English Version
This Site Is Available In English

کنگره، قافله به سمت حقیقت و تعادل

کنگره، قافله به سمت حقیقت و تعادل

سیزدهمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی امام‌قلی‌خان با استادی اسیستانت‌ همسفر سحر، نگهبانی همسفر مهشید و دبیری همسفر لیلا با دستور جلسه «هفته بنیان» روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد

خیلی خوش‌حالم که امروز در جمع دوستان با محبت امام‌قلی‌خان هستم و امروز از این محضر قرار است از شما آموزش بگیرم. خدا را شکر می‌کنم بابت حضورم در مسیری که در حال ساختن از سمت ویرانه‌ها به آبادی‌ها است. خدا را شکر می‌کنم در عصری حضور دارم که آقای مهندس را می‌بینم و از کلام ایشان بهره‌مند می‌شوم. آقای حکیمی چقدر زیبا در صحبت‌هایشان می‌فرمایند: انسان برای تغییر کردن الگو می‌خواهد؛ چون تغییر یک انسان بسیار، بسیار سخت است و خدا را شکر که ما الگویی بی‌نقص داریم و امروز که هفته‌ بنیان است و آقای مهندس فرمودند: از شما درخواست دارم که در مورد ابتدای کنگره و به وجود آمدن کنگره صحبت کنید و امیدوارم امروز شما عزیزان حاضر در مشارکت‌های خود صحبت کنید؛ چون در زمان و جایگاه استادی نمی‌گنجد. خدا را شکر که اگر دنیا به دانش بی‌نقص احتیاج و نیاز داشت، این دانش توسط آقای مهندس به تک‌تک ما در حال انتقال است.

من روز چهارشنبه وقتی لایو را دیدم و صحبت‌ها را شنیدم خانم آنی بزرگ یک صحبت خیلی زیبایی فرمودند. ایشان گفتند: خیلی خوشحالم که خانواده‌ام را حفظ کردم. من خیلی با این جمله گریه کردم؛ چون صحبت خانم آنی به عنوان همسر و همسفر کسی که خودش بنیان‌گذار کنگره و اصل و ریشه کنگره است، خیلی مهم است. خانم آنی فقط خانواده خود را حفظ نکرد، ایشان در واقع زندگی‌های ما را هم حفظ نمودند. اگر ایشان نبودند و صبوری و بردباری خانم آنی نبود، اگر آقای مهندس و فرزندانشان نبودند و در این مسیر محرومیت‌ها را نمی‌کشیدند و محرم نمی‌شدند، مطمئن باشید که برای ما سقفی نبود که زیر آن زندگی کنیم و الهی شکر که همسفری به این بزرگی داشتند تا ما امروز بتوانیم زیر این سقف‌ها زندگی کنیم، فرقی نمی‌کند چه سقف‌های کنگره و چه سقف‌های زندگی‌ها‌یمان. خیلی برای من این صحبت‌ها جالب بود؛ چرا؟ چون خانم آنی به اصل خانواده خیلی اهمیت می‌دهند. من این هفته را به بنیان کنگره، آقای مهندس، خانم آنی بزرگ، استاد امین، خانم آنی کماندار و خانم شانی و تک‌تک دیده‌بان‌ها و همه‌ اعضاء کنگره تبریک می‌گویم.

یادم می‌آید سال ۹۱ بود که به کنگره در شعبه سلمان ورود پیدا کردم و خیلی از عزیزان در آن شعبه بودند، چیزی که خیلی برای من درس داشت و همیشه در موردش فکر می‌کردم و سوال می‌کردم که چطور یک‌سری از عزیزان از زندگی خود گذشتند و چطور شد که خود آقای مهندس و خانواده‌شان، دیده‌بان‌ها و اسیستانت‌ها و یا مثل خانم مرجان، خانم سودابه، آقای حکیمی و یا برادر خانم سودابه که به اصفهان می‌آمدند و برایم جالب بود که چگونه آن‌ها از خیلی چیزها گذشتند و باعث راه‌اندازی یک شعبه شدند و این موضوع همیشه برایم سوال بود و همین امر باعث شد که سعی کنم در این مسیر فقط بیننده نباشم و فقط گیرنده آموزش‌های کنگره نباشم، سعی کردم بیدار باشم. الان هم همینطور هستم همیشه از خداوند می‌خواهم که من را در این مسیر بیدار نگه دارد و همین باعث شد که در این مسیرها قرار بگیرم.

یادم هست در شعبه ملاصدرا و همین‌طور شعبه‌های کرمان، آن زمان راهنما نداشتند و در این مسیر قرار گرفتم، من کاره‌ای نبودم؛ اما آن موج علم و عشقی که از اصفهان، به واسطه‌ کنگره راهی این مسیرها می‌شد، این درس را به من داد که چه زحمت‌هایی کشیده می‌شود و چه فراز و نشیب‌هایی هست که اصلاً یک شعبه راه‌اندازی شود و یک شعبه و یک ساختاری به وجود بیاید و این درسی بود که من در این مسیرها گرفتم که چقدر آقای مهندس ایمان قوی داشتند، از سالی که ایشان رها شدند و بایستی این روزها را می‌دیدند تا امروز که ما اینجا ایستاده‌ایم و این خیلی مسئله مهمی است.

آقای امین خیلی زیبا فرمودند: اوایل مسیر، کنگره به این شکل نبود، مثل اتوبان نبود که راحت برویم و بیاییم؛ مانند مسیر کوهستانی بود که سختی و رنج دارد. من این هفته را قدردان آقای مهندس و تفکر و تدبیر ایشان هستم و خیلی خوشحالم که این قافله که به سمت حقیقت و تعادل در حرکت هست، ما هم عضو آن هستیم. فکر می‌کنم سال ۹۷ در جشن گلریزان بود. آن سال خیلی تلاش کردم که مبلغی را برای سردار شدن تهیه کنم؛ البته آن موقع سردار شدن مثل الان نبود، خیلی برایمان راه زیادی بود که آیا می‌توانیم به سردار شدن برسیم و آن مبلغ ۵ میلیون تومان را فراهم کنیم و من آن روز یادم هست که تمام تلاشم را کردم و در نهایت توانستم ۵۰۰ هزار تومان کمک کنم. من از اعماق وجودم با خدا صحبت کردم که خدایا من خیلی تلاش کردم که امسال سردار شوم؛ اما نشد؛ ولی هر خدمتی که در کنگره باشد و به واسطه آن چیزی که به زندگی من بخشیدی من آن را انجام می‌دهم، فکر کنم به چند هفته نرسید که من به عنوان راهنمای کرمان در این مسیر قرار گرفتم و همیشه دلم روشن بود؛ چون این دعا و خواسته را از اعماق وجودم داشتم و بعد من را در چه مسیری قرار داد. می‌خواهم به شما بگویم که آن لژیونی که در حد چند نفر بود، الان به ۵ شعبه تبدیل شده است. خدا را شکر که آقای مهندس در واقع این کار را کردند و تمام عزیزان این زحمت را کشیدند و این توفیق را به من دادند و الان مواقعی که به کرمان می‌روم، لذت می‌برم از این‌که می‌بینم کنگره کجا ایستاده و با این دستاوردها و شعبی که اضافه کرده به خود می‌بالم که عضو کنگره هستم.

در آخر صحبتم را با یک پیامی از سی‌دی شب به اتمام می‌رسانم. استاد، آقای مهندس را خطاب قرار دادند و به ایشان گفتند: اگر جایی می‌خواهید بایستید عقل حکم می‌کند که ستون‌های آن را در اعماق زمین مهیا کنید و چقدر زیبا آقای مهندس در کنگره جای ما را مهیا کرد تا بتوانیم زندگی‌های خود را داشته باشیم.

    تجلیل راهنما همسفر مرضیه

    اعلام رهایی ویلیام همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه

    اهداء نشان پیمان وادی هشتم همسفران زینب، زهرا و الهه توسط راهنما همسفر مرضیه

    اهداء نشان پیمان وادی هشتم همسفر آناهیتا توسط راهنما همسفر آرزو

    لژیون کودکان

مرزبانان کشیک: همسفر زهره و مسافر علی
تایپیست: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون چهاردهم)
ویرایش و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امام‌قلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .