English Version
This Site Is Available In English

هر بندی زمانی دارد

هر بندی زمانی دارد

سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر:
دوران کودکی و نوجوانی من با آرامش و آسایش سپری‌‌ شد. نقطه تحمل من بسیار پایین بود و طاقت کوچک‌‌ترین سختی و مشکل را نداشتم، تا این‌‌که با مسافر‌‌م ازدواج کردم، ذره‌‌ذره روز‌‌های زندگی من به سمت ظلمت کشیده‌‌شد، پس از مدتی متوجه اعتیاد او شدم، آن لحظه احساس کردم درون چاه عمیقی افتاده‌‌ام که هیچ راه نجاتی برای من وجود ندارد؛ با گریه فریاد می‌‌کشیدم خداوندا! شانه‌‌های من تحمل چنین درد و غم بزرگی را ندارد، کمکم کن!
من بر این باور بودم که اعتیاد درمان ندارد و بدون این‌‌که تلاشی برای حل مشکل خود کنم، تصمیم گرفتم از مسافر‌‌م جدا شوم؛ اما گویی خداوند می‌‌خواست از معصومه ضعیف و شکننده، انسان قوی‌‌تری بسازد، می‌‌خواست یافتن کلید‌‌ها و باز نمودن درب‌‌ها را بیاموزد، با این غم بزرگ رشد کند و قد بکشد، می‌‌خواست او را بدتر‌‌ین درد با بهتر‌‌ین مکان دنیا آشنا کند تا آموزش بگیرد، خدمت کند، قوانین درست زندگی‌کردن را بیاموزد، گره‌‌های درونی خود را بشناسد، آن‌‌ها را باز کند و به آرامش برسد و سبک‌‌بال به سمت پروردگار خویش باز گردد.
خداوند مسیر کنگره‌۶۰ را برایم نمایان کرد و من از همان روز اول لمس کردم عشق را، محبت را و امید را، امیدی که همانند ستاره‌‌ای درخشان در شب‌‌های تیره‌وتار زندگی من می‌‌درخشد؛ به‌‌راستی من بهای آن را چگونه می‌‌توانم بپردازم؟
۶ سال گذشت، مسافر‌‌م هنوز به نقطه تفکر لازم برای درمان نرسیده است و در دنیای تاریک اعتیاد زندگی می‌‌کند؛ اما با وجود تمام سختی‌‌ها و درد‌‌ها، امروز من به زندگی زیبا‌‌تر از گذشته نگاه می‌‌کنم؛ شکرگزاری را آموختم و قدر داشته‌‌ها‌‌یم‌‌ را بیشتر می‌‌دانم.
گاهی خسته می‌‌شوم؛ زیرا انتظار بسیار سخت است، قدرت و توان بالا می‌‌خواهد؛ اما کنگره به من آموخت که خطوط زندگی خود را با امید نقاشی کنم، آموخت که هر بندی زمانی دارد، نوبت باران محفوظ است و با تلاش، صبر و ایمان به حرکت ادامه دهم و بدانم که خداوند باقدرت بی‌‌پایان خود، بالاخره این درب بسته را باز می‌‌کند؛ او به‌‌موقع و به شیوه خود پاسخ می‌‌دهد.
خداوند را سپاسگزارم که کنگره را به من هدیه کرد تا در این بعد از حیات از دانشمند بزرگ، مهندس دژاکام آموزش بگیرم، از راهنما همسفر پروانه و راهنمای خوبم همسفر اعظم تشکر می‌‌کنم که در این مسیر کنار من بودند و همیشه به من یادآور می‌‌شدند که فشار، توده زغال‌‌سنگ را به الماس تبدیل می‌‌کند؛ بنابراین برای موفق شدن باید سختی‌‌ها را تحمل کرد و آموزش گرفت تا ذره‌‌ذره ظرف‌‌ وجودی به الماس گران‌‌بهایی تبدیل شود.
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون یازدهم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .