English Version
This Site Is Available In English

قدردانی دروازه‌ای برای صعود

قدردانی دروازه‌ای برای صعود

چهاردهمین جلسه از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان به استادی راهنما همسفر پریسا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه "در کنگره۶۰ چگونه قدردانی کنیم." چهارشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شکر می‌کنم که بار دیگر این توفیق را نصیب بنده کردند که اینجا حضور پیدا کنم. قبل از هر چیز، از دبیر جلسه و نگهبان جلسه و تمام کسانی که نوشتارها را به زیبایی قرائت کردند، تشکر می‌کنم. از راهنمای محترم، خانم زینب عزیز، نگهبان عزیز و مرزبانان عزیز که اجازه دادند من امروز در این جایگاه قرار بگیرم، تشکرمی‌کنم، انشاالله که بتوانم در درجه اول خودم آموزش بگیرم و بتوانم خدمت کنم.
دستور جلسه امروز "چگونه در کنگره۶۰ قدردانی کنیم" می‌باشد. همه ما می‌دانیم که در هستی هر چیزی و در هر ثانیه در حال تسبیح خداوند و در حال قدردانی و سپاسگزاری از خالق هستی می‌باشد. از زمین گرفته تا حیوانات، پرندگان، درختان و هر چیزی را که می‌بینید و حتی آن حشره‌ای که از نظر من ناچیز و بی‌ارزش است، با آن وظیفه‌ای که درست انجام می‌دهد و با آن مسئولیت که به او محول شده است و آن را تمام و کمال به انجام می‌رساند، در حال قدردانی می‌باشند.
شما یک حیوان مثل یک گربه یا سگ را در نظر بگیرید؛ موقعی که انسان به او یک تکه نان می‌دهد، آن سگ و آن حیوان، هیچ وقت فراموش نمی‌کند. آن سگ، مهر و محبتش را با زبان بی‌زبانی، ابراز می‌کند. در این چرخه به نظر من، فقط انسان است که می‌تواند ناسپاس باشد؛ به واسطه آن قدرت اختیاری که خداوند در وجود او قرار داده است، انسان ناسپاس می‌باشد.
در قرآن نیز بارها به ناسپاس بودن انسان اشاره شده است. خداوند ذکر کردند: "ان الانسان لربه لکنود."
"ان الانسان لفی خسر."
  یعنی انسان همیشه در زیان است، مگر اینکه "ان الذین آمنو و تواصو بالحق و تواصو بالصبر"، باشد. اینجا دقیقاً مراحل سپاسگزاری را به من یادآوری می‌کند و می‌فرمایند: "انسان همیشه در زیان است، مگر آنانی که ایمان بیاورند و کار نیکو انجام می‌دهند و یا دیگران را به انجام کار نیکو و به صبرکردن دعوت کنند.
برای اینکه من سپاسگزار باشم در درجه اول، باید خودم از خودم سپاسگزار باشم و این نکته خیلی مهمی است. من قبلاً این شناخت را نداشتم و این را در کنگره آموزش دیدم. من خودم با هزاران تخریب وارد کنگره شدم و کم‌کم، یاد گرفتم که درسیستم و جسم من هورمون‌هایی هستند که در بدن ما ترشح می‌شود و آن سیستم و جسم من تمام تلاشش را می‌کند که حال من خوب شود. تمام سلول‌های من و آن میلیارد سلول‌های من در بدن من وظیفه‌شان را به درستی انجام می‌دهند و من از آنها هیچ خبری ندارم.دستگاه گوارش، دستگاه تنفس، مغز و قلب من، همه کارشان را به درستی انجام می‌دهند و من از آنها هیچ آگاهی ندارم. یعنی سیستم بدن من با آن وظیفه‌ای که به درستی انجام می‌دهد خودش سپاسگزاری خودش را انجام می‌دهد و من از این‌ها هیچ آگاهی نداشتم و درواقع این  نفس من است که به جسمم و به روانم، به جهان بینی من ظلم کرده است. این نفس است که آموزش نگرفته است وگرنه همه چیز در سر جای خودش قرار گرفته است. جسم من بدون اینکه من حتی فکر کنم، کلیه من، معده من و قلب من در حال کار کردن است و من هزاران هزار ظلم، به سیستم خودم و به روان خودم کرده‌ام؛ با آن کم‌خوری و پرخوری‌هایی که انجام داده‌ام باآن افکار و اندیشه‌های خرابی که شاید داشته‌ام، با آن ضد ارزش‌هایی که انجام داده‌ام با آن کم خوابی و پرخوابی‌ها، همه آنها ظلمی بوده است که من به سیستم خودم و به روان خودم کردم و در نهایت چه جوابی گرفته‌ام؟! آنها بدون توجه به ظلمی که به آنها کرده‌ام، وظیفه خودشان را درست انجام داده‌اند و این دیدگاهی بود که کنگره به من داد.

