English Version
This Site Is Available In English

زکات عشق، خدمت در کنگره

زکات عشق، خدمت در کنگره

دومین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی حکیم هیدجی به استادی راهنما همسفر سمیرا، نگهبانی همسفر فرزانه و دبیری همسفر خدیجه با دستور جلسه « در کنگره۶۰ چگونه قدر دانی می‌کنیم» روز یکشنبه ۲۳ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: 

در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم و سپس از نگهبان لژیون سردار و ایجنت محترم، خانم مهین، تشکر می‌کنم که اجازه دادند امروز خدمتگزار شما باشم. در قسمتی از سی‌ دی مردم‌دار آمده است که وقتی باورها با محبت واقعی عجین می‌شوند، معنای حقیقی محبت لمس می‌شود.

کسانی که هیچ‌گاه حضور واقعی نداشته‌اند، مانند ظروف تهی هستند؛ یعنی افرادی که هستند اما حضور مؤثر ندارند، در شرایط سخت و مواقع نیاز، حضورشان حس نمی‌شود و وقتی به آن‌ها احتیاج داریم، نیستند؛ مانند ظروف خالی.

کسانی که محبت ندارند، خود در رنج و سختی زندگی می‌کنند. روزی من، سمیرا، در رنج، سختی و آشفتگی بودم، حس و حالم خوب نبود و احساس می‌کردم حتی خدا هم صدایم را نمی‌شنود. اما امروز کجا هستم؟ اکنون در کنار خانواده‌ای بزرگ نشسته‌ام که اساس کارشان عشق و محبت است.

در این خانواده نگاهی از بالا به پایین وجود ندارد، نگاه تحقیر آمیز نداریم، و همه با عشق و احترام در کنار هم هستند. فرزندم شاداب و سرزنده شده، زندگی‌ام احیا شده است و مسافرم وارد دنیایی پر از آرامش و آگاهی شده است، همه‌ این‌ها دستاوردهایی است که از کنگره به دست آورده‌ام و هیچ چیز در این دنیا با ارزش‌تر از آرامش و سلامتی روح و جسم نیست.

تمام این نعمت‌ها را کنگره به من بخشیده و سختی‌ها را از من گرفته است. اطرافیانم روز به روز مرا امیدوارتر کردند و حالا از خود می‌پرسم: کنگره از من چه می‌خواهد؟ به نظرم فقط یک چیز و آن پرداخت زکات رهایی و حال خوش خودمان است و این زکات چیست؟ اینکه در کنگره خدمت کنیم.

تصور کنید یک ترازو دارید؛ یک کفه‌ آن شکر نعمت است و کفه دیگر، کفر نعمت. عملکرد من تعیین می‌کند کدام کفه سنگین‌تر شود. اگر در کنگره خدمت کنم و حال یک نفر را خوب کنم، کفه‌ شکر نعمت سنگین‌تر می‌شود و برکت آن به زندگی‌ام باز می‌گردد.

اما اگر رفتاری داشته باشم که باعث حال‌ خرابی کسی شود و پیام کنگره را نادرست منتقل کنم، کفه‌ کفر نعمت سنگین‌تر می‌شود و آشفتگی و ناراحتی به خودم باز می‌گردد. دستور جلسه‌ امروز درباره‌ این است که چگونه در کنگره قدردانی می‌کنیم. حتی به‌صورت امر نیامده، بلکه سؤال می‌کند: چگونه در کنگره قدردانی می‌کنید؟

اگر من به عنوان همسفر، در کنار مسافرم باشم، به او محبت کنم و بال پروازش باشم، یعنی قدردانی کرده‌ام. اگر به عنوان رهجو در حاشیه نباشم، مشارکت کنم و سی‌ دی بنویسم، باز هم قدردانی کرده‌ام. در هر جایگاهی که قرار دارم باید کاری کنم تا درِ کنگره باز بماند و تمام تلاشم را به کار گیرم تا این در برای نسل‌های بعدی نیز گشوده باشد.

از نظر مالی کمک کنم، عضو لژیون سردار باشم، آجری به یک شعبه اضافه کنم تا خانواده‌ای دیگر به رهایی برسد. وظیفه‌ من است که تلاش کنم تا فردی به حال خوش برسد و در لبخند یک نفر یا یک خانواده شریک باشم. در پایان، سپاسگزار راهنمای بزرگوارم، راهنما همسفر شهلا، هستم و دست‌بوس همسفرانی هستم که ماندند و باعث شدند خانواده‌هایی به رهایی و آرامش دست پیدا کنند.

مرزبان کشیک: همسفر لیلا
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
تایپیست و ویرایش: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .