گفتگویی صمیمانه با راهنمای محترم، دنور، مسافر علیرضا که تجربه راهنمائی تازه واردین را دارند و با قبولی در آزمون راهنمایی شال راهنمایی دیاستی را دریافت نمودند داشتیم که قطعا این تجربیات مثمر ثمر واقع خوهد گردید لذا دوستان را دعوت به مطالعه این مطلب مینمائیم.
ایشان با آنتیایکس مصرفی کرک، شیشه و متادون وارد کنگره شدند، رشته ورزشی شنا و فوتسال، راهنما مسافر جواد، مدت رهایی سهسال و پنجماه

لطفاً کمی از مسیر خودتان از زمان ورود به کنگره تا دریافت شال راهنمایی بگویید. چه چالشهایی داشتید و چگونه آنها را پشت سر گذاشتید؟
زمانی که وارد کنگره شدم، تا رسیدن به این جایگاه، مسیر بسیار پرفرازونشیب و پرچالشی را پشت سر گذاشتم. در ابتدا، بهدلیل مصرف زیاد مواد صنعتی مانند کراک، شیشه و متادون، علاوه بر شرایط جسمی بسیار نامساعد، از نظر روحی و روانی نیز کاملاً نامتعادل بودم. مصرفکنندگان شیشه معمولاً چنین شرایطی را تجربه میکنند.
زمانی که وارد کنگره شدم، با وجود تمام این چالشها، لطف خداوند شامل حالم شد. به محض ورود به لژیون، استاد عزیز، جواد آقا، بنده را بهعنوان دبیر لژیون انتخاب کردند؛ در حالی که فقط دو یا سه روز از سفرم گذشته بود. از همانجا مسیر خدمتم آغاز شد.
بهواسطه دبیری لژیون، معمولاً همیشه کنار استاد بودم و مطالب را در لبِ سرچشمه به بهترین شکل دریافت میکردم. مشارکتها در لژیون انجام میشد و من همه آنها را یادداشت کرده و خلاصه سخنان استاد را چندینبار مرور میکردم.
پس از پایان دوره دبیری، جواد آقا فرمودند که در اوتی بهعنوان خدمتگزار فعالیت کنم. از اوتی شروع کردم، سپس مسئول پورتال شدم. در همان دوران، در آزمون سال اول شرکت کردم و موفق به دریافت شال سبز تازهواردین شدم و در ادامه، با شرکت در آزمون دوم، شال نارنجی را نیز دریافت کردم.
مهمترین چیزی که در طول مسیر راهنمایی از آن آموختید چیست؟
مهمترین مطلبی که در مسیر کنگره و راهنمایی آموختم این بود که باید ابتدا روی خودم کار کنم. فارغ از اینکه قرار است به دیگران کمک کنم، مهمترین بخش کار، آموزش دیدن خودم و بهکارگیری آموزشهاست. زیرا هر چیزی که بخواهم به دیگری منتقل کنم، ابتدا باید خودم آن را تجربه و اجرا کرده باشم تا سخن به دل بنشیند و آموزش، قابل اجرا و اثرگذار باشد.
چه تفاوتی بین یک تازهوارد و یک راهنمای تازهوارد میبینید؟
از نظر من تفاوتی میان راهنمای تازهوارد و خودِ تازهوارد وجود ندارد. منظورم این است که در شیوه راهنمایی، خودم را در دنیای تازهوارد قرار میدادم و خودم را جای او میگذاشتم تا بتوانم دریافتی را که قرار است به دلش بنشیند و پیوند محبتش با کنگره برقرار شود، پیدا کنم و در اختیارش بگذارم.
وظیفه اصلی راهنمای تازهوارد این است که رهجوی تحت راهنمایی خود را بشناسد، نقاط ضعف و قوت او را تشخیص دهد و آنچه را که از کنگره باید بشنود، به او منتقل کند تا پیوندش با کنگره برقرار شده و ماندگار شود.
شما اکنون راهنما هستید. به نظر شما مهمترین ویژگیهای یک راهنمای موفق چیست؟
در صحبتهایم به این نکته اشاره کردم که مهمترین چیزی که در کنگره یاد گرفتم، استفاده عملی از آموزشهاست تا بتوانم آنها را به دیگران منتقل کنم. به نظر من، مهمترین ویژگی یک راهنمای موفق این است که آموزشهایی را که در طول مسیر دریافت کرده، در زندگی شخصی خود به بهترین شکل اجرا کرده باشد. تنها در این صورت است که میتواند آن آموزشها را به رهجوهایش منتقل کند و آنها با دل و جان بپذیرند و اجرا کنند.
اگر یک تازهوارد با مشکلات مشابه شما مواجه شد، چگونه به او کمک میکنید؟ و چه توصیهای به تازهواردانی که انگیزهی کم یا مشکلات زیادی دارند، دارید؟
یکی از نقاط قوت کنگره ۶۰، سندهای بدون نقص و نمونههای فراوانی از درمانشدگانی است که با حال خوب در حال خدمت هستند. سادهترین کار در کنگره، ایجاد انگیزه برای تازهواردان است؛ زیرا هر طرف که نگاه میکنند، یک سفر دومی با حال خوب را میبینند که مشغول خدمت است.
تنها توصیهای که میتوانم به یک تازهوارد داشته باشم ـ توصیهای که برای خودم بیشترین تأثیر را داشت ـ صبر و ایمان به روش درمان کنگره، آقای مهندس، راهنمایان و خدمتگزاران است.
در طول مسیرتان چه کسانی یا چه موضوعاتی بیشترین تاثیر را در زندگی شما گذاشتند؟
در طول مسیری که طی کردم، قطعاً افراد زیادی در رهایی من تأثیرگذار بودند و امکان نام بردن از همه آنها وجود ندارد؛ اما از جواد آقا و خانواده محترمشان صمیمانه تشکر میکنم که واقعاً برای من زحمت کشیدند و مرا از این مسیر عبور دادند.
و آقا رحیم که نه تنها برای من برای دیگران هم کم نمیگذاشتند، در زمانهایی که نمیتوانستم برخی حرفها یا مشکلاتم را مطرح کنم، ایشان با صبوری به من کمک میکردند. از هر دوی ایشان سپاسگزارم و همیشه قدردانشان هستم.
از پدرم، مادرم، برادرم و همسرم ممنونم که با صبوری روز های سختی که با حال خراب داشتم رو تحمل کنن و خدا را شکر به لطف کنگره، شاهد روزهای خوب هستند
شما اکنون تسویه دنوری کردهاید؛ این تجربه چه تاثیری بر نگاه شما به مسئولیت و قدردانی گذاشته است؟
بارها در لژیون سردار در اینباره صحبت کردهام که سال اول ورودم به کنگره، بهدلیل اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده بودم، خانواده از من سلب اعتماد کرده بودند و روی من حسابی باز نمیکردند؛ که این موضوع کاملاً طبیعی است و برای بسیاری از افراد اتفاق میافتد.
سال اول در لژیون سردار و جشن گریزان شرکت کردم و مبلغ دویست هزار تومان پرداخت کردم که در آن زمان برای من مبلغ زیادی بود. سال دوم، دوباره در لژیون سردار شرکت کردم و مبلغ را افزایش دادم و شش میلیون تومان پرداخت کردم. وقتی دیدم این مبلغ را پرداخت کردهام، متوجه شدم هیچ خللی در زندگی من ایجاد نشده است؛ نه زندگیام لنگ شد و نه اتفاق ناخوشایندی رخ داد.
سال بعد، با کمک جواد آقا و خدمتگزاران لژیون سردار، تشویق شدم جایگاه دنوری را تجربه کنم. باز هم دقیقاً همان اتفاق سال قبل برایم تکرار شد؛ با وجود پرداخت پنجاه میلیون تومان، هیچ خللی در زندگیام ایجاد نشد، بلکه خیر و برکات آن را بهصورت عینی مشاهده کردم.
جدا از همه اینها، پرداختهایی که برای کنگره انجام میدهم، از سر قدردانی نسبت به جایگاهی است که کنگره به من داده است. مشارکت همیشگی من در جلسات این است که اگر قرار باشد چیزی از کنگره بفهمم، این را فهمیدهام که اگر پول، عزت، احترام، ارتباط سالم با دیگران و سلامتی جسم، روان و جهانبینی میخواهم، همه آنها در آموزشهای کنگره نهفته است و باید قدردان این آموزشها باشم تا روزبهروز بیشتر بتوانم از آنها بهرهمند شوم.
از نظر شما، شال راهنمایی نماد چه چیزی است و چگونه آن را پاس میدارید؟
شال راهنمایی، نشانه و جایگاه در کنگره است. یعنی من نسبت به گذشتهام آنقدر تغییر کردهام که فردی که زمانی حتی چیزی به دستش نمیدادند تا تا سر کوچه ببرد، امروز قرار است چند انسان دردمند مانند خودش به او سپرده شوند تا بتواند آنها را از این مسیر عبور دهد.
بهترین کاری که میتوانم برای پاسداشت و سپاسگزاری از جایگاه راهنمایی انجام دهم این است که وظیفهام را به بهترین شکل ممکن انجام بدهم؛ ابتدا به خودم کمک کنم و سپس بتوانم به دیگران کمک کنم.
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
تایپ، ویرایش و ارسال: خدمتگزاران سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
173