنیم و اکنون نوبت ماست که بکاریم تا دیگران برداشت کنند. اگر کسی فقط برای درمان بیاید و پس از آن برود، شاید گمان کند زرنگی کرده است، اما در واقع بازنده است. حال خوب، نتیجه شکرگزاری و خدمت است؛ شکر نعمت، نعمت را افزون می‌کند و کفر نعمت، نعمت را از انسان می‌گیرد.

و اما قسمت دوم دستور جلسه، تولد مسافر حامد

وقتی به مسیر مسافر نگاه می‌کنم، می‌بینم که سفر اول تنها قطع مصرف مواد است، اما رهایی واقعی در سفر دوم اتفاق می‌افتد؛ جایی که انسان تصمیم می‌گیرد به خود واقعی‌اش برسد. نمونه بارز آن، حامد عزیز است. او دوبار سفر کرد. سفر اول او سخت‌ترین رهایی من بود، زیرا می‌دانستم هنوز آزاد نشده و فقط مصرف مواد را کنار گذاشته است. اما شجاعت این را داشت که دوباره بازگردد، دوباره همان مسیر را طی کند و این بار عمیق‌تر روی خود کار کند.

تغییر حامد را خیلی زود احساس کردم. کسی که دوباره وارد سفر می‌شود و خدمت می‌کند، مانند چاهی است که به آب رسیده است. این افراد جذب اقیانوس کنگره ۶۰ می‌شوند و دیگر تنها به نجات خودشان فکر نمی‌کنند. من به آینده چنین مسافری ایمان دارم؛ به آزادمردی‌اش، به شال راهنمایی‌اش و به رشدی که از دل خدمت شکل می‌گیرد.

تولد گرفتن برای مسافر، برای ما راهنماها حسی خاص و وصف‌ناشدنی دارد؛ حسی که تنها با دیدن قابل درک است، نه با شنیدن. کنگره ۶۰ چیزهایی به ما می‌بخشد که حتی در تصورمان هم نمی‌گنجد. مسیر مسافر، اگر با قدردانی و خدمت همراه باشد، به آزادی واقعی ختم می‌شود؛ آزادی از نفس، از گذشته و از تاریکی.

اعلام سفر مسافر حامد:
سلام دوستان، حامد هستم، یک مسافر. با ۸ سال تخریب وارد کنگره شدم. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی من شربت تریاک بود. مدت ۱۱ ماه سفر کردم و به روش درمان DST، داروی درمان OT درمان شدم. رشته ورزشی من در کنگره شنا، به راهنمایی استاد عزیزم آقا بهزاد، مدت رهایی: یک سال و یک ماه؛ همچنین سفر سیگار داشتم، به راهنمایی آقا سهند، با مدت رهایی ۳ ماه.

خواسته مسافر حامد:
خواسته دارم سال آینده در همین زمان، از اینجا مستقیم به شعبه خودمان برویم؛ شعبه‌ای که متعلق به خودمان باشد.

سخنان مسافر حامد:

سلام دوستان حامد هستم مسافر. در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که سالگرد یک‌سالگی رهایی من فرا رسید. از جناب مهندس صمیمانه تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند تا من و امثال من بتوانیم وارد این مسیر شویم و به درمان برسیم. سپس از آقا بهزاد تشکر می‌کنم؛ چیزهای زیادی از ایشان آموختم، شاید خودشان هم از آن آگاه نباشند، اما ناخودآگاه تأثیر عمیقی بر من گذاشتند و تا همیشه قدردان و مدیون ایشان هستم.

از خانواده‌ام نیز تشکر می‌کنم. هرچند همسفران من امکان حضور در این مکان را ندارند، اما پدر و مادرم در این مسیر زحمات زیادی برای من کشیدند و اگر حمایت آن‌ها نبود، شاید هرگز به درمان نمی‌رسیدم.

من یک‌بار سفر کردم و به رهایی رسیدم، اما آن بدترین رهایی زندگی من بود. زمان رهایی ۲۵ سی‌سی شربت خورده بودم و آن روزها جزو سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام بود؛ روزهایی که هرگز فراموش نمی‌کنم. بازگشت دوباره من به کنگره، به‌نظر خودم لطف خدا بود.

اگر بار اول بازنمی‌گشتم، نه قدر درمان را می‌دانستم و نه می‌فهمیدم کنگره چه جای ارزشمندی است. اما خدا لطف کرد، برگشتم، سفر کردم و به درمان رسیدم. پدرم همیشه جمله‌ای به من می‌گوید که برایم بسیار الهام‌بخش است: «از یک اخلاق تو خوشم می‌آید؛ هرچقدر هم زمین بخوری، دوباره بلند می‌شوی.»

اکنون، پس از یک سال، می‌توانم به سفر اولی‌ها بگویم که در مسیر درمان باید پُررو باشید؛ پُرروی مثبت. اگر در درمان با مشکلی روبه‌رو شدید، ادامه بدهید و از هیچ چیز نترسید. من زمانی جزو افرادی بودم که می‌گفتم مگر می‌شود انسان حتی یک روز مواد مصرف نکند؟ حتی اگر حیوان سالمی می‌دیدم، به او حسادت می‌کردم و می‌گفتم او سالم است، اما من باید چیزی مصرف کنم تا به حالت عادی برگردم.

امیدوارم تک‌تک سفر اولی‌ها را در این جایگاه ببینم؛ چه در تولد یک‌سالگی، چه پنج‌سالگی و چه ده‌سالگی، و این لحظات را در کنار هم جشن بگیریم.
برای همه عزیزان آرزوی سلامتی دارم.
سپاسگزارم.

تهیه و ارسال گزارش: مسافر اشکان، لژیون چهارم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .