جلسه سوم از دور سوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 به استادی مسافر جواد، نگهبانی موقت مسافر رضا و دبیری موقت مسافر بهزاد بادستور جلسه «درکنگره 60چگونه قدردانی می کنیم» بنجشنبه 27 آذرماه 1404 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز بنده را لایق این جایگاه دانست که در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و آموزش بگیرم و دستور جلسه امروز دو قسمت است که قسمت اول دستور جلسه هفتگی است و قسمت دوم جشن اولین سال رهایی مسافر میلاد مرزبان گرامی نمایندگی اسلامآباد غرب است. اتفاقاً دستور جلسه امروز با تولد میلاد به هم خیلی ربط دارند و خیلی هم با هم عجین شدن. مسافر میلاد از خدمتگزاران کنگره است که دستور جلسه امروز را به شایستگی و لیاقت هرچه تمامتر اجرایی کردند. اصلاً این سؤال پیش میآید که مگر ما شکرگزاری یا قدردانی را بلد نبودیم که امروز آمدهایم در کنگره یاد بگیریم؟ حقیقتش این است که اکثر ما در زمان مصرف شکرگزاری و قدردانی را فراموش کرده بودیم که این دستور جلسه یک یادآوری است و آموزش میدهد که فراموش نکنم کجا بودم و حالا کجا هستم. من باید قدردان و شکرگزار خداوند باشم که من را لایق این مکان مقدس دانست که در اینجا قرار بگیرم و خدمت کنم و بعد قدردان کنگره، آقای مهندس هستم که چنین بستری فراهم نمود که همه ما در اینجا درمان شویم و بتوانیم یک زندگی آرام داشته باشیم.
شاید خیلی از بزرگواران هیچ موقع از نظر مادی نیازی نداشتن بیان کنگره و درمان شوند و خیلی از نظر وضعیت مالی وضعیت رو به راهی داشتن اما آن آرامش رو در زندگی از دست داده بودند و دنبال یک راهی بودند که این آرامش رو به دست بیاورند و اتفاقاً کنگره شصت همان مکان و جایی است که به ما آرامش بخشید. در کنگره فقط ترک مد نظر نیست بلکه رسیدن به آرامش مهم است و یکی از راههایی که ما میتوانیم به آرامش برسیم شکرگزاری و قدردان بودن است و ما در کنگره یاد گرفتیم که قدردانی حتماً باید ابتدا با سخن باشد یعنی در صحبت از شخصی قدردانی میکنیم دوم باید قدردانی قلبی باشد چون آن امواج و ارتعاشی که موقع سخن از دل بر بیاید بر دل مینشیند و سوم هم قدردانی به صورت عمل هست که ما باید در عمل ثابت کنیم در کنگره رسم داریم که با دادن پاکت قدردانی عملی را به جا میآوریم.
هدف نهایی همه ما رهایی و رسیدن به سلامت است امیدوارم که همه عزیزان با کاربردی کردن آموزشها در زندگی به رهایی و حال خوش برسند و اما قسمت دوم دستور جلسه که تولد اولین سال تولد مسافر میلاد است میلاد این مسیر را قدم به قدم، پله پله به روش دی اس تی شروع کرد از همان ابتدا بلند پرواز نبود، تک تک ایرادات خودش را همیشه میگفت و با من مشورت میکرد همیشه خودش میگفت من این ایراد رادارم، این اشکال را دارم این ضد ارزش را دارم و هر جلسهای که میآمد برای هرکدام از آنها یک راهکار و چاره میخواست که میگویند اعتیاد یک مار هزار سر است که باید با هرجلسه یک سرش را از بین ببرید و میلاد با آموزشهای کنگره با جهان بینی هر جلسه که میآمد یکی از ایرادهای خودش را برطرف میکرد میلاد نمونه بارز تبدیل، تغییر و ترخیص بود.
برای درمان اعتیاد اولین چیزی که مهم است خواسته قوی خود شخص است که میلاد این خواسته را داشت و برای خواستههاش زحمت کشید، تلاش کرد، واقعا ساعت دو شعبه بود و تمام خدمتها را تجربه کرد و این تولد پیامی است برای همه سفر اولیها، وقتی یک نفر این جایگاه را تجربه کرده پس همه شماها هم میتوانید با خواسته و تلاش این جایگاه را تجربه کنید. برای میلاد آرزوی سلامتی و تندرستی و بهترینها را دارم. از این که به صحبتهایم گوش دادید خیلی از همه شما عزیزان سپاسگزارم.
.jpg)
سخنان مسافر میلاد:
سلام دوستان میلاد هستم یک مسافر ابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این همه سختی به دوش کشیدند که کنگره به اینجا برسد، از آقا مهرداد عزیز که این همه سختی به دوش کشید که کنگره کرمانشاه بنا بشود تشکر میکنم و تشکر ویژه دارم از راهنمای خوبم آقا جواد که با آموزشهای ناب ایشان بنده توانستم از بند مواد مخدر رها بشوم. از تک تک دوستانی که درشعبه بیستون کرمانشاه به من خدمت کردند که من به رهایی برسم، تشکر میکنم ودست تک تکشان را میبوسم و سپاسگزار و قدردانشان هستم، از پدر و مادرم تشکر میکنم که مرا تحمل کردند با این همه سختیهایی که بهشان دادم با این همه آزار و اذیتی که کردم بازم مرا دوست داشتند و دوستم دارند و همیشه پشت من بودند، از خداوند برایشان سلامتی و حال خوب آرزو میکنم.
زمانی که وارد لژیون آقا جواد شدم با حال روحی بسیار خرابی وارد شدم و تخریب بسیار بالایی داشتم، با مصرف چند نوع ماده مخدر وارد کنگره شدم که یکی از آنها ماری جوانا بود که تخریب بسیار بالایی دارد شب تا صبح میخوابیدم انگار توی خواب از من کار میکشیدند. صبح که بیدار میشدم خسته خسته و انگار اصلا نخوابیده بودم، حسم خراب بود همیشه سر پدر و مادرم داد میزدم با خانوادهام جر و بحث داشتم و به حرف هیچ کس گوش نمیکردم، ضررهای مالی به پدرم زده بودم سالی چند ماشین میگرفتم اما چون تعادل نداشتم و حالم خوب نبود همه آنها را چپ میکردم یا تصادف میکردم تا این که به لطف خدا با کنگره ۶۰ آشنا شدم سفر اولم را شروع کردم و با رعایت نظم و انضباط و قوانین کنگره رها شدم و در این راه مشغول به خدمت شدم این جایگاه را برای تمام سفر اولیها آرزو میکنم. ممنون از اینکه به صحبتهایم توجه کردید.
.jpg)
تهیه تنظیم و ارسال: مسافر میلاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
158