«شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند»
شکر یعنی تشکر کردن، وقتی به یک نفر چای میدهی، تشکر میکند يا به یک فرد ديگري محبتي مي كني؛ ولي او به جاي تشكر، غر مي زند. حاتم طائی یک غلام داشت. روزی خربزه اي را برید و به غلام داد، غلام با اشتها میخورد و پشت سر هم میگفت: «بهبه! چه شیرین و خوشمزه است.» حاتم طائي وقتي تکه اي از خربزه را خورد، متوجه شد كه خربزه بسیار تلخ است و رو به غلام كرد و گفت: «این که مانند زهر است، چگونه آن را میخوری و از آن تعریف میکنی؟» غلام جواب داد: «شما هر چیزی که به من دادید، خوب بوده است و به من خيلي لطف و محبت داشته ايد، اين يك بار را نمیتوانم به روی شما بیاورم.»
حال سؤال این است: اگر صد خوبی و خدمت به ما برسد و یک بدی، آیا باز هم ما شکرگزار هستیم؟ شکرگزاری از تکتک نعمت ها و تمام موجوداتی که در زندگی ما نقش دارند، واجب است. مثلا سلامتی، اگر ما هزاران مشکل داشته باشیم؛ ولی ناگهان بیمار شویم و بگویند: یک ماه بیشتر زنده نیستید، مشکلها بیاهمیت میشوند و فقط به سلامتي فكر مي كنيم و آن موقع میفهمیم که چقدر سلامتی ارزشمند است تا وقتی که آن را داریم، متوجه نیستیم؛ ولی به محض از دست دادن آن، ارزشش را درک میکنیم.
قدردانی و تشکر به سه شیوه انجام میشود:
اول با قلب و دل، مثلاً یک استاد به ما آموزش میدهد؛ ولی ما دیگران را بر علیه ایشان تحريك می كنیم و ضربه این رفتار به خودمان وارد میشود؛ بنابراین باید از هر کسی که خدمتی برای ما انجام میدهد، سپاسگزار باشیم. دوم، تشكر با زبان است. اگر کسی را دوست داریم؛ باید به او بگوييم كه دوستش داريم. سوم، با عمل قدرداني كنيم. مثلاً، فردی سگی داشت که در حال مرگ بود. صاحبش گریه میکرد. از او پرسیدند: چرا سگت به این روز افتاده است؟ صاحب سگ جواب داد: از گرسنگی، با اینکه در خورجین خود نان داشت؛ اما نخواست از آن نان به سگ بدهد؛ ولی می گفت: «من نمیتوانم نان بدهم؛ اما میتوانم برایش گریه کنم.» در جواب به او گفتند: «می دانی چقدر باید نان بخوری تا بتوانی این اشکها را بریزی؟ بهتر است نان بدهی و گریه نکنی.» در این مثال، با قلب و زبان تشکر صورت گرفته بود؛ اما در عمل صورت نگرفته است.
خدا را شکر كه در کنگره، قدردانی کردن را آموختیم و این به خاطر آموزش هايي است که در اختيار ما قرار گرفته است. همه تشکر میکنند، هر کس در حد توان و با کمال میل، خدمتی انجام میدهد و به دیگران كمك میکند. مثل ساکنین آباد که هر جا خراب باشد، آبادش میکنند. مثلاً، یک گاراژ میگیرند، این قدر تغییر میدهند که صاحب ملک میآید و میگوید: این کار را نکنید، اجاره را بیشتر میکنم یا میگوید: از اجاره دادن ملك منصرف شدم، میخواهم اين جا کبابی بزنم و اینها همان آباد کردن و قدرشناسي است. در کنگره همین که به یکدیگر احترام بگذاریم، خدمت کنیم، از مرزبانان و راهنماها حرف شنوي داشته باشيم، به موقع در كلاس حضور پيدا كنيم، با اعضاء مهربان باشیم، قضاوت نکنیم، صبر و حوصله داشته باشیم، پرخاش نکنیم، و در هیچ کاری منت نگذاریم یعنی قدردانی واقعی را انجام داده ایم. در برابر کارهای خود، توقع، تمنا و خواستهای نداشته باشیم؛ حتی از خداوند تا خدمت ما به شکل کاسبی و تجارت در نیاید. اگر کاري را انجام دادیم و انتظار بازگشت نداشتیم، یعنی خدمت ما بلاعوض بوده است، خداوند در جاي ديگري براي ما جبران مي كند. اگر به این جایگاه برسیم، موفق خواهیم شد.
منبع: سخنان آقاي مهندس دژاكام در كارگاه آموزشي
نویسنده: همسفر مهدیه رهجوي راهنما همسفر افسانه (لژيون چهارم)
رابط خبری: همسفر صنم رهجوي راهنما همسفر افسانه (لژيون چهارم)
ويرايش: همسفر فرزانه رهجوي راهنما همسفر فاطمه (لژيون دوم) دبير سايت
ارسال: همسفر زهرا رهجوي راهنما همسفر مرضيه (لژيون اول) نگهبان سايت
همسفران نمايندگي پاسارگاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
71