پس من در درجه اول باید سپاسگزاری را از خودم و از تک تک سلول‌های بدنم، که وظیفه‌شان را درست انجام می‌دهند و من باید به آنها کمک کنم؛ به جسمم، به روانم و به جهان بینی خودم کمک کنم. وقتی که من سپاسگزار خودم باشم و قدردان خودم باشم قدردان خالق خودم، خواهم بود. خداوند در قرآن می‌فرمایند: اگر می‌خواهید قدردان من باشید، راهی ندارد جز اینکه قدردان مخلوق خودت باشی و همه را به هم پیوند می‌دهد.
در وادی چهاردهم وادی عشق به زیبایی می‌‌گوید: اگر می‌خواهی عشق به خالق داشته باشی، فقط یک راه دارد و آن عشق به مخلوق است. من برای اینکه عشق به مخلوق داشته باشم به یکباره نمی‌توانم عاشق تمام مخلوقات خداوند شوم، باید قدردانی و سپاسگزار بودن را یاد بگیرم.
من وقتی وارد کنگره می‌شوم، هیچ فرقی نمی‌کند که سفر اولی باشم یا سفر دومی همیشه خدمتگزار باشم، نسبت به وظیفه‌ای که آن شخص نسبت به من دارد، طلبکار نباشم از همه کسانی که در آنجا خدمتی انجام می‌دهند، تشکر کنم و خدا قوتی به آنها بگویم. این‌ها باعث می‌شود که حس خوب در شعبه به جریان بیفتد ولی اگر من نبینم راهنما را نبینم که زحمت می‌کشد مرزبان را نبینم که در حال زحمت کشیدن است و بچه‌های خدمتگزار را نبینم، اتفاقی که می‌افتد این است که کم‌کم حس بد درون من شکل می‌گیرد و خداوند هم نعمت خودش را از من می‌گیرد.
چطوری نعمت گرفتی خواهد شد و نشانه آن چیست؟ کنگره دیگر به من حال خوب نخواهد داد و توی کنگره حالم خوب نخواهد شد، چون خودم ناسپاس بودم و کافر بودم و فراموشکار بودم.
من هیچگاه نباید فراموش کنم که در چه جایگاهی بودم و در چه وضعیت و در چه حالی بودم و حالا در چه وضعیتی هستم. همیشه باید این سوال در جسم در فکر من باشد که کنگره چه به من داد و من چه چیزی از کنگره گرفتم؟ کنگره چه شناختی توی سی‌دی‌ها به من می‌دهد و چه ابعادی را برای من باز می‌کند؟ من چه کاری می‌تونم برای کنگره انجام دهم؟ من شاید نتوانم کوچک‌ترین چیزهایی که کنگره به من می‌دهد را جبران کنم ولی لااقل می‌توانم با یک لبخند، با حال خوب و با حس خوب با اعضا برخورد کنم واین امید را می‌توانم در دل تک تک اعضا بکارم که اینجا جایی است که قرار است، حال تو خوب شود و قرار است که به تعادل برسی.
آقای مهندس می‌فرماید: قدردان بودن، فقط به زبان نیست و درست است که یک مرحله آن زبان است ولی مهمتر از آن این است که من وظیفه خودم را درست انجام دهم، مسئولیت خودم را تمام و کمال دقیقاً مانند تمام سلول‌های بدن، درست انجام دهم. دقیقاً مانند درختی که برای من اکسیژن تولید می‌کند، وظیفه‌ام را درست انجام دهم.
وقتی به کنگره می‌آیم اگر سفر اولی هستم، سفر اولی خوبی باشم.اگر سفر دومی  هستم، سفر دومی خوبی باشم، اگر رهجو هستم، رهجوی خوبی باشم . اگر مرزبانم، مرزبان خوبی باشم، ایجنت هستم، ایجنت خوبی باشم و به قول آقای مهندس ما از کنگره طلبکار نیستیم که بخواهم با اخم و ناراحتی با اعضا برخورد کنم و ما هیچ حقی نداریم که با بقیه بد برخورد کنیم و حسمان نسبت به همدیگر خراب باشد و من بدهکار هستم و هیچ منتی هم به کنگره ندارم. پس باید با خوشرویی با حس خوب و با حال خوب، با همدیگر برخورد کنیم و این می‌شود قدردانی از کنگره.
همین که من آسیب نزنم به این سیستم، این بزرگترین قدردانی می‌تواند باشد. همین که من ایمان راسخ داشته باشم که این راه، راه مستقیم است، این بزرگترین قدردانی می‌تواند باشد.در درجه آخر، این ایمان هست که قدردانی عملی را پشت سر خودش می‌آورد؛ یعنی وقتی که من ایمان در دلم باشد، خیلی راحت تشکر خواهم کرد و سپاسگزار خواهم بود و بدون اینکه کسی به من چیزی بگوید، خودم خدمتگزار خواهم شد و این می‌شود قدردانی عملی و همه این‌ها برمی‌گردد به دیدگاه من، که نوع دیدگاه من به کنگره چیست و این خیلی اهمیت دارد.

موضوع دیگر اینکه سعی کنیم "هنر درست زندگی کردن" در زمان حال را داشته باشیم و این را من در درجه اول به خودم می‌گویم. اگر من اینجا هستم شاید یک ثانیه دیگر در این دنیا نباشم و شاید یک روز بعد این فرصت از من گرفته شود، اگر من اکنون هستم و با عزیزانم وقت می‌گذرانم شاید دیگر این فرصت برای من تکرار نشود، پس این قدر حال خودم را خراب نکنم، این‌قدر حال اطرافیان را به هم نریزم و تعادل داشته باشم از آن ثانیه‌هایی که در کنار دوستانم، همسرم، مسافرم و فرزندانم هستم، نهایت لذت را ببرم.
نه حسرت گذشته را بخورم و نه غم آینده چون اگر بخواهم حسرت گذشته را بخورم، باری است که بر روی دوش من کشیده می‌شود و این، زمان حال من را از بین خواهد برد و آن را تباه می‌کند و اگر بخواهم غم و استرس آینده را داشته باشم، دیگران را می‌بینم و آن را درک نمی‌کنم اطرافیان را به خوبی نمی‌بینم و درک نمی‌کنم چون فکرم در جای دیگری است و این یعنی قدردان نیستم و سپاسگزار نیستم پس سعی کنم تا آنجا که می‌توانم در زمان حال زندگی کنم و قدر عزیزانم را بدانم و هنر زندگی؛ یعنی همین و در نهایت در بازی زندگی، کسانی برنده می‌شوندکه شاکر و سپاسگزار خالق و کسانی باشند که به آنها خدمت می‌کنند و حال آنها را خوب می‌کنند.

مرزبان کشیک: همسفر اکرم
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .