تو بنیانی و بنیان جدیدی را بنا کردی؛ تو این گم کرده راهان را ز حیرانی رها کردی.
چه بگویم و از کجا بگویم، از درد و رنجهایی که هم مسافران کشیدند هم خانوادهها، از نا امیدیها، از خستگیها، از دردهای پنهانی که دیگران متوجه نشوند. از این غول بیشاخ دمی که زندگی هزاران نفر را به آتش کشید. چه کودکانی که به خاطر اعتیاد پدر و مادر آنها از هم جدا شدهاند؛ چه خانمهای با آبرویی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتند؛ تا برای حفظ زندگی و خرج و مخارج فرزندان تن به هزار جور کار طاقت فرسا دادند؛ تا زندگی و فرزندانِ خود را حفظ کنند؛ یا پدر و مادران پیری که تنها آرزوی آنها احیای فرزندان است که از بند اعتیاد نجات پیدا کنند.
این بلای خانمان سوز چه بسیار بلاهایی بر سر زندگی مردم آورده است، که اگر بخواهم بگویم و بنویسم طوماری طولانی میشود؛ ولی آقای مهندس آمدند و با احیای بنیان کنگره۶۰ آبی بر این آتش خانمان سوز ریختند و این آتش سرکش را بعد از هزاران سال خاموش کردند. زمانی که هیچ کس به فکرش خطور نمیکرد و حتی خواب آن را هم نمیدید که اعتیاد درمان دارد؛ این آقای مهندس بود که با تلاش بیوقفه توانست راهی برای درمان اعتیاد پیدا کند و بنیان کنگره۶۰ را احیا کند؛ تا راه نجاتی برای گرفتاران در این آتش باشد.
تلاشهای آقای مهندس فقط به درمان اعتیاد خاتمه پیدا نکرد، بلکه تحقیقات خود را گسترش داد و راه درمان سیگار، درمان چاقی و درمان چند نوع سرطان را پیدا کردند. خدا را هزاران بار شکر میکنم که هیچگاه از درگاهش ناامید نشدم و همیشه مطمئن بودم که راه نجاتی برای بیرون آمدن از این منجلاب وجود دارد. خدا را بسیار سپاسگزارم که مسافر من هم مثل خیلی از مسافرها بعد از چندین سال مصرف و ترکهای بسیار، این بهشت گمشده را پیدا کرد. این آقای مهندس بود که به من همسفر عشق و امید دوباره زندگی کردن را یاد داد، صبوری کردن را یاد داد نه این که تحمل کنم؛ بلکه صبوری کنم. پرواز را به من یاد داد تا بال پرواز باشم برای مسافرم، تا مسافرم بتواند سفر خود را طی چند ماه با دلی خوش در کنار خانواده طی کند و به پایان برساند.
اگر امروز خانه من دوباره رنگ و بوی زندگی گرفته، اگر بوی مهر و محبت و عشق پیچیده، اگر حال خودم حال مسافرم خوب است نباید فراموش کنم که تا دنیا دنیاست من و امثال من مدیون زحمات بنیانگزار کنگره۶۰ آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستیم. نباید خیلی راحت از کنار خانواده آقای مهندس عبور کنیم چون ایشان در کنار همسر و فرزندان خود این درخت تنومند را که بذری بیش نبود به ثمر رساندند و اکنون تبدیل به درختی تنومند شده است. از همین جا از اقای مهندس و خانواده محترم ایشان کمال تشکر را دارم که چگونه زندگی کردن و با عشق و محبت زندگی کردن را به من آموختند.
نویسنده: همسفر مریم.م (لژیون سردار)
رابط خبری: همسفر عفت (لژیون سردار)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)، دبیر اول سایت
نمایندگی همسفران خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
23